عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در این نشست گفت: استاد حائری سال ۱۳۰۲ در قم در یک خانواده فقیه به دنیا آمد و در دامن آیتالله العظمی، عبدالکریم حائری پرورش یافت که همه ما به عنوان موسس حوزه علمیه قم در ایران میشناسیمش. به اعتقاد من تأسیس حوزه علمیه قم یک معجزه الهی بود که به دست آیتالله حائری رخ داد و امروزه اندیشه و فکرش در کل جهان مطرح میشود و تفکر شیعه را در جهان اسلام تداوم بخشیده است.
او اضافه کرد: مرحوم حائری کسی بود که در حوزه پای درس بزرگان فقاهت و فلسفه نشسته و به مقام اجتهاد رسیده بود و دکترای فلسفه تطبیقی خود را از دانشگاههای آمریکا و کانادا گرفت. میتوان او را از موسسان فلسفه تطبیقی در ایران دانست چراکه روش فلسفه تطبیقی او بسیار حائز اهمیت است و نگاه جدیدی به فلسفه اخلاق دارد. علاقهمندان به فلسفه در یک سیر مطالعاتی مجموعه آثار استاد مهدی حائرییزدی را مطالعه کنند.
آیتالله مصطفی محققداماد نیز در این همایش درباره شخصیت اخلاقی مرحوم حائرییزدی اظهار کرد: استاد حائری اولین نوزاد حوزه علمیه قم است و چند ویژگی مهم دارد؛ او شخصیتی ایران دوست داشت و این ویژگی شخصیتی را از پدر خود ارث برده بود. ایراندوستی و فارسیدوستی حتی در جزوه کودک اندولسی او که در سال ۱۳۱۷ شمسی و در سن حدودا ۱۵ سالگی نوشته نیز این روحیه وطن دوستی بسیار مشهود است.
وی افزود: دومین اثرش به زبان فارسی نیز مقالاتی است که در پاسخ به رضاخان و کنایهای که علیه قرآن زده بود. حائری در این مجموعه مقالات به دفاع از حجاب و قرآن پرداخت. او عاشق ایران و عاشق زبان فارسی بود و در زمانی که کسی قرار نبود فارسی بنویسد علم فقهی را هنرمندانه به فارسی نوشته است.
محقق داماد سپس ایمان به فلسفه اسلامی را دومین ویژی مهم مرحوم حائری دانست و یادآور شد: حائری در غرب فلسفه تطبیقی خواند ولی همیشه به برتری فلسفه اسلامی اذعان و حتی به این برتری فلسفه اسلامی نسبت به فلسفه غرب تعصب داشت. او فلسفه را به حکمت نظری و عملی تقسیم میکرد و اساسا در نظام فلسفی باید همهچیز به هم پیوسته باشد. او به عنوان قدیمیترین شاگرد امام خمینی (ره) همچنین یک اندیشه سیاسی تدوین کرد و حتی نامه مفصلی از آمریکا به نجف برای امام مینویسد و از ایشان درباره طرحشان برای اداره کشور پرسوجو میکند. حائری در اندیشه سیاسی به نقد ادله نقلیه پرداخت، چراکه خود فقیه به تمام معنا بود و تئوری داشت و از تئوری مالکیت مشاع به تئوری و نظریه دولت رسیده بود. انزوای خودساخته و پرکاری مهدی حائرییزدی که تا آخرین دقایق عمر با او بود از دیگر ویژگیهای مهم اوست.
دینانی تاکید کرد: مهدی حائرییزدی هم یک آقازاده بود. چون فرزند حاج عبدالکریمیزدی موسس حوزه علمیه قم است، ولی او هرگز بزرگیاش را به خانوادهاش مرتبط نمیدانست و مجمع الحکمتین بود. او هرگز به عنوان یک آقازاده زندگی نکرد. فلسفه غرب آموخته بود، ولی هیچگاه به فلسفه اسلامی بیاعتنایی نکرد و همیشه به عمق و عظمت فلسفه اسلامی باور داشت. مسئله مشا که حائری مطرح میکند، به مالکیت دولت توجه میکند و اگر همین حرف درست فهمیده میشد، اکنون ما بسیاری از مشکلات را نداشتیم.
غلامرضا اعوانی نیز در این مراسم با بیان اینکه جامع الحکمتین یعنی حکمت در نزد ما مشترک لفظی نیست گفت: بلکه بین حکمت، حکمت قرآنی، برهانی، دینی و حکمت رسمی است. این تجمیع حکمت برهانی و فلسفی یکی از دستاوردهای حکمت ما است که در غرب (البته به استثنای معدود دورههایی) وجود نداشته است. در واقع حکمت الهی در غرب حیات مستمری نداشته و در دوره قرون وسطی بیشتر صورت مسئله کلامی به خود گرفت و در دوره جدید این دو حکمت از هم جدا شدند. فیلسوفان امروزی را نمیتوان جامع الحکمتین نامید اما حائرییزدی از بهترین نمونههای جامع الحکمتین است.
اعوانی ادامه داد: مرحوم حائرییزدی در فقه و اصول شاگردی اساتید بزرگی را کرده و تجمیع فقه و حکمت از ویژگیهای مهم ایشان است که در کمتر کسی دیده میشود. او در فقه و اصول شاگرد افرادی همچون آیتالله بروجردی بوده است و اولین کسی بود که اجتهاد مطلق گرفت. همچنین در نزد آیتالله کوهکمری و خوانساری شاگردی کرد و در فلسفه، به مدت ۱۲ سال شاگرد امام خمینی بوده است. همچنین پای درس سیداحمد خوانساری و میرزااحمد آشتیانی هم در قم و هم در تهران نشسته است. او از نادر کسانی است که هم تبحر تمام در علم و حکمت دارد و در خارج نیز درس خوانده است.
اعوانی تصریح کرد: مرحوم حائرییزدی معتقد بود در اصول عقاید همچون توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد نمیتوان بدون فلسفه ورود کرد و دین را مبتنی بر علم و حکمت میدانست. اساسا از خصوصیات فرهنگ ایرانی چه پیش از اسلام و چه پس از آن حکمت به معنای خاص بوده است چراکه ایرانیان حکومت داشتهاند و حکومت بدون حکمت وجود ندارد. سهم ایرانیان از قرآن به معنای علم و حکمت نیز بسیار مهم است. مکتبهای مختلفی به وجود آمد، اما مکاتب فلسفه، متکی به قرآن بوده است. چون لازمه علم و قرآن منطق است و از این نظر روش ایشان به روش ابن سینا شباهت داشته چرا که هر دو برهانی بودند.
رضا داوریاردکانی رئیس فرهنگستان علوم نیز درباره اولین دیدارش با مرحوم حائری گفت: ۶۶ یا ۶۷ سال پیش در نوجوانی مرحوم مهدی حائری را در خانه پیری زیارت کردم. او روحانی جوانی بود اما پیر ما چنان در فضائل حائری حرف زدند که آینده درخشان ایشان در حوزه علم برای من مشخص شد. در آن زمان در فلسفه اسلامی، منابع کمی وجود داشت و تنها جزوه کوچک درس فلسفه دداشتیم تا اینکه حائری کتاب علم کلی را با یک زبان فارسی روان و روشن تالیف کرد.
داوریاردکانی اضافه کرد: آشنایی علمی من با مرحوم حائرییزدی نیز از این کتاب شروع شد و بعدتر نیز رساله دکترای خود را که بسیار محققانه است برای ما به یادگار گذاشت. حائرییزدی آزاده بود و همچون دیگر فلاسفه اسلامی دین و فلسفه را یکی میدانست و آزادانه و صریح متذکر میشد که ما با علم و حقیقت عهدی داریم و که بزرگترین عهد ما است و هیچ عهد دیگری نمیتواند عهدی که ما با حقیقت و علم داریم را بشکند. او همه عمرش را صرف آموختن و تعلیم دادن به دیگران کرد و من خیلی خوشبختم که از محضر ایشان بهره بردهام.
محمود یوسف ثانی نیز در سخنرانیاش با موضوع حائری و مابعد الطبیعه اظهار کرد: حائری یکی از بهترین استادان فلسفهای بود که تاکنون داشتهام. وقتی کسی وارد حریم درس او میشد معنای حقیقی استاد و شاگردی را درک میکرد. برای من مثل این بود که نزد دوستی میرفتم که میتوانستیم با او درد و دل کنم. او در مکاتباتش با مرحوم طباطبایی نیز خضوع را فراموش نکرد و به خوبی این مسئله روشن است.
وی ادامه داد: با اینکه حائری در فلسفه غرب مطالعاتی داشت، اما در مورد ماورالطبیعه دیدگاه تفاوتی با حکمای اسلامی ندارد و برای بیان فلسفه اولی و مابعدالطبیعه سه موضوع را مد نظر دارد که به عبارت دیگر موجود با کدامیک حیثیات، موجود است که حیثیت تقلیدی، تعلیمی و اخلاقی دارد. او بیان میکند که چرا باید به حیثیت اخلاقی رسید و بر این اساس هر عقیدهای که درباره موجودیت هر شیء گفته میشود، فلسفه از یک جهت مبداء علوم است و آن مبادی تصوری و تصدیقی است.
وی در پایان گفت: حائری معتقد است فلسفه هم مبداء علوم است و هم منتهای علوم. یعنی هر علمی وقتی به حقیقتی میرسد، نهایتاً آن حقیقت به صورت منتهی العلوم در میآید. اگر فلسفه جستجو و پیجویی حقیقت است و این فصل جدایی انسان از سایر موجودات است، بنابراین فلسفه میتواند همان فصل جدایی انسان از سایر موجودات باشد. به عبارت دیگر فلسفه، امالعلوم و رأسالعلوم است که در پی حقیقت است.
نظرات