کتاب «روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرت» شرح میدهد؛
نئولیبرالیسم یعنی سرمایهداری لایکها
بیونگ چول هان در کتاب «روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرت» میگوید: روانسیاست نئولیبرال با ارتقای صنعت آگاهی در حال تخریب روح انسان است. روحی که هرچیزی هست به جز ماشین مثبتبودگی.
به عقیده نویسنده، سیاستمدارها با ما مثل مصرفکنندگانی برخورد میکنند که باید چیزی تحویلشان داده شود؛ غرولندهای ما از سیاست هم مثل مصرفکنندگانی است که از یک محصول یا خدمات نامناسب شاکیاند. هرکسی که از اعتراف در صحن علنی جامعه امتناع کند، نکوهش میشود. شما توییت میکنید پس هستید، لایک میکنید تا بیتردید لایک بگیرید؛ به تکتک جزئیات کسالتبار زندگیتان اعتراف کنید تا نجات یابید. بیونگ چول هان حتی پا را فراتر میگذارد و در بازتعریف سیاست نئولیبرال مینویسد: «نئولیبرالیسم یعنی سرمایهداری لایکها.»
او همچنین آزادی را پدیدهای استثمار شده در دست این سیاستورزی مبتنی بر روان میداند و توضیح میدهد که امروزه ما خود را نه سوژههایی منقاد، بلکه پروژه (فراافکنده) میانگاریم. یعنی همیشه در حال بازسازی و بازآفرینی خودمان. حسی از آزادی کلام با گذار از حالت سوژه به حالت پروژه است. در هر صورت، این فرافکنی یا پروژهسازی معادل با فرمی از اجبار و الزام است، درواقع معادل است با گونه کارآمدتر از سوژه شدن و انقیاد.
به عبارت دیگر در گفتمان نقادانه بیونگ چول هان؛ ما در مرحله خاصی از تاریخ زندگی میکنیم که خود آزادی موجب الزام و اجبار میشود. چراکه آزادی توانستن جای اجبار بیشتری ایجاد میکند تا بایستن طرفدار نظم، که فرامین و ممنوعیتهایی صادر میکند. در نگاه او آزاد بودن یعنی آزاد بودن از الزام. ولی حالا خود آزادی که که متضاد الزام فرض میشود، اجبار تولید میکند. اختلالات روانیای همچون افسردگی و فرسودگی روانی نشاندهنده بحران عمیق آزادی هستند. آنها نشانههای آسیبشناسانهای هستند از اینکه آزادی اکنون در حال تغییر جهات دادن به اشکال چندگانه اجبار است.
او نئولیبرالیسم را نظامی بهشدت کارآمد و درواقع هوشمند برای استثمار آزادی معرفی میکند که در آن هرچیزی که به اعمال و اشکال بیانگر آزادی تعلق داد ـ احساس و بازی و ارتباط ـ به استثمارشدن منجر میشود. در تشریح استثمار آزادی نیز مینویسند: «سوژه نئولیبرالی به عنوان کارفرمای خودش ظرفیتی برای رابطه با دیگران ندارد که خالی از غرض باشد. کارفرمایان حتی نمیدانند دوستی خالی از غرض چه شکلی است. دراصل آزاد بودن یعنی در میان دوستان بودن. در زبان هندواروپایی حتی دوستی و آزادی ریشه لغوی مشترکی هم دارند.»
بیونگ چول هان در بخشی دیگر از کتاب متذکر میشود که علیرغم تاکید فوکو بر اینکه زیستسیاست به شکل انضباطی سرمایهداری بدن را در ظرفیت تولیدیاش اجتماعی میکند و به نوعی این زیست یک امر زیستشناختی و بدنی و جسمانی است و به تعبیری ما در سرمایهداری با سیاست بدن مواجه هستیم؛ اما نئولیبرالیسم به عنوان شکل جهشیافته سرمایهداری روان را به عنوان نیروی مولد کشف کرده است. این چرخش روانی ـ یعنی چرخش بهسوی روانسیاست ـ با طرز عملکرد سرمایهداری معاصر نیز مرتبط است. امروزه اشکال غیرمادی و غیرفیزیکی تولید است که مسیر سرمایهداری را مشخص میکند. یعنی آنچه تولید میشود نه ابژههای مادی، بلکه ابژههای غیرمادی است، مثل اطلاعات و برنامهها.
درواقع بدن دیگر آنطور که قبلا در جامعه انضباطی زیست سیاسی چنین بود، نیروی اصلی تولید را بازنمایی نمیکند. اکنون کارآمدی با فائق آمدن بر مقاومت فیزیکی حتی از طریق بهینهسازی فرآیندهای روانی یا ذهنی افزایش نمییابد. انظباط ذهنی جای خود را به بهینهسازی ذهنی داده است.
درباره کارکرد قدرت در نظم سیاسی نئولیبرال نیز میگوید: «تکنولوژی قدرت، تحت لوای نئولیبرالیسم، شکلی ظریف به خود میگیرد؛ دیگر مستقیما به افراد نمیچسبد، در عوض مطمئن میشود که افراد به نحوی بر روی خودشان عمل میکنند که روابط قدرت درونی و سپس به عنوان آزادی تفسیر شود. خودبهینهسازی و اطاعت، آزادی و استثمار، همه یکی میشوند. این مهندسی آزادی و استثمار، که به قصد عملیکردن خوداستثمارگری صورت میگیرد، از نظر فوکو هم پنهان مانده بود.»
از همین روست که بیونگ چول هان روانسیاست نئولیبرال را با اشکال پیراستهتر استثمار همراه میداند. در نگاه او کارگاههای بیشمار مدیریت خود، خلوتگزینیهای انگیزهبخش و سمینارهای مربوط به شخصیت یا تربیت روانی خود بهینهسازی بیحدوحصر و افزایش کارایی را وعده میدهند نیز بخشی از زنجیره مذکور هستند. آنها با تکنیکهای نئولیبرالی سلطه هدایت میشوند، تکنیکهایی که هدفشان نهتنها سود بردن از زمان کار، بلکه سود بردن از خود شخص است: تمام توجه فرد و درواقع خود زندگی او.
نویسنده تشریح میکند که در ادبیات خودیاری؛ واژه شفا واژهای جادویی است. این اصطلاح بهخودبهینهسازیای اشاره دارد که بناست به شکلی درمانی تمامی ضعفهای کارکردی یا موانع روانی را به نام کارایی و عملکرد از بین ببرد و اما خودبهینهسازی ویرانگر است و به فروپاشی روانی منجر میشود چراکه در عمل با خوداستثمارگری تام معادل است.
و نهایتا بیونگ چول هان استدلال میکند که ایدئولوژی نئولیبرال خودبهینهساز ویژگیهایی دینی و متعصبانه از خود نشان میدهد و برای همین نیازمند شکل جدیدی از سوژهسازی است. امروزه تنها رنجی که تحمل میشود رنجی است که میتوان از آن بهمنظور بهینهسازی بهرهبرداری کرد. روانسیاست نئولیبرال با ارتقای صنعت آگاهی در حال تخریب روح انسان است. روحی که هرچیزی هست به جز ماشین مثبتبودگی. سوژه نئولیبرال در فرمان خودبهینهسازی به گل نشسته است. یعنی در اجبار به اینکه همواره بیشتر و بیشتر موفقیت کسب کند.
کتاب «روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرت» نوشته بیونگ چول هان در ۱۶۸ صفحه، به شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۶۰۰۰ تومان از سوی نشر اسم منتشر شده است.
نظر شما