کتاب جدید پائولو کوئیلو تحت عنوان «هیپی» چند ماه پیش وارد بازار کتاب شد و نام نویسنده «کیمیاگر» بار دیگر بر سر زبانها انداخت. به همین بهانه مجله «تایم» گفت و گویی با وی انجام داده است که در زیر میآید.
داستان «هیپی» درباره تجربیات شخصی خودتان در کشف آمریکای جنوبی و اروپا در دهه 1970 میلادی است. چرا الان این داستان را نوشتید؟
احساس میکنم این روزهای صدای همسایههایمان را نمیشنویم. با همه گفت و گویی مؤدبانه داریم اما در نهایت هیچ چیز از آن مکالمه به یاد نداریم. به یاد دارم زمانی انسانهایی پر از امید بودیم و احساس میکردیم توانایی تغییر دنیا را داریم.
نسل شما چه چیزی از اجتماع را درست درک نکرد؟
نسل من احساس میکرد وقتی هیپی باشی همیشه در همان حالت باقی خواهی ماند. البته من الان در سوئیس ساکن هستم و نمیتوانم مانند یک هیپی زندگی کنم اما روحیات مربوط به آن را حفظ کردهام. همچنان ساده زندگی میکنم، غذای سالم میخورم، و به زنان احترام میگذارم. نسل من درک خوبی از ذهن انسان داشت و به سفر کردن علاقه داشت اما در نهایت مجبور شد سر و سامان بگیرد و ارتباط برقرار کردن بین این دو حالت برایش سخت شد.
آیا ترامپ روی منفی سکه در زندگی ساده انسانها است؟
من نظری درباره ترامپ ندارم. ترامپ مشکل آمریکاییهاست. از اینکه دیگران درباره کشور من صحبت کنند و برای حل مشکلاتش نظر دهند متنفرم. مردم باید یاد بگیرند بدون حضور آمریکا به زندگی خود ادامه دهند.
چه موضوعی درباره شخصیت اصلی داستان شما در «هیپی»، که نامش مثل شما «پائولو» است، اهمیت دارد؟ در مورد شخصیت کارلا، زنی که در کتاب با پائولو سفر میکند هم کمی توضیح دهید؟
ما دو نفر بودیم که کنجکاوی زیادی درباره زندگی داشتیم. کارلا زنی است که در جوانی از من خواست با او به نِپال بروم. من هم رفتم زیرا تجربه مهمترین موضوع زندگی بود و البته هنوز هم است. من و کارلا حاضر بودیم خودمان را به خطر بیندازیم. در این کتاب از تجربه حضور من در زندان و شکنجه شدن هم سخن گفته شده است زیرا دیکتاتوری نظامی نِپال ما را درک نمیکرد.
این دو عشق پیچیدهای را نسبت به هم دارند. آیا خود شما عاشق شدهاید؟
من همیشه عاشق بودهام اما عشق انواع مختلفی دارد. عشق به انسانی دیگر، عشق به یادگیری، و عشقی که فراتر از این دو است. من 38 سال است که ازدواج کردهام و نمیتوانم زندگی را بدون همسرم تصور کنم. هر بار به او نگاه میکنم خدا را شکر میکنم که کسی را پیدا کردم که دَرکَم میکند.
در طول 30 سال گذشته و از زمان انتشار کتاب «کیمیاگر» چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟
«کیمیاگر» همه زندگی من را تغییر داد. روند کندی را از 40 سالگی آغاز کردم اما ناگهان ثروتمند شدم. البته خیلی زود خودم را با شرایط جدید وفق دادم. انسان باید یاد بگیرد همراه روح خود را به دیگران نشان دهد. کاری که من همچنان انجام میدهم. امیدوارم تا روزی که زنده هستم دست از نوشتن برندارم.
آیا این امکان وجود دارد که روزی اقتباسی سینمایی از یکی از کتابهایتان را ببینیم؟
نه. کتابهای من قابلیت تیدیل به نسخه سینمایی را ندارند. خیلی احمق یا شاید مغرور بودم که هنگام انتشار «کیمیاگر» اجازه ساخت نسخه سینماییاش را به هالیوود دادم. کتابها با تبدیل شدن به نسخه سینمایی پیشرفت نمیکنند کتاب در خواننده خلاقیت ایجاد میکند اما فیلم همه چیز را حاضر و آماده در اختیار بیننده قرار میدهد و جلوی خلاقیت فردی را میگیرد.
نظر شما