فریبا کلهر، نویسنده کودک و نوجوان، طی نامه سرگشادهای اعتراض خود را نسبت به روند انتخاب نامزدهای جایزه هانس کریستین اندرسن در ایران اعلام کرده است که در ادامه میخوانید.
میدانستم از چه چیز حرف میزند. جسته و گریخته شنیده بودم قرار است چهار نهاد دست اندرکار ادبیات کودک و نوجوان فهرستهایی شامل 10 نفر از نویسندگان ارائه بدهند و در جلسهای که برگزار میشود به توافق برسند و لیست نهایی را به وزارت ارشاد تحویل بدهند. میدانستم قرار است ارشاد پنج نفر از 10 نفر را انتخاب کند و هزینه ترجمه کتابها و زندگینامه و تبلیغات و... را بدهد. به دوست نویسندهام جواب دادم معلوم است که خشنود نیستم و برایش مفصل حرف زدم.
از گروه کوچکی حرف زدم که نیرومندیاش را از زد و بند و دوست بازی و لابیگری به دست آورده و حالا شده همه کاره ادبیات کودک. گروهی که عدهای سیاستباز بینشان هست و عدهای ناتوان از خلق اثر و به ناچار کینهورز نسبت به آنان که خلاقند و ذائقه ادبی جامعه را سمت و سو میدهند. این همه سال سکوت کردیم و فقط تماشاگر بازی این عده بودیم. گذاشتیم تصمیم بگیرند؛ گذاشتیم رشد بادکنکی داشته باشند و حالا بار دیگر ترفندی درکار است. جنجالی در سطح و نه تکاپویی برای بهتر شدن اوضاع ادبیات کودک. به دوستم گفتم این پروژهای است که از حدود 20 سال پیش کلیدش زده شده. همان زمان که نام عدهای در فهرست 20 نویسنده برگزیده ادبیات کودک دهه ۶۰ و ۷۰ قرار گرفت و به آنها نشان ماه داده شد و تعدادی هم به ناحق حذف شدند.
منِ کودکانهنویس سیاست نمیدانم و 20 سال پیش هم به انتخاب نویسندگان برگزیده دو دهه اعتراض کردم، هر چند خودم هم در فهرست بودم. اما سیاست بازهای قلم به دست، ساکتم کردند و گفتند اشتباهاتی شده و جبران میکنیم. چیزی جبران نشد. کسی عذرخواهی نکرد و حتی توضیح ندادند چرا اسم فلان نویسنده تازه کار در فهرست 20 نویسنده هست و نام کسانی دیگر نیست. آنها سیاستباز بودند و با قولهای واهی ساکتم کردند. و حالافهرست 10 نفره برای کاندیداتوری جایزه اندرسن و دیگر جایزههای بینالمللی! به دوستم که هی سوال میکرد و میخواست بداند چرا نویسندهها ساکتند و منتظرند چه کسی حرکت و یا اعتراض کند؟ گفتم من اعتراض میکنم. من حرفم را بلند میزنم. چیزهای زیادی برای از دست دادن دارم. با این حال به این که قرار است چه کسی بالا برود و چه کسی پایین کشیده شود اعتراض میکنم.
هنوز نویسندگان با سابقهتر ادبیات کودک آنقدر پیر و نافهم نشدهاند که ندانند در پس این بازی جدید که برای انتخاب کاندیداها در جریان است چه رازی و یا رازهایی پنهان است.
برای کسانی که نمی دانند موضوع چیست بگویم که جایزه اندرسن هر دو سال یک بار به فردی که عمرش را به نوشتن و تلاش برای بهبود زندگی کودکان گذرانده اهدا میشود و البته جزئیات مهمتری هم هست که بماند. ایران از طریق شورای کتاب کودک هر دوسال یک بار کاندیدایی را به IBBY معرفی کرده است. معرفی کاندیدا از ایران در انحصار شورای کتاب کودک بوده است. اما شنیدهایم که دیگر از انحصار شورای کتاب خارج شده است و کانون پرورش فکری، انجمن نویسندگان کودک و موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان میتوانند کاندیداهای خودشان را معرفی کنند. این روزها چهار نهاد نامبرده فهرست 10 نفره کاندیداهایشان را اعلام کردهاند. اسمهای مشترک از هر چهار فهرست استخراج شده و حالا قرار است این فهرست نهایی به وزارت ارشاد فرستاده شود تا ارشاد پنج نفر را انتخاب و هزینه ترجمه و معرفی و برندسازی و تبلیغاتشان را پرداخت کند. آیا همه این کارها برای گرفتن بودجه از وزارت ارشاد است؟ در این صورت تصمیم گیرندههای وزارت ارشاد چه کسانی هستند و آیا امکان نفوذ در تصمیم ارشاد با لابی وجود ندارد؟ و بر فرض که انتخاب کاندیداها سلامت باشد آیا وزارت ارشاد با قبول کردن هزینهها انتظار تاثیر گذاشتن روی انتخاب افراد و سمت و سو دادن به انتخابات را ندارد؟ چه تضمینی هست که حجاب من و صورت بیریش نویسندهای دیگر ملاک انتخاب شدن یا نشدن نباشد؟ چه تضمینی هست که مشاور یا مشاوران ارشاد حب و بغض شخصی نداشته باشند و به منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود برای کاندیداتوری فکر نکنند؟
اما مهمتر از این بخش حرفهایم، نفس انجام تهیه فهرست است. سالهاست که شورای کتاب کودک کاندیدایش را به IBBY معرفی کرده است. ابایی ندارم که بگویم نویسندگانی با برنامهریزی دقیق قدم به قدم خودشان را به شورا نزدیک و در بخشهای مختلف آن نفوذ کردهاند. آن هم برای روزی که شورا آنها را برای دور بعد جایزه اندرسن معرفی کند. بله، هرکس نان زرنگیاش را میخورد. اما از این به بعد نویسنده خواهان کاندیداتوری چه باید بکند؟ باید مجیز چهار پنج نهاد را بگوید... باید دست به عصا راه برود... باید حرفی نزند که به یکی از این نهادها بربخورد... باید مطیع باشد و با لبخندی ریاکارانه خودش را تا کاندیداتوری بالا بکشد. اینجاست که میگویم ای کاش معرفی کاندیدا در انحصار شورای کتاب کودک باقی میماند چون فساد و دورویی کمتر همه گیر میشد و تکلیف نویسندهها مشخصتر بود و میدانست با چه کسانی طرف بود. اما حالا طرف نویسنده کیست؟ چه کسانی را باید راضی نگه داریم تا قدمی به جایزههای بینالمللی نزدیک شویم؟
به اصل موضوع برمیگردم. حالا 10 نفر در این لیست هستند. معلوم نیست چرا عدهای هستند و عدهای نیستند. به نظرم انتخاب این افراد چنان بیضابطه و بی در و پیکراست که میشود ده- بیست نفر دیگر هم به این لیست اضافه کرد. گفتهاند افرادی انتخاب شدهاند که حدس زده میشود در سالهای آینده شانسی برای کاندیداتوری جایزههای بینالمللی دارند. چه طور میشود تعیین کرد چه کسی برای 10 سال آینده شانس دارد یا ندارد. کاندیدای سال ۲۰۲۰ انتخاب شده است. یعنی ما داریم برای سال ۲۰۲۲ به بعد برنامهریزی می کنیم. از کجا معلوم است کسانی که به حساب نیامدهاند در سالهای پیش رو چنین و چنان نکنند. هنر و مخصوصا آفرینش ادبی که قابل اندازهگیری و زمان بندی کردن و قابل پیشبینی نیست.
اینها را نوشتم که بگویم ساز و کاری که برای معرفی کاندیداها به جایزههای جهانی در نظر گرفته شده یک بازی سیاسی از طرف کسانی است که در لایههای عمیق ادبیات کودک نفوذ کردهاند. همه نویسندگان کودک و نوجوان بدانند که این ترفند جدیدی است و هیچ کدام از نویسندگان انتخاب شده و یا نشده را به کاندیداتوری برای جایزه اندرسن نمیرساند. به موقعش اسم و یا اسمهای دیگری از سبد بیرون میآید. دلمان را به این فهرستهای ناقص که بیعدالتی را فریاد میزنند خوش نکنیم. تا به امروز کسانی میتوانستهاند کاندیدای نهایی جایزه اندرسن باشند و نشدهاند. تا کی آنچه ما را پیش میراند انگیزههای فردی باشد نه نفع ملی و جایگاه ادبیات کودک در دنیا؟ فرصت سوزی تا کی؟ معرفی کاندیداهای تکراری به ibby تا کی؟ قحطی نویسنده است؟ تا کی نبود بودجه را بهانه کنیم و به کاندیداهای قبلی بچسبیم؟ دم دستترین راه حل برای نبود بودجه کمک گرفتن از نویسندهای است که کاندیدا شده. فکر میکنم هر کسی کاندیدا شود با کمال میل همه یا قسمتی از هزینهها را پرداخت میکند. نیازی به ورود وزارت ارشاد به موضوع و قبول تبعاتش نیست. نیازی به بهانه تراشی برای انتخاب کاندیداهای قبل نیست.
بوی بهبود اوضاع ادبیات کودک به مشام نمیرسد. با کمال افتخار از حضور در فهرست 10 نفره و ناعادلانه انصراف میدهم و برای انصرافم به جز دلایلی که برشمردم 20 سال بیعدالتی نسبت به خودم و آثارم را ذکر میکنم. در مصاحبهای گفتهام و اینجا هم تکرار میکنم که من 20 سال پیش باید برای جایزه اندرسن کاندیدا میشدم. به فهرست کتابهایی که تا سال ۱۳۸۰ داشتهام مراجعه کنید تا ببینید 20 سال پیش پروندهام چقدر کامل بوده است (تا سال ۱۳۸۰ من 12 قصه تصویری برای کودکان، 10 رمان نوجوان که همهشان جایزههایی گرفته بودند، دو مجموعه قصه نوجوان، یک رمان کودک، پنج مجموعه قصه برای کودکان و چندین بازنویسی و کتاب آموزشی داشتم. به اینها دهها قصهای را که در مجلات چاپ شده بود و جوایز متعدد و معتبر را اضافه کنید.)
این است که با ضرس قاطع میگویم از سال ۱۳۸۰ به بعد هر انتخابی برای جایزه اندرسن اشتباه و بیعدالتی بوده است. خدا میداند چه حس بدی دارم که برای اثبات خودم کتابهایم را یک به یک میشمارم. این ذلتی است که سالهاست کسانی که کاندیداها را در هر زمینهای انتخاب میکنند به نویسندگان تحمیل کردهاند. اما خوشحالم که خودم را از قید هر جایزهای، از قید هر انتخابی رها میکنم. 20 سال برای من دیر شده است. در این 20 سال نویسندههایی آمدهاند و این طبیعی است. اما طبیعی نیست که با چهارتا قصه الگوبرداری شده از نویسندههای وطنی و خارجی ذوق زده شویم و فکر کنیم نویسنده جدیدی پا به عرصه گذاشته و کاری کرده کارستان و هلش بدهیم توی لیست کاندیداهای جایزههای جهانی.
خلاصه میکنم؛ سال ۱۳۹۱ به دلایل مختلف که یکی از آنها باند بازی در ادبیات کودک بود از گرفتن جایزه برای کتابهایم انصراف دادم. انصراف دادم تا کتابهایم در دستهای پلشت داورهای باند باز جشنوارههای کتاب که امثال من را مسبب ناتوانیهایشان میدانند از نفس نیفتد. حالا وقت آن است اعلام کنم تا این عده، دست اندرکار و تصمیم گیرنده هستند جاه طلبیام را کنترل میکنم و از فهرست 10 نفره کاندیداهای احتمالی برای جایزه اندرسن خارج میشوم. این چیزی است که جامعه از من انتظار دارد. جامعه اهل کتاب، طرفدارانم،کسانی که با کتابهایم خاطره دارند از من انتظار دارند غرور داشته باشم و تن ندهم به این حجم از بیعدالتی که اطرافم را فراگرفته است. امیدوارم نویسندههای دیگر هم به خاطر هدفی والاتر، برای ادبیات کودک و نوجوان ایران، برای عدالت، برای شرافتی که هر روز کمرنگتر میشود به فهرست مذکور اعتراض کنند. امیدوارم چرخ ادبیات کودک برای اهلش بچرخد و نااهلش را به درد فراموش شدن در تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران مبتلا کند. چنین باد.
نظرات