چگونه یک راهبه در قرن هفدهم، اشعار، نمایشنامهها و کمدیهایی نوشت که بیعدالتیهایی را تصویر میکرد كه زنان در جامعه با آن روبهرو بودند؟
سور خوانا مطمئنا ماهر و چندزبانه بود اما چطور همه این کارها را از درون یک صومعه انجام میداد؟ ظاهرا آمادهسازی خوبی داشت. او پیش از پیوستن به کلیسا خود را در کتابخانهای که از پدربزرگش به ارث برده بود، تعلیم داد. در نوجوانی ندیمه همسر نایب پادشاه بود. با هوش و درایتی که داشت آوازهای در دربار سلطنتی به دست آورد. گروهی متشکل از ۴۰ دانشمند او را مورد آزمایش قرار دادند و مدرکی معادل مدرک دانشگاهی به او اعطا کردند، چیزی که در آن زمان برای یک زن غیرممکن بود. سپس سور خوانا در صومعه –انتخابی که تنها جایگزین برای ازدواج بود- سالنی برای نخبگان روشنفکر مکزیکو سیتی راهاندازی کرد.
رایان پرندرگست اینطور مینویسد که متحدین بانفوذ سکولار به او اجازه میدادند که لااقل بهطور نوشتاری در خارج از صومعه به حیات خود ادامه دهد. او مینویسد: «حمایت این متحدان قدرتمند منجر به انتشار آثار او در اسپانیا شد. روابطی که او با زوجهای نایب پادشاه در اسپانیای جدید برقرار کرد، از او در برابر منتقدین که اکثرا مردان جامعه روحانیت بودند و نوشتههای او را بیشرمانه، کفرآمیز و نامناسب برای یک زن (چه رسد به یک راهبه) تلقی میکردند، محافظت میکرد.
کلیسا در نهایت در سال ۱۶۹۴ او را مجبور به رها کردن کتابخانه و نوشتن کرد. سور خوانا سال بعد از دنیا رفت. اگرچه تا آن موقع کارهایی را که برایش شهرت به ارمغان آورده بودند، منتشر کرده بود. آثار او شامل شعر، به ویژه شاهکار او «رویا»، کمدی، نمایشنامه و اتوبیوگرافی بودند که آخری تحت نام «پاسخ» دفاع از حقوق و تواناییهای زنان بود و در پاسخ به انتقادهای یک اسقف که او را بیش از حد مجذوب آموزههای غیرمذهبی میدانست نوشته شد. این اسقف اتهامهای خود را تحت یک اسم مستعار زنانه مینوشت و وانمود میکرد «سور»ی دیگر است.
پرندرگست مینویسد، سور خوانا خِرد و کنجکاوی خود را هدیهای ذاتی از جانب خدا میدانست. دانش علمی او در «پاسخ» همراه با فهرستی طولانی از زنان که خود کلیسا هم برای تواناییهای فکری، آنان را ستایش کرده، نمایان است.
سور خوانا نه تنها از لحاظ فکری از اسقف پیشی گرفت بلکه یک کمدین بود. جولی گریر جانسون بر این زمینه از کار او تمرکز کرد که شاید انقلابیترین چیز در مورد سور خوانا باشد، زیرا در آن زمان بسیار غیرمعمول بود که یک زن نویسنده از طنز استفاده کند و زنان بهطور کل بیشتر هدف طنزهای فخرفروشانه و زنستیز بودند.
جانسون مینویسد: «او از طنز برای توجه به نابرابریها در روابط زن و مرد به شیوهای غیرتحریکآمیز استفاده کرد و زنان را از تصاویر مردانه از زنانگی که بر آنها تحمیل میشد آگاه کرد. در کمدی تئاتری «خانه دادرسی» که در سال ۱۶۸۳ در مکزیکو سیتی اجرا شد، سور خوانا تلاش کرد با جابهجا کردن لباسهای زن و مرد، زنان را از تصویری آگاه سازد که به آنها تحمیل میشود. او یک مرد را در جایگاه زن و با لباسهای زنانه قرار میدهد تا رقتارهای تحقیرآمیزی را که زنان اغلب از مردان میبینند، نشان دهد و در عین حال حماقت برخی از شخصیتهای مردسالار که دیدگاهشان از زنانگی بر اساس ظواهر فیزیکی است آشکار سازد.»
سور خوانا قدرت خنده را به نمایندگی از زنان از آن خود میکند. نزدیک به سه و یک ربع قرن پس از مرگش، آثار او همچنان بهطرز قابلتوجهی معاصر هستند.
نظر شما