شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰
ترجمه‌های مخدوش و ناشران پول‌دوست

به گفته میرعباسی، ترجمه‌هایِ ضعیف و اشتباه باعث شده مردم فارسی را اشتباه بخوانند و بشنوند و برخی ناشران سودجو بدون توجه به این آسیب، برای سود بیشتر از مترجمان ضعیف استفاده می‌کنند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کافی است که فقط با اسم کتاب و نویسنده خارجی آن وارد بازار کتاب‌ شوید و به آثار ترجمه‌ای سر بزنید. در هر کتاب‌فروشی با مترجمانی آشنا خواهید شد که پیش‌تر نام آن‌ها را هم نشنیده‌اید. به‌دلیل رعایت نشدن حق رایت، شاهد ترجمه‌های متعدد از یک عنوان کتاب هستیم؛ به صورتی که اگر مقداری به متن کتاب توجه شود، پی به یکسان بودن آن‌ها با وجود درج نام مترجمان مختلف بر روی جلد خواهید شد. این روند تا کجا ادامه خواهد داشت و آیا به صرفه است در شرایطی که امروز ناشران با کمبود کاغذ مواجه شده‌اند، چندین ترجمه از یک کتاب وجود داشته باشد؛ در حالی که تعداد ترجمه‌های ارزنده نامحدود است؟ در این‌باره، گفت‌وگویی داشتیم با کاوه میرعباسی، یکی از مترجمان نام‌آشنا در حوزه ادبیات داستانی که در ادامه می‌خوانید.
 
در مصاحبه‌های پیشین، معضلات نشر مانند رواج متون سطحی در جامعه، ورود سلبریتی‌ها به حوزه نشر و حضور فالوئرها در مراسم جشن امضا و ... را به‌عنوان مصادیقی از ابتذال نشر بررسی کردیم، به نظر شما در این روزها آثار ترجمه‌ای با چه آسیب‌هایی روبه‌رو‌ هستند و کدام‌ یک را می‌توان «ابتذال» خواند؟
یکی از آسیب‌شناسی‌های بازار نشر ما این است که یک‌سری از ناشران که تقریبا تازه کار هستند، صرفا به دلیل دغدغه‌های مالی و عمدتا در حوزه ترجمه فعالیت می‌کنند. کار این دسته از ناشران مبنای مشابهی دارد، برای مثال وارد سایت آمازون می‌شوند و فهرست کتاب‌های پرفروش را بررسی می‌کنند. باید توجه داشت آثار پرفروش عمدتا آثار مبتذل نیستند؛ ممکن است ارزنده یا کمتر ارزنده باشند اما به‌دلیل ترجمه شتاب‌زده و در نظر گرفته نشدن توانایی مترجم، ارائه کتاب‌ها اغلب توأم با شلختگی است. در نتیجه کتاب‌ها به شکل مبتذلی منتشر می‌شوند. به‌عنوان مثال؛ ژانر پلیسی در اصل عامه‌پسند است و در این ژانر، یونسبو یک پلیسی‌نویس درجه یک است و اثری که می‌نویسد نه ضعیف است و نه مبتذل. اما نحوه‌ای که آثار او در ایران ارائه شده است کاملا مبتذل است؛ تاجایی که حتی گاهی از سطر نخست، اشتباه ترجمه شده‌اند و این اشتباهات به اثر ضربه زده‌است. چنانچه گفتم؛ گاهی کتاب فقط با دغدغه مالی چاپ می‌شود. البته هیچ کس منکر این اصل نیست که هر آدم حرفه‌ای حتما دغدغه مالی دارد؛ اما نه به این صورت! اینجا خیلی از کتاب‌های ارزنده و درجه یک در میان حجم زیادی از کتاب‌های پرفروش حرام می‌شوند. 

دلیل چاپ ترجمه‌های مبتدل، عمدتا ناشرانی هستند که خیلی سریع، به‌شکل انبوه، درنهایت شلختگی و با ترجمه خیلی بد کتاب چاپ می‌کنند. مترجمانی که با زبان مبدا و مقصد آشنایی ابتدایی ندارند، از ویراستار و سرویراستار استفاده نمی‌کنند، ترجمه‌های مخدوشی ارائه می‌دهند که ذائقه خواننده را پایین می‌آورند؛ تا جایی که افراد به خواندن فارسیِ غلط، عادت می‌کنند. پیش از این، چنین روندی را در زیرنویس فیلم‌‎هایی دیده می‌شد که گویی با استفاده از گوگل ترنسلیت ترجمه شده بودند. ترجمه‌هایِ ضعیف و اشتباه باعث می‌شود مردم فارسی را اشتباه بشنوند و ساختار اشتباه متن بر اثر تکرار، اصلا توی ذوق نمی‌خورد. چیزهایی در تورق برخی کتاب‌ها می‌بینیم که عجیب است؛ برای مثال مترجم جمله‌هایی نوشته که خود، متوجه معنای آن‌ها نشده است. این آسیبی است که به سختی گریبان‌گیر نشر ما شده.
 
به‌نظرتان این نوع ابتذال در ترجمه، تا چه حد و در چه سطحی در نشر ما نمود دارد و چقدر باید نگرانِ توسعه آن در جامعه بود؟
مساله مورد نظر شما، ناشی‌گری، فقدان وفاداری و ترجمه نادرست است. ما مشخصا چیزی به نام ابتذال در ترجمه نداریم. ممکن است اثر مبتذلی ترجمه شود، اما چیزی که ما در بازار کتاب شاهدش هستیم، ترجمه‌های اشتباه از کتاب‌هایی است که آثاری ارزشمند در ادبیات جهان به شمار می‌روند. عمدتا هم این اتفاق در مساله ترجمه می‌افتد. کافی است بررسی کنید چه کتاب‎‌هایی در فهرست پرفروش‌ها عنوان شده است؛ به‌زودی آن کتاب فقط برحسب اینکه کتاب پرفروشی بوده، برای ترجمه و انتشار انتخاب می‌شود؛ در صوتی که باید توجه داشت ذائقه مردم کشورهای مختلف با یکدیگر سازگاری ندارند و حتی ممکن است منجربه نتیجه عکس در فروش آثار شود.
 
ما به کنوانسیون برن نپیوسته‌ایم و شاهد ترجمه‌های موازی در بازار نشر هستیم. به نظر شما در چنین شرایطی برای پیش‌گیری از چاپ کتاب واحد با ترجمه‌های مختلف چه می‌توان کرد؟
اگر ذائقه خواننده بتواند چنین ترجمه‌هایی را قبول کند کاری نمی‌توان کرد. متاسفانه گوش و چشم نسل جوان به فارسی نارسا و اشتباه عادت کرده است. متون پرغلط برای آن‌ها عادی شده است؛ متونی که در آن‌ها ارتباط منطقی بین اعضای جمله برقرار نشده، از نظر معنایی درست نیست، اجزا ربط درستی با هم ندارند و ابتدایی‌ترین قواعد دستوری در آن‌ها رعایت نمی‌شود. در طولانی‌مدت -بین 20 تا 40 سال- تعداد زیادی از مردم به خواندن متون فارسی نارسا عادت کرده‌اند و
فضای مجازی به مقدار چشمگیری، ذهن‌ها را عادت به خواندن متون غلط داده است. در این شرایط، دست مترجمان باز است. آن‌ها کتاب‌های قطوری ترجمه می‌کنند و برخی از ناشران بر این باورند که انتشار کتاب زیر 400 صفحه فایده‌ای ندارد. البته شاید با گران شدن کاغذ تغییری در شرایط انتخاب و انتشار آثار به‌وجود آید.

به اعتقاد من، برای تغییر این روند نمی‌توان کاری کرد؛ چراکه نوعی انحطاط در ذائقه ادبی مردم به وجود آمده است.  مشخصا بی‌اعتنایی نسبت به زبان و قبول زبان نادرست، بیشترین آسیب را بر روند نشر و تولید کتاب می‌زند. من نزدیک به 30سال است که ترجمه می‌کنم و گاهی متحیر می‌مانم: کتابی 500 یا 600 صفحه‌ای که سال 2019 منتشر شده است، چطور در مدت کوتاهی ترجمه می‌شود، مجوز می‌گیرد و به انتشار می‌رسد. در حال حاضر در ماه هشتم سال 2019 هستیم اما کتاب‌هایی که در ماه‌های دوم و سوم این سال منتشر شده‌اند، الان در بازار ما وجود دارند! برای من حیرت‌انگیز است! چند روز پیش یکی از دوستان، کتابی به من نشان داد؛ گویی با گوگل ترجمه شده بود؛ طوری‌که انگار دستگاهی معنی نخست کلمات را بدون توجه به محتوای جمله، پشت هم چیده باشد. اگر کسی بخواهد این‌ها را با متن اصلی مطابقت دهد، آن زمان است که متوجه اوضاع خواهد شد.
 
چرا ما از ترجمه‌های معتبر و اثرگذارِ آثار کلاسیک مانند خوشه‌های خشم، جان شیفته، ژان کریستف و ... به اینجا رسیده‌ایم؟
 باید توجه داشت که در آن زمان اینترنتی در کار نبود. این‌ها همه محوریت متن مکتوب را از مسیر خارج کرده‌اند. یک‌سری علایق و سرگرمی‌های جدی شکل گرفته است که همه در ایجاد وضعیت کنونی، نقش دارند و آن چیزی که شما مانند تبلیغ در فضای مجازی می‌بینید، ربطی به سلبریتی بودن یا نبودن افراد ندارد. مواردی سراغ دارم که مترجم در نخستین کتاب خود، چنان تبلیغی در ایستاگرام کرده که کتابِ بی‌نهایت سطحی، به چاپ شصتم رسیده است. این‌ها همه به‌هوای فضای مجازی و فالوئرهای فراوان داشتن است.
 
فالوئر داشتن یک مساله است اما چرا ما قانونی نداریم تا فردی که اسمش به عنوان مترجم روی کتاب نوشته می‌شود، دارای شرایط خاصی باشد؟
متاسفانه هیچ قانون بازدارنده‌ای در این زمینه وجود ندارد. افرادی هستند که حدود 30 سال سن دارند اما در کارنامه خود 70 کتاب ترجمه کرده‌اند که برخی از آن‌ها آثار کلاسیک‌اند که قبلا ترجمه شده‌اند. این آثار سال‌ها  پیش از ترجمه و انتشار کتاب توسط این افراد، ترجمه شده‌اند و فقط کافی است که آن‌ها این کتاب‌ها را روی‌‌هم‌گذاری کرده و ترجمه جدیدی منتشر کنند. خیلی از این کتاب‌ها را در کتابفروشی‌های معتبر نمی‌بینم؛ بلکه بیشتر در بساط‌های کنار خیابان، نمایشگاه‌ها و کتابفروشی‌های شهرستانی یافت می‌شوند. این مساله برای کتاب‌هایی اتفاق می‌افتد که نام آن‌ها برای شنونده آشنا است و مخاطب آن‌قدر حرفه‌ای نیست که به مترجم کتاب توجه کند. ناشرها هم به افرادی که با نام مترجمی، کار مونتاژ می‌کنند، پول اندکی می‌دهند. بر این اساس، طبعاً می‌توانند کتاب‌هایشان را با درصد سود بیشتری به کتابفروش تحویل دهند. همواره تعداد این قماش از ناشران که سابقه فعالیت آن‌ها به 10 سال هم نمی‌رسد، بیشتر می‌شود و غرفه آن‌ها در نمایشگاه‌های کتاب معمولا پررونق‌ترین غرفه‌ها هستند. افرادی با حساب کاربری تقلبی، سیستم تبلیغ باز را تبلیغ و ترویج می‌کنند و عده‌ای هم کتاب‌ها را می‌خوانند. در هر صورت توصیه‌های فضای مجازی خیلی موثر است، زیرا در این روند افرادی مرجع می‌شوند و برای خود محفلی پیدا می‌کنند. این‌ها همه دست‌به‌دست هم می‌دهند و یک‌سری از افراد کتاب‌های خوب را با ترجمه بد می‌خوانند و فکر می‌کنند که کتاب خوبی خوانده‌اند.

پیشتر در پرونده «توسعه ابتذال در بازار نشر» منتشر شده است:

کتاب، فی‌النفسه فرهنگ نیست/ متفکران در جامعه ما غریب‌اند


حمایت از کتاب‌های سطحی و نادیده ماندن آثار متفکرانه


امیدی به سطحی‌خوان‌ها هست؟


کاسبان عاطفه و احساسات در حوزه نشر!


مرادی: تعداد پدیدآورندگان متخصص کمتر از پروانه‌های نشر است


وقتی لومپن‌ها در نقش ناشر، نویسنده و مترجم وارد میدان می‌شوند
ناشرانی که چشمشان به تعداد فالوئرهای نویسنده است

  

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • اکبری ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۹
    متاسفانه برخی از ناشران ترجمۂ دقیق نمی خواهند، میگویند متن را باید به سلیقۂ خوانندۂ ایرانی تغییر داد تا کتاب فروش برود!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها