وی که از نسل نویسندگان انقلاب اسلامی است در نزدیک به چهار دهه، آثار پرشماری را به نگارش درآورده که بسیاری از این آثار در جشنوارههایی همچون کتاب سال، کتاب فصل، کتاب دفاع مقدس، جشنواره شهید غنیپور، جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب جهانی سال جمهوری اسلامی، کتاب سال تقریب مذاهب و جایزه هنری غدیر جوایزی را به خود اختصاص دادهاند. ازجمله آثار این نویسنده میتوان به «محمد»، «قدیس»، «سالهای بنفش»، «ریشه در اعماق»، «معمای مسیح»، «کوه و گودال»، «چتهها»، «مروارید ری»، «شب ناسور» و «گیسو چراغ جادو» اشاره کرد.
به بهانه چهل سالگی انقلاب و در قالب پرونده «معرفی نویسندگان شاخص چهار دهه انقلاب اسلامی»، درباره ویژگیهای قلم و شخصیت نویسندگی ابراهیم حسنبیگی و معرفی برخی از آثار شاخص وی با حسین فتاحی؛ نویسنده، مترجم و پژوهشگر، همسخن شدیم.
از چه زمانی با ابراهیم حسنبیگی و آثارش آشنا شدید؟
زمانی که حوزه هنری تاسیس شد، جلسات قصهای برگزار میکرد که خیلیها ازجمله محمدرضا سرشار، محسن مخملباف، محسن سلیمانی، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، امیرحسین فردی و افراد دیگری ازجمله ابراهیم حسنبیگی و من در آن شرکت میکردیم.
حسنبیگی سال 58 به تهران آمد، چندماهی بیشتر از انقلاب نگذشته بود و هنوز درگیریهایی وجود داشت. درگیریهای کشوری بهطور کلی سیاسی بود، ولی در گوشه کنار کشور ازجمله ترکمنصحرا و کردستان و سیستان و بلوچستان که موارد قومیتی پررنگتر است، مسائلی پیش آمده بود. در این مناطق به بهانههای مختلف همچون خودمختاری و بحث شیعه و سنی، مشکلاتی بوجود میآمد. وی اهل ترکمنصحراست و قبل از اینکه به حوزه بیاید، در شهر خود نیز در زمینه نویسندگی کار کرده و داستانهایی نوشته بود. «سالهای بنفش» را درباره مسائل ترکمنها نوشت. بههرحال ترکمنها، عشیرهای و قبیلهای زندگی میکنند و آداب و رسوم و حتی نظام ارباب و رعیتی هنوز وجود داشت. طبیعتا در چنین فضایی، ظلم هم صورت میگیرد. حسنبیگی، کتاب خود را با موضوع ظلم خوانین ترکمن نوشته بود. وقتی به تهران آمد، گمان میکنم آنرا برای چاپ به جامعه زنان مسلمان که اعظم طالقانی آنرا تاسیس کرده بود، سپرد. آن دوره تعداد ناشران به اندازه امروز نبود و ناشران متعهد هم بعدا بهوجود آمدند.
به گفته نویسنده، این کتاب با الهام از زندگی سید علی شهید اندرزگو نوشته شد. داستان از این قرار است که یک روحانی جوان به منطقه ترکمنصحرا تبعید میشود و آنجا جوانی به نام علی، با وی آشنا میشود و این باعث میشود که علی با مفاهیم و مسائلی همچون ظلم و عدالتخواهی آشنا شود. آن منطقه هم این ظرفیت را داشت و علی ظلمِ خان و فشاری که روی مردم بود را میدید و باعث میشود این جوان گرایش ظلمستیزی و مبارزه با نظام حاکم بر آن زمان را پیدا کند و خودبخود این مسائل به گوش ساواک میرسد. علی را دستگیر میکنند که این دستگیری مساوی است با زندان و اعتراف و شکنجه. هدف ساواک این بود که این شخص از چه کسی الگو میگیرد. در ادامه داستان انقلاب پیروز میشود. اهداف داستانهای انقلاب در آن دوره این بود که هرکسی باید متعهد باشد جلوی ظلم بایستد و امیدوار باشد که حتما پیروز میشود. رمان «سالهای بنفش» هم چنین موضوعی دارد.
وی بعد از مدتی با تشدید مسائل کردستان با خانواده به آنجا رفت و در کردستان هم کار فرهنگی میکرد. آنجا هم بیکار ننشست و دو کار «چتهها» و «کوه و گودال» حاصل تجربهای بود که حسنبیگی در کردستان پیدا کرده بود. جنگ تحمیلی آخر شهریور 1359 آغاز شد، ولی اوج مسائل کردستان به سال 1358 برمیگردد. کسانی که در آن دوره به کردستان میرفتند بیشتر با هدف جهاد فرهنگی بود تا با چاپ کتاب و روزنامه و نشریه مردم را آگاه کنند که فریب ضد انقلاب را نخورند.
سفر به کردستان و چند سال زندگی در این منطقه، چه اندوختهای برای این نویسنده به همراه داشت؟
بهنظر من یک نویسنده باهوش و هنرمند که میخواهد حرفهای کار کند، باید دو ابزار داشته باشد، یکی فن نوشتن است که بخشی از آن ذاتی و بخشی اکتسابی است. این خصیصه در ابراهیم حسنبیگی وجود دارد. وی با دیدن تضاد طبقاتی در ترکمنصحرا، داستان نوشته بود. عامل دوم، تجربه زندگی است. اگر در حد عالی هم فن نوشتن را بدانیم ولی تجربهای نداشته باشیم که بخواهیم آنرا به خواننده منتقل کنیم، این فنِ نویسندگی سودی نخواهد داشت. تجربه زیستی با یکجا نشستن بهدست نمیآید. معمولا نویسندگان موفق، تجربه زیستی خوبی دارند و حسنبیگی نیز در این صحنه قرار گرفت. در سال 58 در تهران دیگر اخبار و حوادث تکراری و روزمره و بیشتر بحثهای روشنفکری شده بود و صحنههای بدردبخور برای خلق داستان، همان کردستان و مناطق مرزی و حاشیهای ازجمله ترکمنصحرا و سیستان و بلوچستان بود. منطقه کردستان همواره بدلیل بافت خاص جغرافیایی و مسائل قومی و مذهبی، همواره آبستن جریاناتی بوده است. اینکه یک نویسنده به وسط صحنه برود، از نزدیک با مسائل مردم آن مناطق آشنا شود و حوادث را خودش حس کند، این تجربه زیستی ناب و درجه یک است. ابراهیم حسنبیگی در آن زمان تیزهوشی بهکار برد و از یک محیط روشنفکری به جایی رفت که خمیرمایه و ابزار داستان بیشتر بود.
خیلیها به کردستان رفتند، ولی دست خالی برگشتند یا صرفا خاطره داشتند، ولی اینکه کسی برود و از نزدیک فضا را ببیند و بعد این تجربه زیستی را در قالب رمان دربیاورد، استفاده خیلی خوب و هنرمندانه از یک فرصت است که دیگر تکرار نمیشود. من و دیگران این کار را نکردیم و واقعا دچار روزمرگی وحشتناکی شده بودیم. بهنظر من این از تیزهوشی ابراهیم حسنبیگی بود که در یک محیط تکراریِ روزمره نماند و به جایی رفت که مواد اولیه ناب و دستاولی برای نوشتن رمان وجود داشت. معمولا در مسائل کردستان همواره سه عنصر نقشآفرین است؛ یک دسته افرادی هستند که برای کمک، آگاهیبخشی و انجام کارهای فرهنگی به آن منطقه رفتهاند. دسته دوم، مردم بومی منطقه که گاها ابزار دست دشمن قرار میگرفتند و سومین عنصر نیز دشمن است. در این رمانها نیز حتما این سه عنصر وجود دارد. خاصیت رمان این است که وقایع و صحنهها را زنده نگه میدارد. ارزش رمان از گزارش روزنامهها، حتی از فیلمهای مستند و سینمایی، قابل لمستر و دارای ماندگاری بیشتری است. اینکه یک سری وقایع و صحنههای تاریخی که میگذرد و دیگر تکرار نمیشود را طوری ماندگار کنیم که برای جوانان امروز، 20 سال دیگر و نسلهای آینده قابل درک و فهم باشد و وقایع آن برهه از تاریخ مثلا در منطقه کردستان جلوی چشمش به تصویر کشیده شود و با تاریخ خود بیشتر آشنا شود، کار باارزشی است.
بسیاری از کارهای ابراهیم حسنبیگی موفق بوده و علاوه بر کسب جوایز متعدد، به زبانهای دیگر نیز ترجمه شدهاند ازجمله رمان «محمد» که به پنج زبان ترجمه شده است. درباره کارهای دفاع مقدسی ابراهیم حسنبیگی ازجمله «ریشه در اعماق» بگویید. آیا این دسته از آثار وی هم موفق بودهاند؟
یکی از خصوصیاتی که برای نویسندگان خوب برمیشمارند این است که بتواند از حوادث تاریخی و اجتماعی خوب استفاده کند. حوادث بستری است که نویسنده میتواند رمان خود را در آن بستر خلق کند. حسنبیگی نشان داده که یک نویسنده ساکت و بیتفاوت نیست. وقتی در ترکمنصحرا بود از وقایع آنجا نوشت، وقتی در کردستان بود از فضا و رویدادهای آن منطقه بهره برد و وقتی جنگ شد باز وی حساسیت لازم را داشت و چند رمان با موضوع جنگ نوشت. بهنظر من رمان «ریشه در اعماق» ابراهیم حسنبیگی، جزو رمانهای خوبی است که در حوزه دفاع مقدس نوشته شد. ویژگی خاص این اثر این است که شخصیتهای محوری آن جانباز هستند.
این رمان چند ویژگی دارد؛ یکی اینکه پرحادثه است. اینگونه رمانها تعلیق خوبی ایجاد میکنند و تعلیق خوب باعث بالا رفتن جذابیت کار میشود و خواننده راحت و با علاقه بیشتری کتاب را میخواند و در نتیجه تاثیرگذاری آن نیز بیشتر شده و در ذهنش ماندگارتر میشود. با اینکه این رمان را سال 63 یا 64 خواندهام، ولی با گذشت بیش از سه دهه، هنوز جزئیات زیبای آن که در منطقه بلوچستان میگذشت، در خاطرم مانده است. شخصیت اصلی داستان، یک جوان اهل سنت از اهالی بلوچستان است که از مذهب و سنت خود میبرد و برخلاف خاندان و خانواده خود که درکار تجارت و قاچاق بودند، به جنگ میرود و سپس همسری شیعه برای خود برمیگزیند. حسنبیگی شخصیت بسیار متفاوتی را از این جوان در آن سرزمین تصویر کرده بود.
وی در ساخت و پرداخت این رمان، برای جذابتر شدن کار، از عناصر بومی و محلی استفاده کرد. در روزگار کنونی تقریبا همه مردم ایران در شهرهای بزرگ شبیه هم هستند، ولی هنوز در مناطقی مثل بلوچستان، فضاهای تازه وجود دارد؛ از گونههای زیستی و طبیعت تا آداب و رسوم و پوشش مردم آن. اینکه نویسنده زیستبوم داستانش را بجای یکی از کلانشهرهای ایران، جایی انتخاب کرده که خود آن سرزمین هم جذابیت ایجاد میکند، یک کار هنرمندانه است. اینجا عناصر متفاوت بسیار زیاد است. حسنبیگی علاوه بر استفاده از چنین عناصری در داستانش، قلم بسیار قوی و فنی نیز در این اثر بهکار برد. وی روی نثر این اثر نیز خیلی کار کرده است. البته نویسنده فقط به همان محیط بلوچستان بسنده نکرده و بخشهایی از داستان نیز در جبهه و مشهد میگذرد. حسنبیگی در این کار دنبال یک لقمه راحت و ساده نبوده و سعی کرد تا آنجایی که ممکن بوده کار را ازنظر بافت و بوم و جغرافیا تنوع بدهد. بهنظر من اگر 20 سال دیگر هم بخواهیم کارهای شاخص و خوب دفاع مقدس را نام ببریم، «ریشه در اعماق» قطعا یکی از آنها خواهد بود. میتوان گفت یکی از دلایل موفقیت کارهای این نویسنده، تنوع جغرافیایی و قومیتی و توجه به زیستبومهای مختلف ایران است. توجه به این عوامل از تکراری شدن کار جلوگیری و هر کار یک مزه و جذابیت خاص پیدا میکند. این امر هم تصادفی نبوده و بهنظر من از تیزهوشی هنری یک نویسنده است.
وی در کتابهایی که با موضوع دفاع مقدس نوشته، رزمندهها را چگونه به تصویر کشیده است؟ آیا آدمهای داستانهای ابراهیم حسنبیگی مانند بسیاری از قهرمانان کتابهای این حوزه، انسانهایی با درجه معنویت بلا و حالت قدسیگونه هستند یا انسانهایی عادی و از جنس دیگر مردم ایران که در شرایطی خاص و در فضایی متفاوت، وقایعی را از سر گذرانده و با آن مواجه بودهاند؟
قهرمانان آثار وی جدا از دیگران نیستند. انسانهایی عادی که مثل دیگران زندگی میکنند، معاش دارند و کار میکنند و دچار خطاهایی نیز میشوند و برههای از زندگی خود را نیز برای دفاع از میهن و آب و خاک در جبهه بوده و در این راه از جان خود مایه گذاشتند. مثلا شخصیت اصلی در رمان «ریشه در اعماق»، جوانی سیستان و بلوچستانی مثل دیگر انسانهاست که با انتخاب درستی که میکند، انسان متفاوتی میشود.
ابراهیم حسنبیگی چند کار شاخص نیز در حوزه دین نوشته که رمان «پیامبر» یکی از آنهاست. این آثار ازنظر کیفیت چگونهاند و چه ویژگیهایی دارند؟
این نویسنده غیر از نوشتن در حوزههای انقلاب، تاریخ، دفاع مقدس و کودک و نوجوان، در حوزه دین نیز کار کرده که میتوان به رمانهای «محمد»، «قدیس»، نشانه» و «معمای مسیح» که داستان زندگی حضرت ابراهیم (ع) را روایت میکند، اشاره کرد. تاکنون صدها رمان و داستان درباره زندگی حضرت محمد (ص) نوشته شده و بیشتر آنها نیز در یک روال تقریبا مشابه و تکراری از اندکی پیش از تولد پیامبر (ص) آغاز و در ادامه به کودکی و نوجوانی و جوانی و رسالت پیامبر (ص) میپردازند، ولی ابراهیم حسنبیگی در این رمان بدور از نگاه مرسوم، کار متفاوتی کرده و از نگاه یک شخص فرعی داستان را پیش میبرد که آنرا جذاب میکند. این که بتوانیم از شیوههای مرسوم فاصله بگیریم و یک کار متفاوت ارائه دهیم، یک قدم مثبت و مهم است. این نوع نوشتن، حاصل تجربهای است که خیلی ساده هم بهدست نمیآید.
با توجه به زندگی پرماجرای حضرت ابراهیم (ع) و اتفاقات مهم و مختلفی که بهعنوان یکی از پیامبران اولیالعزم در زندگی آن حضرت رخ داده، به همان نسبت کتابهای زیادی هم درباره بناکننده خانه خدا نوشته شده، ولی ابراهیم حسنبیگی در رمان «نشانه» با نگاه و زاویه روایتی متفاوت، اثری جذاب خلق کرده که برای مخاطب هم تازگی دارد و خواننده احساس میکند نویسنده برای او ارزش بیشتری قائل شده و به نوعی احترام گذاشتن به اوست و این فضایی که ایجاد میشود، در پذیرش کار نیز تاثیرگذار است. این موارد میتواند در خوشخوان بودن و ماندگاری کار نیز اثر بگذارد. غیر از این آثار، ابراهیم حسنبیگی درباره زندگی ائمه و اهلبیت (ع) نیز کارهایی انجام داده است.
حال و هوای کتابهای نوجوان این نویسنده چگونه است؟
ابراهیم حسنبیگی هم رمان بزرگسال نوشته و هم رمان نوجوان. در زمینه کارهای نوجوان با ناشرانی همچون کانون پرورش فکری، قدیانی و مدرسه همکاری داشته است. در این راستا یک مجموعه خوب با عنوانهای «سوفی و چراغ جادو»، «گیسو و چراغ جادو» و «امیرحسین و چراغ جادو» دارد. با توجه به سلیقه نوجوانان که به فضای فانتزی علاقه دارند، از این عناصر خوب استفاده کرده است. محور این رمانها یک چراغ جادو است که کارهای خارقالعادهای انجام میدهد و با یک اسم رمز، کارهای شگفتانگیزی میکند. امروزه پرطرفدارترین کارهای نوجوان، ترکیبی از دنیای واقعی و فضای فانتزی است که در عینحال آموزنده نیز هستند. در «گیسو و چراغ جادو» داستان یک دختر افغانی روایت میشود. بیشتر ما امروز در محدوده جغرافیایی خودمان ماندهایم، ولی حسنبیگی در این کار، خواننده نوجوان خود را به جایی فراتر از مرزهای ایران میبرد و او را با زندگی و مشکلات و مصائب مردم آن کشور و یک دختر افغان و خانوادهاش آشنا میکند. این هم هنر نویسنده است که مخاطب خود را با یک ترفند جذاب به فضایی دور از نظر جغرافیایی و جایی که ندیده، ببرد. وی احساس کرده که نوجوانان باید نسبت به حال و روز مردمانی که امروز در کشور ما زندگی میکنند، شناخت بیشتری پیدا کنند. حسنبیگی موضوع چراغ جادو را در یک محور خرج نکرده و این عنصر مشترک را در سه دنیای متفاوت مطرح کرده است.
برآیند کارهای ابراهیم حسنبیگی را در طول چهار دهه نویسندگی، چطور ارزیابی میکنید؟
برآیند کار ابراهیم حسنبیگی در مجموع در انتخاب سوژه، شخصیتها، ایجاد تعلیق و جذابیت، بهکارگیری عناصر مختلف، پیراستگی و قوت قلم و نثر و متفاوت بودن، مثبت است. این نکته که آثار این نویسنده به زبانهای مختلفی ترجمه شده، نشان میدهد که نوشتههایش دارای اِلمانهایی است که میتواند برای مخاطبی خارج از مرزهای ایران هم جذابیت داشته باشد.
یک نکته مهم که درباره حسنبیگی میتوان گفت این است که امروز هم با همان حساسیت به مسائل پیرامون خود نگاه میکند. در «عالیجناب شهردار» آخرین کاری که از وی دیدم، یک نگاه انتقادی به مدیران امروز جامعه دارد. این نویسنده امروز همان نگاهی را که در ترکمنصحرا و کردستان و زمان جنگ داشته، حفظ کرده و با یک نگاه اصلاحگر، عملکرد مدیران جامعه را در قالب یک رمان نقد میکند. سکوت و بیتفاوتی نسبت به مسائل، برای نویسنده و هنرمند بسیار کشنده است. اینکه یک نویسنده بعد از 40 سال کار و نوشتن نزدیک به 150 کتاب، هنوز نگاه اصیل اولیه خود را حفظ کند، خیلی مهم است. این حس هنوز در ابراهیم حسنبیگی کاملا بیدار است. وی امروز هم در هر شرایطی برای خود موقعیت ایجاد میکند.
در این پرونده بخوانید
نویسندهای توانا و متعهد به ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس
شیرزادی فراجناحی و کاملا وفادار به ادبیات است
علی موذنی سیر متعهدانه حوزه روشنفکری را طی کرده است
نقش جنگ و کوهپایههای سبلان در شکلگیری شخصیت نویسندگی بایرامی
فراست میتوانست رمان پرفروش بنویسد، ولی در حوزه باورهایش نوشت
امیرفجر نشان داد با تکیه بر فرهنگ، تمدن و سنت میتوان ادبیات پویا تولید کرد
دهقان با دور شدن از کلیشهها صداقت را وارد زبان داستانی کرد
سید مهدی شجاعی نوعی مرثیه مدرن به فضای محافل مذهبی تزریق کرد
قیصری انسان را فراتر از آدمیزاده ترسیم نمیکند
نظر شما