جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۱
اعمال قدرت در عصر نظام‌های پساتوتالیتر از نگاه واتسلاف هاول

واتسلاف هاول در کتاب «قدرت بی‌قدرتان» با اشاره به آنچه در روسیه دوران شوروی گذشته نتیجه می‌گیرد که ترکیب ذهنیت رعیتی و احترام کورکورانه و تقدیرباورانه به ارباب و احساسات میهن‌پرستانه در یک نظام توتالیتر باعث می‌شود منافع امپراتوری قدرت به منافع انسان‌ها ترجیح داده شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «قدرت بی‌قدرتان» نوشته واتسلاف هاول در اکتبر ۱۹۷۸ در اصل طرح بحثی است از هاول (که بعدا گفت «سریع» دست‌به‌کار نوشتنش شده) برای مجموعه جستارهایی درباره موضوع قدرت و آزادی که قرار بود از نویسندگان لهستانی و چکسلواک در یک مجلد چاپ بشود. از قرار هر نویسنده می‌بایست جستار اول هاول را می‌خواند و در جوابش مطلبی می‌نوشت. با اینکه ابتدا از هر کشور بیست نویسنده انتخاب شده بودند، فقط نوشته‌های نویسندگان چکسلواک سروسامان کاملی پیدا کرد. در همین حال بعضی از نویسندگان چکسلواک این مجموعه، از جمله خود هاول، که در کمیته دفاع از متهمان ستمدیده عضویت داشتند، در ماه مه ۱۹۷۹ بازداشت شدند و تصمیم بر آن شد که کار متوقف نشود و جستارهای چکسلواک این مجموعه جداگانه منتشر شوند.

«قدرت بی‌قدرتان» با ترجمه پل ویلسون چندین بار در دنیای انگلیسی‌زبان به چاپ رسیده که مهمترین آن‌ها در کتاب «قدرت بی‌قدرتان: شهروندان در برابر دولت در کشورهای شرق اروپا» به ویراستاری جان کین و همراه مقدمه‌ای از استیون لوکس بوده است. البته این کتاب 9 جستار دیگر از مجموعه اصلی نوشته‌های چک و اسلواک هم بود. 

هاول در این جستار برای بررسی نیروی بالقوه «بی‌قدرتان» قبل از هر چیز ماهیت قدرت و شرایطی که این آدم‌های بی‌قدرت در آن عمل می‌کنند و دست به کنش می‌زنند را تشریح می‌کند. از نظر او لفظ «دیکتاتوری» صرف‌نظر از اینکه چقدر در موقعیت‌های دیگر می‌تواند مفهوم و قابل درک باشد، به جای اینکه ماهیت واقعی قدرت را در نظام حاکم روشن‌تر کند، به ابهام و نامفهومی‌اش دامن می‌زند. چراکه با این واژه معمولا گروه کوچکی از افراد در ذهنمان تداعی می‌شود که حکومت و زمام‌داری یک کشور را با توسل به زور قبضه کرده‌اند، و کاملا علنی و با استفاده از ابزارهای بلاواسطه‌ای که در اختیارشان است اعمال قدرت می‌کنند و به لحاظ اجتماعی از اکثریت مردم تحت حکمرانی‌شان به راحتی قابل تشخیص هستند. 

او نتیجه چنین رهیافت و برداشت سنتی و کلاسیک از دیکتاتوری را این می‌داند که دیکتاتوری امری موقتی و گذار و فاقد ریشه‌های تاریخی تعبیر می‌شود که وجودش تنها به حیات بنیان‌گذارانش وابسته است و گستره و اهمیتش هم به یک محل مشخص منحصر می‌شود. فارغ از ایدئولوژی‌ خاصی که برای مشروعیت‌دادن به خودش به کار می‌گیرد و قدرتش تنها در تعداد و توان تسلیحاتی سربازان و نیروی پلیس محدود می‌شود. اصل اساسی قدرت در نگاه هاول این است که صاحب قدرت، صاحب حقیقت هم می‌شود.

نویسنده نهایتا با اشاره به آنچه در روسیه دوران شوروی گذشته نتیجه می‌گیرد که ترکیب ذهنیت رعیتی و احترام کورکورانه و تقدیرباورانه به ارباب و احساسات میهن‌پرستانه در یک نظام توتالیتر باعث می‌شود منافع امپراتوری قدرت به منافع انسان‌ها ترجیح داده شود.

البته هاول به شیوه‌ اعمال قدرت در دیکتاتوری‌های کلاسیک و سنتی و نظام‌های پساتوتالیتر هم گریزی می‌زند و می‌نویسد: «در دیکتاتوری‌های سنتی سازوکارهای قبضه قدرت معمولا درست و اصولی برقرار نشده‌اند و درنتیجه شرایط برای اتفاق‌های آنی و اعمال قدرت دلبخواهی بی‌قاعده بسیار مهیاست و از آن‌طرف به لحاظ اجتماعی و روانی و فیزیکی، میدان برای شیوه‌هایی از ابراز مخالفت هنوز باز است. یعنی پوسته بیرونی درزهای زیادی دارد که چه‌بسا تا پیش از تحکیم و تثبیت کل ساختار قدرت شکافته شوند.»

هرچند در نگاه او خصوصیت ساختاری ریشه‌دار به ارث‌برده‌شده از سابقه تاریخی استبداد سازوکاری بی‌عیب و نقص و پیچیده‌ای را برای اعمال مستقیم و غیرمستقیم قدرت بر کل مردم می‌آفریند که دیگر قدرت را به عینیتی کاملا تازه بدل می‌کند. به‌کارگیری تمام ابزارهای تولید نیز به ساختار قدرت این توانایی و مهارت بی‌سابقه و مهارنشدنی را می‌دهد که هم هرچه می‌خواهد خرج خودش کند (در حوزه‌های تشکیلات اداری و امنیتی) و هم در مقام کارفرمای انحصاری بتواند به ‌آسانی بر هستی و معاش و رومزه همه شهروندان مسلط شود.

به عبارت در نگاه هاول دیگر شور انقلابی و رشادت و ازجان‌گذشتگی و محصور و جداافتادن از دنیا دیگر مشخصه دیکتاتوری و قدرت نیستند. به عکس نظام‌های نظام پساتوتالیتر بخشی جدایی‌ناپذیر از دنیا بزرگتری شده‌اند و در سرنوشت آن دنیا سهیم هستند و نقش دارند. صریح‌تر اینکه سلسله‌مراتب ارزشی کشورهای پیشرفته غربی و هم‌زیستی با دنیای پیشرفته حالا دیگر عملا در نظم قدرت نوین هم دیده می‌شود. 

البته منظور نویسنده از به کار بردن پسوند «پسا» این نیست که در نظام قدرتی که او شرح می‌دهد دیگر توتالیتریته جریان ندارد، بلکه می‌خواهد بگوید ما با نظام توتالیتری روبرو هستیم که از پایه و اساس با دیکتاتوری کلاسیک و تعارف معمول از توتالیتاریسم تفاوت دارد.

مثلا در جایی از کتاب سازوکار اعمال قدرت در نظام پساتوتالیتر را اینگونه توضیح می‌دهد: «نظام پساتوتالیتر همیشه و در هر قدم مردم را لمس می‌کند، اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکش‌های ایدئولوژیک. برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همه دروغ‌ها و مغلطه‌های این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست‌کم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغ‌ها را بپذیرند، کافی‌ست بپذیرند که با این دروغ‌ها و در بطن آن‌ها زندگی کنند، زیرا بدین‌ترتیب بر نظام صحه می‌گذارند، اطلاعاتشان را از نظام نشان می‌دهند، نظام را می‌سازند و اصلا خود نظام می‌شوند.»
 

کتاب «قدرت بی‌قدرتان» نوشته واتسلاف هاول با ترجمه احسان کیانی‌خواه از مجموعه دوم «تجربه و هنر زندگی» در ۱۶۴ صفحه، شمارگان۲۲۰ نسخه و به قیمت ۲۱۰۰۰ تومان از سوی فرهنگ نشر نو: آسیم منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها