تازهترین اثر حسین پاینده با عنوان نظریه و نقد ادبی به تازگی منتشر شده است، به همین مناسبت مهدی میرابی روزنامهنگار و نویسنده یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده است.
پاینده به فراخور نیاز جامعه که گام به گام باید با مفاهیم و انواع نقد ادبی آشنایی پیدا کنند، دست به ترجمه این اثر زده است. به عبارت دیگر پاینده در ترجمه، چاپ و آموزش فاصله بین دوره های مقدماتی، متوسطه و پیشرفته را با حساسیت و جدیت بالایی لحاظ کرده است. این به واسطه شناخت و درک ایشان از جامعه نویسنده – منتقد است که به طور ناهمگونی رشد یافتهاند. عدم این ناهمگونی یا عدم تربیت منتقد ادبی هم برمیگردد به نبود چنین رشتهای در دانشگاههای ما که افراد و علاقهمندان به صورت گام به گام و اصولی فرابگیرند و هم برمیگردد به بازار نشر و چاپ که نمونههای فراوانی یافت میشوند که نه اساسا ترجمههای خوب و قابل فهمیاند و نه در آن مقطع زمانی توانستهاند نیاز منتقدین ما را مرتفع سازند.
دیگر بر کسی پوشیده نیست که بین نگارش ادبی و نقد ادبی فاصله چشمگیری وجود دارد و یکی از عوامل اصلی که ادبیات ایران در بیرون از مرزها توفیق چندانی به دست نیاورده را باید در همین امر جستوجو کرد. نویسندگان ما تواناییهایشان بیشتر در نگارش داستاننویسی است که این آثار به غلط از طریق «معرفی و بررسی» مَحَک و مورد آزمون و ارزیابی قرار میگیرند تا از طریق «نقد عملی و استنباطی» که منتقدین برجسته این حوزه به دشواری پیدا میشود. پاینده به خوبی این خلا را درک کرده و برای پوشش آن سالهاست که با نگارش و ترجمه متونِ مختلف این حوزه به دنبال كم كردن فاصله بین نویسندگان و منتقدین است.
کتاب جدید او با عنوان «نظریه و نقد ادبی– درسنامه ای میان رشتهای» اثر دیگری است در تکمیل همین پروژه. البته در سطحی وسیع تر با طرح و قراردادن مباحث میان رشتهای که از آنچه پیشتر خواندهایم مطالب جدیدتری میآموزیم. حال از هرچه که بگذریم حتی اگر منتقد ادبی هم نباشیم به نظر لازم نیست در سطح عمومی کمی از نقد ادبی بدانیم؟ آنوقت مطالعه رمان و داستان کوتاه معنای دیگری برای ما خوانندگان خواهد داشت.
نظر شما