نگاه فدریچی به مساله زنان دقیق و تاریخی است. او در کتاب «کالیبان و ساحره» به شرح روندهایی میپردازد که حاشیهنشینان و فقرا را بیش از پیش تضعیف میکند و به نوعی ناپاک جلوه میدهد.
از جمله کتابهای او میتوان به «کالیبان بزرگ»، «فمنیسم و جنبش ضد جنگ ایالت متحده»، «دستمزد در برابر کار خانگی» و «انقلاب در نقطه صفر» را نام برد. او با انتشار فارسی کتاب «کالیبان و ساحره» در ایران بیشتر شناخته شد. به نظر میرسد نیاز به آرای منسجم و راهبردی برای فعالان حقوق زنان ایران منجر شد، کتاب و نظرات فدریچی به سرعت میان روشنفکران و فعالان اجتماعی فراگیر شود و حول آن بحثهای گوناگونی شکل بگیرد.
فعالان حوزه زنان و جنسیت در ایران با کاستیهای بسیاری مواجه هستند. این کاستیها هم به دلیل مسایل داخلی و خارجی است. گروههای مختلف و جریانهای گوناگون سیاسی وابسته به قدرت، در داخل و خارج، ادعای دفاع از حقوق زنان را دارند. با این همه هر یک به نحوی آب در آسیاب این یا آن قدرت مردسالار میریزند. در اینجا اهمیت وجود آثاری مانند آثار فدریچی مهم میشود.
نگاه فدریچی نگاه دقیق و تاریخی به مساله زنان است اما نه یک مساله مجزا بلکه چیزی است که در زمینه کلی و در کنار مسایل مردان معنا مییابد و شکل میگیرد. این کتاب در پنج فصل نگاشته شده است که فصلهای اولیه آن بیشتر تاریخ مالکیت و جنسیت در دوران پیش از انقلاب صنعتی و اوایل آن در اروپا را شرح میدهد.
او درباره حصارکشی زمینها و سلب مالکیت از دهقانان و تفکیک زمینها صحبت میکند. از شورش محلی دهقانان و زنان در برابر اربابان صحبت میکند که در بسیاری از مناطق و به شکل گسترده شکل گرفته بود و سپس جایگیری گام به گام و کامل مالکیت خصوصی علیه نابودسازی مالکیت اشتراکی. بحث فدریچی بر صحه گذاشتن وضعیت پییشاصنعتی نیست او همواره به تبعیضها، فقر، بردگی و مصایب آن دوره هم نظر دارد بیشترین تاکید او برای فهم این نکته است که تاریخ مالکیت خصوصی و سرمایهداری امری ابدی و ازلی نیست و به شکل خود به خود پدید نیامده است بلکه حاصل سرکوب اشکال دیگر زندگی، سرکوب مبارزه و مقاومتهای گوناگون و کشته شدن و شکنجه شدن انسانهای بسیاری است.
چنانکه خودش در مقدمه کتاب میگوید، پس از نوشتن کتاب کالیبان بزرگ، مدتی را در نیجریه به کار و تدریس پرداخت و در نظام زندگی آنان آثاری از مالکیت اشتراکی را در آنجا یافته بود که تحت تاثیر سیاستهای اقتصادی و سیاستهای بانک جهانی در حال نابودی بود. حضور او در نیجریه و وضعیتی که برایش رقم خورد بر نوشتن این کتاب بیتاثیر نبود. او حصار کشی را فقط در زمینهای کشاورزی نمیبیند. از این منظر، فدریچی به مسایل جنسیتی و تفکیکهای این چنینی هم میپردازد. اموری که امکانها و قدرت حضور زنان را میکاست و آنان را در امور مختلف فرودست میکرد. او به شرح روندهایی میپردازد که حاشیهنشینان و فقرا را بیش از پیش تضعیف میکند و به نوعی ناپاک جلوه میدهد. تبعیضهایی که بیش از هر چیز در پی شکستن یکپارچکی مبارزهکنندگان و تفرقه انداختن میان زنان و مردان به وجود آمد. شیطانی سازی تصویر بیخانمانها، همچنانکه زنان، همانطور که روابط جنسی غیر مولد و... اموری بود که با همکاری قدرت حاکم و دخالتهای کلیسا امکان تحقق مییافت.
بسیاری از منتقدان این کتاب را بخشهای نانوشته سرمایه مارکس میدانند. نویسنده با نقد و نگاهی به نظرات مارکس و فوکو آغاز میکند و نمیتوان تاثیر آرا آنان بر کتاب را نادیده گرفت. چه در بحث تحلیلهای اقتصاد سیاسی و طبقاتی و چه در بحثهای انضباط بخشی و تنبیه و شکنجهها.
عنصر فمینیستی کار او در بحث بازتولید و اشاره به نقش زنان بیشتر به چشم میخورد. مباحثی که درباره مبارزات ضد حصارکشی زنان مطرح میکند، زنانی که فقیر شدن یا بیخانمان شدنشان آنان را آسیبپذیرتر میکرد و در معرض انواع خشونتها قرار میداد.
چنانکه خود فدریچی میگوید: «حصارکشی نیز تاثیرات منفی مضاعفی بر زنان گذاشت چراکه به محض خصوصیسازی زمین و آغاز تسلط مناسبات پولی بر حیات اقتصادی زنان دریافتند که تامین زندگی برایشان دشوارتر از مردان شده، و به شکل فزایندهای محدود به کار بازتولیدی شدهاند. آن هم در زمانهای که این کار کاملا بی ارزش میشد. برای کار بازتولیدی، وقتی برای طبقه فرادست یا بیرون از خانه انجام میگرفت، همچنان پول پرداخت میشد ـ اگرچه در پایینترین نرخ. اما اهمیت اقتصادی بازتولید نیروی کار در خانه محقق میشد، و کارکرد آن در انباشت سرمایه به چشم نمیآمد، چراکه به عنوان وظیفهای طبیعی رازآلود شد و برچسب «کار زنانه» خورد.» (فدریچی، 1397: 125-126)
از دیگر مباحث فمینیستی کتاب درباره امور جنسی است: مجازاتها، افزایش دخالت و برخوردهای کلیسا با مواردی که غیر مشروع تلقی میکرد، ممنوعیت پیشگیری از بارداری و... که همه و همه در خدمت بازتولید نیروی کار ارزان بود که خود بازتولید و پرورش نیروی کار نیز، با تقدس بخشی هر چه بیشتر به نقش همسری و مادری و با تاکید بر خانواده تک همسری و نفی سایر اشکال زندگی، بر عهده زنان بود.
در فصلهای بعد پس از بیان رام کردن بدنها درباره ساحرهکشی مینویسد. در چنین شرایطی، زنانی که به نحوی مقتدر بودند، درمان گیاهی میکردند، سقط جنین یا زایمان زنان را انجام میدادند، زندگی جنسی متفاوتی داشتند، زنان بیوه و فقیر و یا به طور کلی زنانی که به اندازه کافی مولد نبودند یا مانعی بر سر راه بازتولید میشدند؛ متهم به ساحرگی بودند و سزاوار اعترافگیری، سوزاندن، اعدام و نابودی. فدریچی چنین مسایلی را درارتباط مستقیم با حصارکشیها قرار میدهد و این حصارکشی را این بار تا بدنهای ساحرههای اعدام شده پی میگیرد.
«درست همانطور که حصارکشیها دهقانان را از زمینهای اشتراکی سلب مالکیت میکرد، ساحرهکشی نیز زنان را از بدنهایشان سلب مالکیت میکرد. بدین گونه آنها را از هر مانعی که جلوی کارکردشان را به عنوان ماشین تولید نیروی کار میگرفت «رها میکرد»؛ چراکه تهدید چوبه دار در مقایسه با هرگونه محصور کردن مشاعات، حصارهای سهمگینتری به دور بدن زنان کشیده بود.» (همان: 298)
این منطق از نظر نویسنده تا مناطق تحت استعمار اروپاییان و تا فتح آمریکا و به بردگی گرفتن سیاهپوستان ادامهدار است. علاوه بر شیطانیسازی که از آداب، شیوه زندگی و بدنهای آنان صورت میگرفت، مسیحیان اروپایی سعی میکردند تا به رام کردن بدنهای بومیان مستعمراتشان هم بپردازند و ساحرههای احتمالی آنجا را نیز قلع و قمع کنند. به همین جهت به شیوه زیست زنان بومی آمریکا یا هند که در بسیاری موارد مولد بود اشاره میشود و به قتل هزاران نفر به مجازات قربانی کردن انسانها. به این ترتیب استعمارگران در زندگی این مردم و به ویژه زنان این مناطق تاثیرات زیادی گذاشتند.
تاثیراتی در باب ساحرهکشی (که از منظر نویسنده مفهومی است که در بسیاری از آرا و نظرات مغفول مانده و) تا امروز هم ادامه یافتهاست.
منبع:
فدریچی، س. (1397)، کالیبان و ساحره، ترجمه مهدی صابری، تهران: نشر چشمه
نظر شما