مدیر کتابفروشی کوچک اما پر جُنب و جوشِ «شهر» در قم میگوید: فضای مجازی خیلی نتوانسته روی کتاب تاثیرگذار باشد. روی نشریات و مجلات تاثیرش را گذاشت اما خیلی نتوانست کتاب را تحت الشعاع قرار دهد.
سه، چهار نفر در کتابفروشی هستند، بیرون میایستم تا کارشان تمام شود. مردی 40 ساله کنارم میایستد. او هم منتظر است مغازه خلوت شود. با او وارد گفتگو میشوم؛ میپرسم شما مشتری دائمی این کتابفروشی هستید؟ وقتی جواب مثبت میشنوم، علت مراجعهاش را جویا میشوم. مرد 40 ساله که حسن نام دارد میگوید:
«من بازنشستهام. کتابهای ادبیات و هنر و تاریخ میخوانم. پنجشنبهها برای خرید کتاب به اینجا میآیم. سالهاست ایوب را میشناسم. قبلاً دکه مطبوعاتی داشت. آدم زحمتکش و دلسوزی است. اهل فرهنگ و با شخصیت و باسواد. از وقتی کتابفروشی راه انداخت، خیال ما را هم راحت کرد؛ هر وقت کتاب سفارش میدهیم، در کوتاهترین زمان برایمان تهیه میکند. برای من که چاپ اول کتابها را خریداری میکنم و بهروز بودن و سرعت تهیه کتاب اهمیت دارد، آقای فیروزجایی میتواند بهترین گزینه باشد. نکتهای که باید به آن اشاره کنم، این است که ایوب کتاب را خوب میشناسد، در واقع او یک کتابشناس است و این، کمک شایانی به مشتری میکند».
ایوب فیروزجایی 44 ساله است و خودش میگوید از کودکی به کتاب و روزنامه و مجله علاقه داشته است. بعد از فارغالتحصیلی در سال 76 از دانشگاه شهید بهشتی در رشته تاریخ جویای کار میشود و سرانجام یک سال بعد خودش را لابهلای یک عالمه کتاب و روزنامه پیدا میکند؛ و این کار را تا سال 92 ادامه میدهد. از اواخر همان سال به صورتی تخصصیتر رو به کتاب میآورد و در این حوزه مشغول به فعالیت حرفهای میشود. این روزها مغازه 9 متری ایوب یکی از پرفروشترین و پر رفت و آمدترین کتابفروشیهای شهر قم است. کافی است سری به چهارراه شهدا بزنید و گوشه چهارراه میان مراکز بزرگ فروش کتاب، تابلو ال. ای. دی قرمز رنگی را پیدا کنید که مرتب عبارت «کتابفروشی شهر» خودش را به مردم مینمایاند.
قیمت کتاب به شکل سرسام آوری افزایش یافته است
مشتریها که میروند وارد کتابفروشی میشوم. از ایوب میپرسم «با این اوضاع اقتصادی باز هم افرادی پیدا میشوند که کتاب بخرند؟». او میگوید: «طبیعتاً شرایط اقتصادی فعلی خیلی تاثیرگذار بوده و کتاب هم از این قاعده و این تاثیرات، مستثنی نیست. قیمت کتاب به شکل سرسامآوری افزایش پیدا کرده و این برای کتاب، خیلی خوشایند نیست. امیدوارم این وضعیت هر چه زودتر بسامان شود تا علاوه بر اینکه حال همه چیز خوب میشود، حال و روز کتاب هم بهبود یابد».
فیروزجایی به کمّ و کیف کتابفروشی خود اشاره میکند و میگوید: بیشتر در حوزه علوم انسانی کار میکنم. کتابهایی با موضوع ادبیات، فلسفه، تاریخ و هنر مشتریهای بیشتری دارند. سعی میکنم کتابهای روز را خیلی سریع و همزمان با بازار نشر تهران به دست مشتری برسانم و آنها را از تازههای نشر بهرهمند کنم.
به فضای کوچک و راهروی تنگ کتابفروشی ایوب اشاره میکنم و میگویم «فکر میکنم مشتریها خیلی در این فضا راحت نباشند». فیروزجایی میگوید: کسی از توسعه و پیشرفت بدش نمیآید، من هم همینطور و طبیعتاً دوست دارم جایی بزرگتر و وسیعتر برای نمایش کتابها پیدا کنم ولی در شرایط اقتصادی فعلی که کتاب جزو دغدغههای اصلی مردم به حساب نمیآید، شاید کار کمی سختتر شود. البته این را هم بگویم که اغلب مراجعهکنندگان ما به روش کتابفروشی من عادت کردهاند. شما درست میفرمایید و حرفتان متین است اما با همین شرایط چند نفر از مشتریها به خود من گفتهاند شیوه کتابفروشیتان را به همین شکل ادامه دهید؛ ولی من فکر میکنم باید به همه سلیقهها احترام گذاشت.
در کنار اجرای طرحهای حمایتی، به فکر زیرساختهای فرهنگی باشیم
به خاطر مسائل اقتصادی بحث را میکشانم سمت طرحهای حمایتی خانه کتاب از کتابفروشیها که در فصول مختلف سال اجرا میشود و رونقی هر چند بطئی به بازار کتاب میدهد. فیروزجایی میگوید: در همه این طرحها مشارکت داشتهام. به نظرم، بیشتر حالت مُسکّن دارند و کم کم دارند بازدهی خودشان را از دست میدهند. چون بعضی از خریداران فقط در زمان اجرای طرح، کتاب میخرند. با بودجهای هم که تخصیص داده میشود، این مبالغ کفایت خرید مشتریها را نمیکند. به نظرم در کنار این قبیل طرحها و حمایتهای اقتصادی باید به فکر زیرساختهای فرهنگی باشیم. مثلاً از طریق آموزش و تبلیغات میشود کتابخوانی را گسترش داد، در مدرسه دانشآموزان را تشویق به مطالعه کتاب غیردرسی کرد و در صدا و سیما برنامههای مخصوص کتاب و کتابخوانی را توسعه داد. اگر همه اینها را با هم ببینیم، قطعاً حال و روز کتاب بهتر میشود.
وقتی موضوع توسعه فضای مجازی را مزید بر علتِ کتاب نخواندن مردم عنوان میکنم، خیلی با من همنظر نیست و میگوید: به نظر من فضای مجازی خیلی نتوانسته روی کتاب تاثیرگذار باشد. روی نشریات و مجلات تاثیرش را گذاشت اما خیلی نتوانست کتاب را تحت الشعاع قرار دهد. شاید زمانی که مردم برای فضای مجازی اختصاص میدهند، کمی از زمانی که برای کتاب خواندن کنار میگذارند، بیشتر باشد اما معتقدم فضای مجازی هنوز نتوانسته جای کتاب را بگیرد. با وجود همین فضای مجازی، از همه گروههای سنی مشتری داریم. اکثراً فارغ التحصیل دانشگاه و حوزه هستند. به علت کمبود جا کتابهای کودک را عرضه نمیکنم. ولی خیلی وقتها پدر یا مادری، کتاب کودک سفارش میدهند و من برایشان تهیه میکنم. کلاً احساس میکنم با وجود فضای مجازی کتابخوانها هنوز به حیاتشان ادامه میدهند و نسلشان منقرض نشده است (با خنده).
مشتری جوانی مشغول پیدا کردن کتاب مورد نظرش است. به سراغ او میروم و در مورد علت مراجعهاش به کتابفروشی آقای فیروزجایی سوال میکنم. ابوالفضل خیلی اهل حرف زدن نیست. کوتاه میگوید: بهروز بودن، خوش اخلاقی، منصف بودن و نشاطی که ایشان دارد، باعث میشود این کتابفروشی را برای خریدهایم انتخاب کنم. فقط کمبود فضای اینجا، کمی کار را سخت کرده که فکر میکنم بیشتر از همه خود آقای فیروزجایی را اذیت میکند!
ایوب بعد از اینکه این مشتری را هم راه میاندازد، کمی بیشتر از مشکلات کارش میگوید. «برای نمایش کتابهای بیشتر به مراجعهکنندگان، نیاز به فضای بیشتری دارم. گاهی شرمنده دوستان میشوم که داخل کتابفروشی به زحمت میافتند. مشکل دیگر بیمه کتابفروشان است. اگر حق بیمه کتابفروشان با ناشر برابر شود، بخشی از مشکلات ما حل میشود. همین حالا ناشران حداقل یک چهارمِ کتابفروشان، حق بیمه پرداخت میکنند. مساله دیگر حمایت اتحادیه است. با وجود اینکه سالیانه و سر موقد مقرر، اتحادیه ناشران و کتابفروشان حق عضویت از ما دریافت میکند، اما متاسفانه هیچ کمک یا تسهیلاتی به ما یا حداقل من ارائه نشده است و من هیچ ارتباطی بجز پرداخت حق عضویت با آنها ندارم. توقع دارم اتحادیه باری از دوش ما بردارد و مشکلات ما را تسهیل کند، به هر حال ما هم عضوی از این مجموعه هستیم».
اصلاح وضع موجود باعث چرخه اقتصادی کتابفروشیهای کوچک میشود
سر بیان مشکلات، پیداست که دل پری دارد. از او میپرسم چه توقعی از مسئولان فرهنگی و مدیرانی که با این حوزه مرتبط هستند، دارید؟ بیتعارف بگوئید!» با تانّی پاسخ میدهد: «زمانی که من به کتابفروشی روی آوردم، آقای جلیسه مدیرعامل خانه کتاب بود و واقعا از هر نظر پیگیری میکرد، به کتابفروشیها سر میزد و مشکلات را شخصاً بررسی میکرد. زمان اجرای طرحها خیلی کمکحال کتابفروشان میشد و مستقیم پاسخگو بود. مدیریت جدید خانه کتاب هم تلاش خودش را انجام میدهد و با بودجه کمی که به خاطر شرایط اقتصادی به وجود آمده، طرحها را خوب برگزار میکند ولی من احساس میکنم - البته امیدوارم برداشتی که دارم اشتباه باشد - حداقل در شهر قم تبعیضهایی بین کتابفروشان اتفاق میافتد. زمانی که مسئولان به قم میآیند کتابفروشیهای کوچک را نمیبینند و مستقیم به سراغ کتابفروشیهای شیک و بزرگ شهر میروند. در زمان طرحها بیشترین اعتبار را به بهانه وسعت کتابفروشی به همان کتابفروشیهای بزرگ میدهند و وقتی برای افزایش اعتبار از طرف کتابفروشی خودمان تماس میگیریم، میگویند اعتبار نداریم، در حالی که کتابفروشیهای بزرگ تا لحظه آخر اعتبارِ تخفیف دارند. این کتابفروشیها نوعاً برای احداث فضای کاریشان وامهای کلان دریافت کردند اما به کتابفروشیهای دیگر چنین وامی هرگز پرداخت نشده است».
منتظر میمانم تا اگر حرف ناگفتهای مانده برایم بگوید. فیروزجایی میگوید: به نظرم باید به زیرساخت کتاب بیشتر توجه شود تا کتاب ارزانتر از قیمت فعلی به بازار برسد. مسئولان باید همه کتابفروشیها را با یک نگاه ببینند و تبعیضی بین آنها قائل نشوند. وقتی به کتابفروشیهای شیک و پر زرق و برق بیشتر توجه شود که در کنار کتاب عروسک، لوازم فانتزی و قهوه میفروشند، نهایتاً این، به نابودی کتابفروشیهای کوچکی مثل ما منجر میشود. امیدوارم حرفهایم تند نبوده باشند و به اصلاح وضع موجود منجر شود تا چرخه اقتصادی کتابفروشیهای کوچک هم بچرخد و منجر به تعطیلی آنها نشود.
قبل از خداحافظی، مشتری دیگر وارد کتابفروشی میشود. بعد از اینکه سفارشهایش را به ایوب میدهد، از او در مورد «کتابفروشی شهر» سوال میکنم. «محسن» میگوید: «در قم کتابفروشیهای زیادی وجود دارد اما ویژگیهایی که آقای فیروزجایی دارند، کمتر کسی همه را با هم و یکجا دارد. اقلاً من سراغ ندارم. از قدیم ایشان را میشناسم. از وقتی که سرکوچه سپاه در خیابان صفاییه دکه مطبوعاتی داشت. نکته خیلی مهم در مورد ایشان، بلندنظری اوست؛ در مقایسه با جاهای دیگر خیلی با مشتری و کتاب، کاسبکارانه برخورد نمیکند. میدانم درآمد بالایی هم ندارد اما چون عشق و علاقه به کتابفروشی دارد، این روحیه در او شکل گرفته است. گاهی اوقات مشتریها کتاب را میبرند و بعداً پول را پرداخت میکنند. با این وضعیت اقتصادی و کسادی بازار، کسی به راحتی این کار را انجام نمیدهد. به مغازه ایوب نگاه کنید، 9 متر بیشتر نیست اما پُرمشتری است. شما الان همین راسته کتابفروشیها را ببینید، برخی از آنها بیشتر از 50 متر فضا دارند اما خلوتاند و کسی به داخل کتابفروشی حتی نگاه هم نمیکند. به نظرم عملکرد ایوب این فضا را برای او به وجود آورده است. عملکرد و محتوای «کتابفروشی شهر» بر فضای کوچک و تنگ آن غلبه کرده و این راز موفقیت ایوب است».
نظر شما