ناصر زرافشان معتقد است: «میراث پرارزش عطا طاهری تصویر دوره گذاری است که طی آن ساختار عشایری به تدریج از هم میپاشد و تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ کس دیگری این دوره را ثبت و ضبط نکرده است.»
کتاب «بخوان» مشتمل بر سه بخش مقالات، یادداشتها و دلنوشتهها و اشعار عطا طاهری است. در بخش مقالات، ابتدا کشواد سیاهپور در مقالهای با نام نگاهی مختصر به حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عطا طاهری بویراحمدی، فرازهایی از زندگی او تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی را بررسی کرده است. در این مقاله که برآمده از گفتگوهای متعدد نویسنده با طاهری است، با اطلاعات جالبی مواجه میشویم. به عنوان نمونه در زمینه تاریخ تولد طاهری میخوانیم: «با وجودی که مرحوم کیعطا طاهری در کتاب کوچ، کوچ تاریخ تولد خود را خرداد ماه 1307 خورشیدی ذکر کرده، ولی با مصاحبههای متعدد این جانب با ایشان، معلوم شد که تاریخ تولد وی 22 محرمالحرام 1346 (مصادف با 30 تیر 1306) است. زیرا بنا به تصریح وی، پدرش کی مَکی در حاشیه قرآنی خانوادگی و به دستخط خودش زمان دقیق تولد پسرش را 22 محرمالحرام 1346 ضبط کرده است.» (14)
این سرگذشتنامه کوتاه که به صورت کورنولوژیک تهیه شده است، امکان آشنایی مخاطب با فرازهایی از زیست عشایری در دورانی که حکومت رضا شاه سیاست یکجانشینی اجباری عشایر را دنبال میکرد را فراهم میسازد و از آنجا که منبع بسیاری از اطلاعاتی که عرضه میدارد کتاب «کوچ کوچ» است، به واقع تلخیصی از بخشهای مرتبط با زندگینامه کی عطا در آن کتاب نیز محسوب میشود.
از دیگر مقالات کتاب «بخوان»، مقااله «کوچ، کوچ تجربه نیم قرن زندگی در کهگیلویه و بویراحمد» نوشته جواد صفینژاد پژوهشگر با سابقه جغرافیا و علوم اجتماعی و برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1397 است که به مرور کتاب کوچ، کوچ با تمرکز بر دستاوردهای آن کتاب در حوزه عشایرپژوهی میپردازد. به گفته صفینژاد: «در کتاب کوچ، کوچ آقای طاهری ضمن بیان خاطرات زندگی خود، زندگی اطرافیان، خویشان و خانوارهای عشایری را نیز مشخص میدارد و پس از دهها سال زیستن در درون این جامعه... تعریفی از نظام ساختی عشایری به دست میدهد که با واقعیتهای عینی و نوشتههای میدانی دیگران انطباق داشته و مسائل تازهای را نیز ارائه میدهد. در مجموع نویسنده دو تعریف از عشایر بویراحمد ارائه میدهد که کم و بیش بر عشایر دیگر هم صدق مینماید: الف. تعریفی از دورنمای ساخت عشایری و جایگاه ردههای مختلف از خانواده تا ایل. ب. تعریفی از جایگاه سکنه در مرزبندی ردههای قدرت.» (33) صفینژاد در این مقاله بسیار جاندار و مهم، بر مبنای صورتبندی اطلاعات کتاب کوچ، کوچ تصویری از ساخت سنتی ایل در ایران از دیدگاه طاهری ارائه میدهد.
عزتالله سام آرام، دیگر استاد حوزه مطالعات اجتماعی نیز در مقالهای دیگر به نقد کتاب کوچ، کوچ پرداخته است و این کتاب را مجموعهای از تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و مردمشناسی ایلات بویراحمد، کهگیلویه و ممسنی مینامد که بر ارزشهای ایلی، هنجارهای طایفهای و رفتارهای مردم ایل تاکید دارد. (51) به گفته سام آرام کتاب کوچ، کوچ بر خلاف سایر کتب خاطراتنویسی در عشایر جنوب که عمدتاً به تصویف رفتار ظاهری خان، ارتباطات خان با حکومت مرکزی، مراسم شکار خوانین و کاخهای محل زندگی خوانین پرداختهاند، اقدام به توصیف جنبههای پنهان زندگی ایلی، حوادث و رفتار واقعی مردم ایل کرده است. او همچنین کتاب را نمودی از هنر نویسندگی عطا طاهری میداند و جلوههایی از این هنر را در مقاله خود مکتوب کرده است.
ناصر زرافشان وکیل شناختهشده دادگستری و کاوه بیات پژوهشگر شناخته شده حوزه تاریخ معاصر از دیگر کسانی هستند که در این یادنامه به کتاب کوچ کوچ پرداختهاند. زرافشان معتقد است: «میراث پرارزش عطا طاهری تصویر دوره گذاری است که طی آن ساختار عشایری به تدریج از هم میپاشد و تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ کس دیگری این دوره را ثبت و ضبط نکرده است. اهمیت و ارزش کوچ کوچ در این موضوع نهفته است.» (63)
همچنین به گفته کاوه بیات: «در کتاب کوچ کوچ، در کنار خاطرات پراکنده، هم داستانهایی کوچک از سرگذشت مردمان ایل جای گرفتهاند و هم سلسله یادداشتهایی در توصیف مردمشناسی ایل و جامعهشناسی سیاسی آن. اگر چه گرد هم نشاندن چنین مجموعه ناهمگونی کار دشواری است و در جایهایی، از لحاظ موضوعی، از روانی و سلاست کار کاسته است، ولی در مجموع تصمیم بر ثبت و ضبط آنها بر واگذاشتنشان به فرصتی دیگر، تصمیمی درست بوده است.» (71)
از دیگر آثار منتشر شده مرحوم کی عطا طاهری، کتابی به نام «ممیرو» است که 47 قصه، داستان، شعر، مقاله، سخنرانی، نامه، خاطره و... را شامل میشود. افضل مقیمی در مقالهای با نام «ممیرو کتابی برای همه» به بررسی این کتاب پرداخته است. مقیمی درباره ممیرو چنین ارزیابیای ارائه میدهد: «جهانی که در این کتاب ارائه میشود گسترهای از هنر و اندیشه است و این حقیقتی است که خواننده میتواند با ورود به ذهن و زبان نویسنده آن را دریابد و با تحسین در آن درنگ کند.» (73) بنمایههایی که مقیمی از کتاب ممیرو احصا کرده است عبارتند از: فقر، خرد، آزادی و داد، انساندوستی، خداترسی و ایمان و اعتقاد، مبارزه با تزویر و دروغ، مبارزه با خرافات و باورهای خرافی، مبارزه با رشوهخواری و سوءاستفاده از احساسات مردم و... مقیمی در این مقاله از دو منظر صوری یا هنری و نیز محتوایی یا اندیشگانی به بررسی ممیرو پرداخته است.
امراله نصراللهی هم در مطلبی که «آگاهی، بنمایهای غالب در قصههای کتاب ممیرو» نام گرفته است به این کتاب پرداخته است. وی مطلب خود را با خاطرهای از دکتر شفیعیکدکنی و ذکری که آن استاد از علاقه دکتر ایرج افشار به آثار عطا طاهری داشته است آغاز میکند و میگوید: «ایرج افشار به درستی میدانست که عطا طاهری یکتنه کار چندین پژوهشگر مردمشناس و جامعهشناس را انجام داده و خود از رسالتی که بر گردن خویش نهاده سربلند بیرون آمده است.» (135) امراللهی به ساختار قصهنویسی طاهری پرداخته است و مروری بر آثار داستانی این نویسنده انجام داده است.
دیگر مقالاتی که در بخش اول کتاب گردآمدهاند از نویسندگانی چون جلیل نظری، مهدی فاموری، مهدی غفاری، خشایار کرمی، منوچهر سیفالسادات، حسن بهرامی، محمدرضا شریعتی راد و روحالله عسکری هستند. در بخش دوم کتاب نیز یادداشتهایی در رسای کیعطا طاهری به قلم نویسندگانی چون هجیر تشکری، امراله نصراللهی، یعقوب غفاری، علی مندنیپور، حسن حسینی موردراز، بهمن ایزدی، سید علیسینا رخشندهمند، صدراله فرخیانی، مصطفی نامداری منفرد و فرزندگان و نوادگان آن مرحوم، سیمین طاهری، همایون طاهری، مهرداد طاهری و سپهر طاهری منتشر شده است. بخش دیگر کتاب به دلنوشتهها و اشعار عطا طاهری اختصاص دارد و در انتهای آن نیز عکسهایی از مرحوم طاهری ثبت شده است.
بخشی از یکی از آخرین سرودههای عطا طاهری در بستر بیمارستانی در شیراز چنین است:
خیز ای خفته، تاریکی خواب را
آرامش جان مدان، مدان!
خیز، شادان و روشنای خورشید را
بنوش و فرا بخوان، بخوان
نظر شما