گفتوگو با مسعود قاسمیان مترجم «فرهنگ مردم»
«فرهنگ مردم» نشاندهنده وجه خلاقانه زبان مردم کوچه و بازار است
مسعود قاسمیان یکی از مترجمان کتاب کتاب «فرهنگ مردم: کلمات و اصطلاحات خودمانی عامیانه و اسلنگ مردم آمریکا» میگوید که توجه به اسلنگها وجه خلاقانه و زایشی زبان مردم کوچه و بازار را به ما نشان میدهد.
کتاب «فرهنگ مردم: کلمات و اصطلاحات خودمانی عامیانه و اسلنگ مردم آمریکا» اثر ریچارد الن اسپیرز با ترجمه بابک محقق و مسعود قاسمیان با شمارگان هزار نسخه، 708 صفحه و بهای 72 هزار تومان از سوی انتشارات پیام امروز در دسترس مخاطبان قرار گرفت. این ترجمه که نتیجه 15 سال کار پژوهشی مترجمان بود، میتواند ما را با گوشههایی از فرهنگ اسلنگ مردم آمریکا آشنا کند.
به مناسبت انتشار این کتاب با مسعود قاسمیان، یکی از مترجمان این فرهنگ به گفتوگو نشستهایم. قاسمیان یکی از مترجمان پرکار در حوزههای فلسفه، ادبیات و زیباییشناسی است. «اصالت اجرا در موسیقی»، «تاریخ تاریخ هنر»، «جامعه هنر و اخلاق» و «علم اخلاق» ترجمههایی است که از وی پیشتر منتشر شده است. قاسمیان همچنین یکی از مترجمان «دانشنامه زیباییشناسی» است که با سرویراستاری مشیت علایی از سوی انتشارات موسسه متن فرهنگستان هنر فرصت طبع پیدا کرده است.
بسیاری از اندیشمندان از جمله مارتین هایدگر، بحث «خانۀ وجود بودن زبان» را مطرح کردهاند که هر آدمی در زبان میاندیشد. در این کتاب که فرهنگ اصطلاحات عامیانه آمریکایی است، آیا آن جهان و تفکر خاص آمریکایی نهادینه شده در عامه مردم آمریکا هم از دل این کتاب به مخاطبان ایرانی منتقل میشود؟
نسبت میان زبان و اندیشه یا زبان و تفکر و بده-بستان بین این دو ساحت، بحثی است که از دیرباز ذهن فیلسوفان و بعدها زبانشناسان را به خود مشغول کرده که هنوز هم درباره آن بحث میشود. اینکه کدام یک از این دو مفهوم وامدار دیگری است یا به قول شما آیا اندیشه نهفته در پس زبان است؟ فکر نمیکنم هنوز فیلسوفان، چه فیلسوفان به طور اعم و چه فیلسوفان زبان به طور اخص، جواب قاطعی برای این سوالات پیدا کرده باشند. ویتگنشتاین نظریهای دارد مبنی بر این که شما قاعدتا اسیر چارچوب و دیوارهای زبانتان هستید و اگر میخواهید در مقام فیلسوف دنیا را تبیین کنید، به هر حال چارهای ندارید که از رهگذر همین مسیر یعنی زبانِ انسانی با همه محدودیتهایی که دارد، حرکت کنید. البته در کنار این محدودیتها خلاقیتها هم هستند.
من این بحث را از قسمت خلاقیتش سوق میدهم به سوی فرهنگ مردم که در واقع یک بازه زبانی از گونه محاورهای تا گونه اسلنگ دارد. اتفاقا وقتی شما به گونه اسلنگ میرسید، متوجه میشوید که معنای این نکته که یکی از ویژگیهای این زبان وجه خلاقه آن است یعنی چه؟
درباره روش کار اسپیرز در پژوهش روی اسلنگ هم صحبت کنید.
آقای اسپیرزِ اکنون بازنشسته است و سالهاست که در حوزه زبانشناسی و فرهنگنویسی فعال است. خود من نزدیک به بیست و چند سال است که با اسم و کتابهایش آشنا هستم. او سالهاست که با موسسه بزرگ انتشارات NTC که کتابهای درسی تهیه میکند، کار میکند. اسپیرز در ایران هم مشهور است و کتاب «اصطلاحات آمریکایی» او با ترجمه ساقی نخعیزاده از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است.
کتاب «فرهنگ اصطلاحات عامیانه» اسپیرز نیز با ترجمه قاسم کبیری سالها پیس از این روانه کتابفروشیها شده بود. من و بابک محقق همه این کتابها و کار ویژه مترجمان و مولفان را دیدیم. درباره این کتابها نمیتوان صرفا از لفظ مترجم استفاده کرد، قاعدتا شما باید مطالعات و پژوهشهای موازی برای معادلیابی و برابریابی و حتی معادلسازی داشته باشید. البته تلاش ما بر این بود که تا جایی که امکان دارد معادلسازی نکنیم، تنها دو یا سه درصد واژگان برساخته شدهاند.
اسپیرز اصطلاحاتی را گردآوری کرده که در کمتر کتاب اسلنگی میتوان آن را یافت که این جالب است. هرچند که ایشان ادعا میکند طبق روال منابعی که داشته نشریات و فیلمها بودند و یک بخشی از آن هم filed study یا کار میدانی است که به روشهای امروزی به صورتی که کسی متوجه نشود و به صورت غیرمستقیم این واژگان را ضبط و در کتاب استفاده کرده است. البته یک پیکره زبانه قطعا داشته است. ما هم سعی کردیم که از روش آقای اسپیرز استفاده کرده و از فیلمها و نشریات و آن چیزهایی را که در پیرامون و اطرافمان میدیدیم و میشنیدیم، برای واژگان بهره ببریم.
در فضای مجازی فرهنگهای مجازی مانند Free Dictionary وجود دارند که کارشان این است که از خود چیزی را درج نمیکنند، بلکه با استفاده از چند منبع و چند فرهنگ معروف، واژگان را به صورت مستند ارائه میدهند. درباره هر واژه مستندهایش از فرهنگ واژگان را معرفی میکند. جالب است برای شما بگویم که Free Dictionary 95 درصد اسلنگهایش را از همین کتاب آقای اسپیرز آورده و تعریفها را از این کتاب ارائه داده است. این در صورتی است که ما فرهنگهای معتبر دیگری هم داریم.
به لحاظ فرهنگی جامعه ایران و آمریکا را شبیه هم دانستهاند. البته بیشترین حجم ایرانیانی که در خارج ایران توانستند زندگی کنند و همسو با فرهنگ کشور میزبان باشند، در آمریکا هستند. در زبان عامیانه ــ بهویژه در رکیک بودنش ــ نیز این دو فرهنگ شبیه به هم هستند. در زمینه برابر واژگان، آیا مشابه آن واژهها در زبان فارسی وجود داشت یا ناچار به ساخت واژه شدید؟
سوال خوبی است که البته جوابش طولانی است و من سعی میکنم با توجه فرصت اندک پاسخ آن را کوتاه بدهم. ببینید تصور این است که اگر به مفهوم همگانیهای زبانی یا language universals که زبانشناسان از آن استفاده میکنند، اعتقاد داشته باشیم، میتوان مشترکات زیادی پیدا کرد و البته یکی از مشترکات همین اصطلاحات و تعبیرات در فرهنگ مردم است. برخی اعتقاد دارند که اصطلاح «فرهنگ مردم» غلط است، اما ما به عمد نام آن را «فرهنگ مردم» گذاشتیم چون کسانی که این واژگان را استفاده میکنند میتوانند از فرهیختهترین تا نافرهیختهترین افراد جامعه باشند. چرا؟ چون طیف اسلنگ فقط شامل مسائل ناموسی و ناسزاگویی نیست، بلکه این صرفا یک پوشش است. گستردگی طیف لفظ اسلنگ در واقعیت و عینیت فرهنگهای لغت اسلنگ گسترده و پرتنوع است.
ما سعی کردیم در مقدمه کتاب که شاید پنج درصد مخاطبان عام هم آن را مطالعه نکنند، هر چه فرهنگ اسلنگ اعم از بریتانیایی، استرالیایی، کانادایی و... را که در دسترس بود، تهیه کرده و آنها را مطالعه کنیم و علاوه بر بهرهگیری از کتابهای تخصیصی و دانشگاهی و پژوهشی حوزه اسلنگ، از مقدمه فرهنگهاب اسلنگ نیز در نگارش مقدمه خود سود بردیم و لیست همه آنها در کتابنامه ما آمده است.
بحث رکاکت زبانی هم بخشی از اسلنگ است که در ذیل تابوها مطرح میشود. در بخشی که به بدن و مایعات بدن ارتباط پیدا میکند و همچنین در یکسری از روابط، طیف واژهها رکیک هستند و به ضرس قاطع میتوان گفت که در زمره همگانیهای زبان است. حال ما در این میانه چه کردیم؟ نخستین مشکل ما این بود که «برابرواژه» از کجا بیاوریم؟ در سال 80 که با بابک محقق این کار را شروع کردیم در اصل داشتیم در مسیری تاریک کورمال کورمال میرفتیم و حتی جلوی چشممان را هم به زحمت میدیدم و منبعی نداشتیم. در عرض چند ماه کتاب را تمام کردیم و کار به دو قسمت تقسیم شد و هرکسی کار دیگری را خواند تا متن یکدست شود. در ادامه از دوستانمان که در برخی از حوزهها ارتباط بیشتری داشتند کمک گرفتیم، اما در نهایت متوجه شدیم این چیزهایی که ما جمعآوری کردیم عمدتا اسلنگ نیستند. تا سال 1396 ما پنج بار دیگر کار را زیر و رو کردیم و به تعبیری شخم زدیم.
مسعود قاسمیان
یک ویژگی مهم کتاب «فرهنگ مردم» بهرهگیری شما و بابک محقق از روش پیکره زبانی است. این در صورتی است زمانی که شما به این ترجمه اقدام کردید، روش پیکره زبانی در ایران رواج نداشت و دانش آن نیز بومی نشده بود.
فرهنگنگاری از سال ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱ در دانشگاه بیرمنگام بر اساس روش پیکره زبانی توسط آقای جان سینکلر پایهگذاری شد. روش پیکره زبانی بسیاری را نجات داد. پیکره در واقع یعنی نمونههای زنده زبان مکتوب و شفاهی و بعد ماده خام و دادههای خام برای زبانشناس، معلم و فرهنگ نویس. حتی زبانپژوه که هم باید تغییر تحولات تاریخی یا در زبانی یا تغییرات همزمانی را بررسی کرده و «رفتار زبانی» را بسنجد و باید در حوزه پیکره زبانی وارد شود.
با این اوصاف ما پیکره زبان نداشتیم. بعد چهکار کردیم؟ با جمعآوری یکسری از منابع نگاهمان تغییر کرد. در این چند سال اخیر با تفکر روی مفهوم اسلنگ، به این نتیجه رسیدیم که الزاما اسلنگ همه آنچیزی نیست که متخصصان یا عموم مردم میگویند و به آن باور دارند. همچنین به این نتیجه رسیدیم که زبان مخفی، صرفا گوشهای از اسلنگ است و همه آن نیست. به همین دلیل بسیار به زحمت افتادیم که عنوانی به کار بدهیم که مسالهساز نشود، البته بازهم مسالهساز شد. یعنی سوالاتی از این دست از ما شد که «منظور از فرهنگ مردم» چیست؟ پاسخ ما با این سوتیتری که ذیل عنوان اصلی آوردیم روشن میشود: کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه و اسلنگ مردم آمریکا.
من و بابک محقق پیشتر سابقه فرهنگنویسی را در همکاری با بهاالدین خرمشاهی داشتیم، به دلیل همین سابقه برای ما مهم بود کسی که کار فرهنگنویسی دوزبانه میکند، حتما باید مترجم و دست به قلم هم باشد، یعنی باید با چموخم و زیر و بم نوشتن سروکار داشته باشد و با گونههای مختلف زبان خودش تا حدی آشنا باشد و اگر نیست قاعدتاً باید برود منابع را پیدا کند. به هر حال ما به دنبال معادل و برابرنهادیم و این بسیار حیاتی است. گذشته از این همه، چشم و گوش تیز هم از لوازم بی چون چرای کار است.
من در هر مکان و خیابانی که قدم میگذارم تابلوها را میبینم که روی آنها چه نوشته شده است. مثلا روی یکی از تابلوها نوشته شده بود امآرآی داپلر رنگی. از شما میپرسند داپلر رنگی چیست؟ نمیدانم چیست اما میدانم یک چیزی مربوط به عکسبرداری و رادیولوژی است. داپلر رنگی از گونه اسلنگ عام است؛ چرا؟ چون اگر دقت کنیم، هر روز این تابلوها را میبینیم اما بسیاری چیزهای دیگر است که در معرض دید و یا در معرض گوش عموم مردم نیست و اگر قرار بگیرند، عمومی میشود و اگر نگیرند سرجای خود باقی میمانند.
میشود به یک سری از برابرنهادها از طریق گوش و یکسری هم از طریق چشم رسید. روزی من در یکی از اتوبوسهای شرکت واحد نشسته بودم، راننده داشت با دوستش درباره یکی از تونلهای جدید افتتاح شده وقت تهران صحبت میکرد و در میان حرفهای خود گفت که «آقا عجب پیچ فرمان-دزدی زدهن.» پیچ فرماندزد میتواند یک اصطلاح، جارگن یا فنواژه رانندگان اتوبوس باشد. این اصطلاح را عامه مردم نشنیدهاند اگر همه آن را شنیده باشند و از آن استفاده کنند، آن وقت میشود یک اسلنگ عام. در اینجا گوش به من کمک کرد تا واژهای را پیدا کنم.
مثال دیگری برای شما عرض کنم. ما دنبال معادلی در زبان فارسی بودیم برای شغل کسانی که در محوطه ورودی مراکز تجاری با دم در مغازهها و فروشگاهها میایستند و با فریاد تبلیغ میکند، مثلاٌ داد میزنند که آقا بیا لباس بچگانه ارزان شد. روزی در خیابان انقلاب دیدم که روی ویترین فروشگاهی کاغذی چسبانده بودند که به یک کارگرساده «داد بزن» احتیاج داریم. من با خوشحالی با بابک محقق تماس گرفتم و گفتم که آقا معادل پیدا شد «داد بزن» یعنی اگر چشمم دنبال این واژهها نمیگشت، ممکن بود آنها را پیدا نکنم. دهها و صدها برابرواژه را ما اینگونه پیدا کردیم.
پس بخشی از منابع ما زبان گفتاری بود و بخشی هم فیلمها، سریالها، کتابها و فرهنگها و بخش دیگری هم فضای مجازی و سایتهایی که در این حوزه راهاندازی شده بودند.
چرا در شبکههای مجازی یا سایتهای اینترنتی این واژگان مطرح نمیشود؟
سایتی معروف به نام urban dictionary وجود دارد که همتای آن به اسم «فارسی شهری» نیز در فضای مجازی درست شد. در این سایت خود افراد کلمه را مینویسند و معادل یا تعریف آن را نیز درج میکنند که البته احتمال لغزش هم هست. برخی از لغات انگار که در یک جمع سه نفره فقط مطرح شده و شما هیچ جای دیگری آن را نشنیدهاید و این البته اشکالی ندارد. ممکن است واژهای از جمع سه نفره بیاید در یک جمع 10 نفره و بیشتر و کمکم وارد اجتماع شود که همه گیرشدن آنها هم فرآیند جالبی دارد.
بنابراین یکی از روشهایی که ما در معادلگذاری و معادلیابی داشتیم جمعآوری برابرنهادها به صورت پیکره زبانی بود. سادهترین راه ما نیز برای پیدا کردن این واژگان همین بود و گرنه ما این واژگان را به صورت نرمافزاری در اختیار نداشتیم و از دسترسی به این منابع محروم بودیم. البته اکنون این منابع در دسترس است. کسانی چون دکتر مصطفی عاصی پژوهشهای پیکره زبانی در پژوهشکده زبانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی انجام میدهند. من و محقق جلسهای با ایشان پیش از سال 85 داشتیم. در آن سالها دکتر عاصی به تازگی داشت روش پیکره زبانی را در ایران راه میانداخت. به طور کل روش ما در پیدا کردن بسیاری از معادلات همین روش پیکره زبانی بود. بنابراین ممکن است بسیاری از معادلهایی که در این کتاب مطالعه میکنید در جای دیگری آن را نبینید.
توجهی نیز به واژگان زبانهای مخفی مانند «زبان زرگری» هم کردید برای برابر واژگانها؟ البته درباره این زبانها هم ما منابع چندانی نداریم و همیشه مجامع رسمی فرهنگ مخالف این زبانها و پژوهش روی آنها بودهاند.
روی این زبانها کار نکردیم. خوشبختانه شانسی که من و محقق آوردیم این بود که از این گونه زبانی تقریباً استفاده نشد یا استفاده از آن بسیار کم تحت عنوان رایمینگ اسلنگ یا اسلنگ موزون یا مقفا. به این گونه زبانی زبان ساختگی میگویند که چند تا تحقیق خوب درباره آن داریم که یکی از آنها را علیاکبر عبدالرشیدی در کتاب «زبانهای ساختگی» ارائه داده است. عبدالرشیدی در این کتاب از زبانهایی مانند مرغی، زرگری و... نام برده و فرمولهای آنها را نیز به مخاطبان ارائه میدهد. ما این منابع را دیدیم، اما به این نتیجه رسیدیم که چندان به کار ما نمیآید. در کتاب «آشپز و آشپزخانه» دکتر علی بلوکباشی هم یک مقاله تحقیقی درباره زبانهای ساختگی وجود دارد. درخصوص زبانهای ساختگی که یکی از آنها مطربی است، ماهنامه آزما نیز در یکی از شمارههای خود با دکتر کورش صفوی و چند نفر دیگر از زبانهای ساختگی صحبت میکنند.
مرتضی احمدی هم در «فرهنگ بر و بچههای تهرون» هم بسیاری از واژگان و اصطلاحاتی را که رو به فراموشی بود به عنوان یک میراث حفظ کرد. انتشارات هیلا این کتاب را منتشر کرده بود. به هر حال مرحوم احمدی روحوضیخوان و کوچهباغیخوان بود و بخشی از دانش خود از آن واژگان را از این طریق به دست آورده است. به هر حال ما این منابع را دیدیم، و اتفاقا از کتاب زندهنام احمدی تا جای ممکن که به کار اسلنگ مربوط میشد بهره بردیم و بخشی که ناظر به زبانهای ساختگی بود وانهادیم. از آن طرف، در زبان انگلیسی هم درباره این واژگان فراوان منبع داریم، اما برای این کار مفید نبودند. ضمن اینکه معادلیابی برای این واژگان نیز بسیار سخت است.
مثلا شما درباره همین اصطلاح «شقایق خانم و آقای گودرزی» چه معادلی میخواهید پیشنهاد بدهید که هم طنز نهفته را داشته باشد و هم ذهن شما را از این ابهام و ایهامی که ایجاد میکند به طرف معنای اصلی برود. این چیز یک روند فرهنگی است که شما باید در آن فرهنگ به دنیا آمده باشی و زیسته باشی تا بتوانی معادلیابی کنی. البته ما در چند مورد این کار را انجام دادهایم، اما محدود بوده است.
نظرات