یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۸
اگر در شاعر بودن تکلیفت را با خودت روشن نکنی به مشکل بر می‌خوری/ آنقدر کتاب نخوانید که یادتان برود چه می‌خواهید بگویید

محمود دولت‌آبادی در جلسه رونمایی از مجموعه شعر جدید رسول رخشا گفت: اگر در شاعر بودن تکلیفت را با خودت روشن نکنی در یک جایی به مشکل بر می‌خوری و من بر اشراقی و خردمندانگی شاعر تاکید دارم و به‌نظرم برای شاعر صدق باطن و دانایی نیاز است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،‌ آئین رونمایی از مجموعه شعر «پیاده از تجریش ...»، اثر رسول رخشا در کتابفروشی نشرچشمه‌ رایزن برگزار شد. این مراسم با حضور شاعر کتاب، محمود دولت‌آبادی، سیدعلی صالحی، امیر پوریا، اردشیر رستمی، پوریا عالمی، عالیه عطایی و جمعی از هنرمندان، شاعران و نویسندگان در کتابفروشی نشرچشمه‌ رایزن برگزار شد.

در ابتدای این مراسم عالیه عطایی، داستان‌نویس، ضمن خوش آمدگویی به مهمانان و معرفی رزومه کاری رسول رخشا با نقل قول از استاد سمندریان گفت که در هنر و ادبیات نباید هر کس کار خودش را بکند و ارتباط بین هنرها و هرمندان موضوع مهمی است. اینکه یک شاعر تنها بسنده به شعر گفتن نمی‌کند و در کنار شعر تلاش‌های نوشتاری در حوزه‌های بیرون شعر و هنرهای دیگر دارد موضوع قابل توجهی است، همانطوری که مهمانان این جلسه نیز از رشته‌های مختلف هنری هستند. عالیه عطایی در ادامه از رسول رخشا خواست که شعرخوانی کند.

حضور دولت‌آبادی و سیدعلی صالحی مایه مباهات و افتخار است
رسول رخشا در آغاز و قبل از شعر خواندن گفت: اولین تشکر من، از حضور نویسنده‌ای است که روزگاری دیدار با وی برای من یک آرزو بوده است و حالا حضور وی و صحبت‌هایش در مورد کتابم مایه افتخار و مباهات بنده است. البته نمی‌خواهم بگویم حضور محمود دولت‌آبادی در جلسه رونمایی کتابم به معنای رشد ادبی و هنری من است بلکه بیشتر به معنای تواضع و بزرگواری وی است.

وی ادامه داد: دومین تشکر من از حضور سیدعلی صالحی است، شاعری که بر شاعرانه نگریستن من بر پیرامون و زندگی‌ام تاثیر داشته است. مهربانی و نگاه انسانی سیدعلی صالحی موضوع دیگری است که همیشه مورد توجه‌ام بوده است. رخشا در ادامه با تشکر از حضور اردشیر رستمی و پوریا عالمی و امیرپوریا و عالیه عطایی شروع به خواندن شعر کرد.
 

آگاهی آفت روشنفکری است و ممکن است مانع باشد
اردشیر رستمی، تصویرساز، بازیگر و شاعر سخنران نخست جلسه با خواندن شعری آغاز سخن کرد و گفت: به صرفِ کلمات و فرم کسی مدرن نمی‌شود نه علم، نه آگاهی، نه زمان و نه زبان و نه حتی هر چیزی که در این دوره هست ما را نو نمی‌کند و آن‌چه که یک شعر را نو می‌کند دغدغه‌های آن است. خیلی وقت‌ها هنرمند خودش مانع خودش می‌شود با آگاهی از این که کیست و این آگاهی آفت روشنفکری است و ممکن است مانع باشد. محمود دولت‌آبادی به خاطر خلوت و نگاه خودش توانسته خودش را با آثارش به جهان بقبولاند. 

وی افزود: رسول رخشا در شعرهای اولیه‌ خود نشان داد که جهان خود را دارد. در مجموعه شعر «پیاده از تجریش» تنهایی موج می‌زند و چیزی که جهان را نو می‌کند تنهایی است. بی اعتنایی او به مفاهیم و تاریخ کلمات اثر او را ارزشمند می‌سازد. رسول رخشا وقتی می‌گوید سایه‌ زشت ارغوان بر دیوار تکثیر می‌شود، در واقع اعتبار تاریخی کلمه را از روی آن برمی‌دارد و وعنا و اعتباری نو به آن می‌بخشد. روایت‌گریِ زمان هم بخشی از شعر اوست و شاعر تسلیم واقعیت نمی‌شود.
 
شعر رخشا آدم را غافلگیر می‌کند
امیر پوریا منتقد و مدرس سینما بعد از ارایه مقدمه‌ای در مورد شناخت هنرمند از طریق آثارشان با ذکر مثالی از سینمای وودی آلن و سینمای عباس کیارستمی در مورد رسول رخشا گفت: راستش من بعد از همه‌ این سال‌ها هم‌نشینی با  رسول رخشا هنوز به جوهره‌ اصلی فردیت او به عنوان شاعر مسلط نشده‌ام. گاهی این مدل قلم زدن را هرگز از او انتظار نمی‌توان داشت و جاهایی غافلگیر می‌شوی با وجود اینکه منظورم این نیست که او  آدم غیر قابل پیش‌بینی است؛ اما با وضعیت‌های متفاوتی با او و کارهایش روبه‌رو می‌شویم.
او در انتخاب عنوان مجموعه‌اش و خیلی از شعرهایش دارد آدرس‌هایی می‌دهد که ما را وصل می‌کند به  تهران و شرایطی که شعر امروز ما با آن درگیر است و این  نشانی‌ها آدرس‌های واقعی و عینی هستند و با شعر شاملو، فروغ و سپانلو نسبت دارند.

وی ادامه داد: در واقع این آدرس‌ها از شهر و شاعران از دو جنبه در شعر او اهمیت می‌یابند. یکی نسبت داشتن با شعر اجتماعی یعنی آنچه که مربوط به زیست مردم می‌شود و از طرف دیگر شاعران حاضر در کتاب  و شاید برجسته‌تر از همه سپانلو. با این حال این مجموعه از مجموعه‌ قبلی انتزاعی‌تر است و با موضوعات عینی و واقعی به خوبی ترکیب شده است. من امید دارم در رونمایی اتفاقی که انتظار داریم بیفتد یعنی فقط به خواندن شعر در رونمایی بسنده نکنیم و چون شعر هنری است که می‌توان به آن مراجعه کرد پس بعد از رونمایی و در حالت‌ها و وقت‌های دیگر هم به آن مراجعه کنیم.
 
ما باید مکث کنیم تا از فعلگی سیاسی بیاییم بیرون
عالیه عطایی از پوریا عالمی نویسنده، شاعر و داستان‌نویس به عنوان سومین سخنران دعوت کرد.
پوریا عالمی با بیان مقدمه‌ای اظهار کرد: این روزها هر جا می‌روم از من می‌پرسند «چی میشه؟» «بعدش چی میشه؟» و وقتی نگاه می‌کنم می‌گویم احتمالا از همه‌ چهل یا پنجاه ساله‌های قدیم هم همین را پرسیده‌اند و این همان توقعی است که ما از شاعر و نویسنده و یا به طور کل از روشنفکر داریم و آن اینکه نسخه می‌خواهیم نه تحلیل. نسخه‌ای که در یک مقاله‌ مثلا پنجاه کلمه‌ای وضعیت جامعه را جمع‌آوری کند. بخشی از این طبقه شروع به نوشتن نسخه‌ سیاسی کرد و این تقریبا شتری بوده که درِ خانه‌ اهل قلم نشسته است.

وی افزود: شعر و داستان ما با دسته‌بندی سیاسی و حزبی نامگذاری شد و آدم‌هایی احترام اجتماعی‌شان را از همین طبقه به دست آوردند و بعد فراموش کردند که این اعتبار را از کجا آوردند، اینجاست که باید نقطه‌ شک بر حاشیه‌ کتاب گذاشت و باید دست نگاه داشت، تک تک آدم‌هایی که رشد کردند مسئول هستند. آثار سیاسی حتما تاثیرگذار نیستند و این نگاه مسموم کننده‌ای است که ممکن است بخشی از ما را تبدیل به فعله کند و شما می‌توانید از خلق یک اثر اجتماعی تاثیر خود را بر جهان بگذارید.

این طنزپرداز با اشاره به جهان فکری شاعر و نویسنده گفت: آنچه که جهان فکری ما را می‌سازد کلمات به ظاهر ساده‌ای است که در بیان ما وجود دارد و در خصوص موضوعاتی بیرون جریان‌های سطحی سیاسی  است. ما باید مکث کنیم تا از فعلگی سیاسی بیرون بیاییم. جریان ادبیات ما از یک خاکستر جنگ همیشه سیاسی بلند شد و آن کسی که شخم این زمین را زده همین اهل قلم بوده‌اند و چیزی که به جا مانده مثل دارویی است که در همان نسخه هست.

وی افزود: چیزی که باقی می‌ماند همان رمان بکر است. چیزی که در شاملو دیده می‌شود رگه‌های کشف زندگی است که در واقع خط کشیده در زیر متن جهان. نقدی که به شعر امروز می‌توان داشت این است که دسته‌بندی باید حذف شود و باید پرسید که آیا این شعر به کار انسان امروز و زندگی امروز می‌آید یا نمی‌آید؟ آیا شعر دقیق‌تری بود؟ و این را تاریخ به ما نشان می‌دهد که کدام شعرها ماندگارتر هستند.
 

در این دوره اگر همچنین کتابی در می‌آید باید بگوییم آقا دستخوش
جلسه‌ رونمایی «پیاده از تجریش» با دعوت از محمود دولت‌آبادی برای سخنرانی ادامه پیدا کرد. دولت آبادی در ابتدا ابراز خرسندی کرد که علاوه بر این‌که دوره‌ نقاهتش را می‌گذرانده در این جلسه حضور پیدا کرده است.

این نویسنده پیشکسوت گفت: امروز مطالب جالبی شنیدم که خیلی جالب بود و با خودم فکر کردم که چه حالِ خوشی دارند دوستان جوان‌تر ما. من با آقا رسول چند سالی هست که آشنا هستیم و او بسیار آدم ظاهر و باطن یکی است. او در شعرهایش تکلیفش با خودش روشن است. اگر در شاعر بودن تکلیفت را با خودت روشن نکنی در یک جایی به مشکل بر می‌خوری و من بر اشراقی و خردمندانگی شاعر تاکید دارم و به‌نظرم برای شاعر صدق باطن و دانایی نیاز است.

وی ادامه داد: ما نباید اینقدر کتاب بخوانیم که یادمان برود چه می‌خواهیم بگوییم. یادگیری نه آن است که زیاد کتاب بخوانیم بلکه شیوه‌ خواندن مهم است. دریافت شهودی، خردمندانه پرداختن به دریافت شهودی و یادگیری آن است که پدر زبان و ادبیات ما روی آن تاکید زیاد دارد. یادگیری ما را مبرا از آگاهی می‌کند.

خالق «کلیدر»‌ با اشاره به زندگی انسان مدرن گفت: در این دوره‌ زندگی چند نشانه وجود ندارد. یک آن‌که آرزو وجود ندارد. انسان بدون آرزوهای بزرگ به رشد نمی‌رسد و آرزو در این زمانه وجود ندارد و منطقی است که چرا وجود ندارد. به آرزوهای بزرگ پلشتی کردند و اینجا آخر تمدن است. دیگر چه وجود ندارد؟ باور وجود ندارد و فروغ انگار برای حالا گفت آنچه از دست رفته است ایمان است. دیگر آن‌که آینده وجود ندارد و فقط اکنون است و برای همین است که تصور می‌شود وقتی خیام گفته حد فاصل دو عدم یک گل زندگی است، پس آن را دریاب و  همین‌جا خوش بگذران در صورتی که منظور خیام این نیست.

وی افزود: گرایش به مردم نیز وجود ندارد. تعدادی از مردمی که در یک پروسه‌ معینی تبدیل شدند و خودشان متوجه نشدند و تبدیل شدند به حرمله‌ ثانی و حرمله آن جانوری بود که انگشت امام حسین (ع) را برای در آوردن انگشترش قطع کرد. ابتدا این جامعه با باور آغاز کرد، چندی نگذشت که تردیدی در باور ایجاد شد و بعد از آن ریا و بعد از آن دروغ آمد و بعد هم علنی شد.

دولت‌آبادی با اشاره به کتاب تازه رسول رخشا اظهار کرد: در دوره‌ای که شما شفقت نداشته باشی، آینده و مردم و باور نداشته باشی و همچنین آرزوهای بزرگ نداشته باشی اگر همچنین کتابی درآمد، باید به او بگویم «آقا دستخوش.» پس یک نیروی جوانی وجود داشته که این اثر را در این شرایط به وجود آورده است. جوانانی که سمت هنر می‌روند خودشان تشخیص می‌دهند که آیا اتفاقی هستند یا نیستند. نصرت رحمانی می‌گوید، «بگذار هر چه نمی‌خواهند بگوییم، بگذار هر چه نمی‌خواهیم بگویند، باران که بیاید از دست چترها کاری برنمی‌آید ما اتفاقی هستیم که افتاده‌ایم.» 

دولت آبادی در پایان خطاب به رسول رخشا با اشاره به قطعه‌ای از شعرش گفت: «دوست جوان من اگر در آن
تب‌زدگی‌ها احساس کردی که یک اتفاق افتاده‌ای پس دیگر خواب و بیداری نمی‌توانی داشته باشی.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها