علی از دانشآموزان پایه هشتم، میگوید: «یادم نمیآید آخرین باری که به کتابخانه مدرسهمان رفتم، کِی بود، اما اولین باری که به کتابخانه مدرسه رفتم کلاس چهارم بودم. پسر همسایهمان کتابی در دست داشت که اطلاعات علمی خوبی درباره موجودات مورد علاقهام یعنی دایناسورها داشت اما قیمت کتاب برای من زیاد بود و نتوانستم آن را بخرم. ناگهان یاد کتابخانه مدرسه افتادم و با اشتیاق به آنجا رفتم اما نه تنها این کتاب را نیافتم بلکه هیچ کتاب مشابه دیگری هم در آنجا نبود. یکسری کتابهای قدیمی و حجیم در آنجا بود که برایم جذابیتی نداشت. بعد از آن یکی دو بار دیگر هم با دوستانم به کتابخانه مدرسه رفتم ولی کتابی نگرفتم.»
با شنیدن صحبتهای علی، به یاد دوران دانشآموزی خودم افتادم. به یاد کتابخانه مدرسهمان که اغلب اوقات درش بسته بود. وقتی هم که باز بود کاربردی نداشت چون هروقت به کتابخانه میرفتیم کتابی که میخواستیم، نداشت. وقتی هم که خودمان کتابی میخریدیم که بخوانیم با برخورد شدید اولیای مدرسه روبهرو میشدیم و مجبور بودیم اگر کتاب غیردرسی داشتیم آن را با روزنامه جلد بگیریم و لابهلای وسایلمان پنهان کنیم، تا مبادا به دست ناظم یا مدیر مدرسه بیفتد و تنبیه شویم. یعنی کتابخوانی در مدرسه جرم بود و فقط باید کتابهای درسی میخواندیم. امروزه هم با وجود اینکه سالها از آن دوران میگذرد، میبینیم که وضعیت کتابخوانی در مدارس تفاوت چندانی نکرده است.
کشور پویا دانشآموز منتقد میخواهد
فریده برنگی، از کارشناسان کتاب کودک و نوجوان است که 28 سال از عمرش را در مراکز نشر و کتابخانهها گذرانده و فعالیت زیادی در زمینه برگزاری نشستهای نقد و بررسی کتاب با حضور دانشآموزان مدارس دارد، او در اینباره به ایبنا میگوید: «من تشنه کتاب خواندن هستم چون هیچ دوستی بهتر از کتاب نیست. براین اساس همیشه سعی میکنم دانشآموزان را به کتابخواندن تشویق کنم و جلسات نقد و بررسی کتاب برگزار کنم. باید توجه داشت که کتاب خواندن بچهها در رشد کشورمان هم تاثیرگذار است. کشور پویا به دانشآموز آگاه و منتقد نیاز دارد. ما در برخی مدارس، دانشآموزان کتابخوانی داریم که وقتی پای صحبتشان مینشینید از تجزیه و تحلیل و اطلاعاتشان لذت میبرید.
این کارشناس در ادامه میافزاید: حضور دانشآموزان مدارس در جلسات نقد و بررسی کتاب که خارج از مدرسه در دفتر نشر، سرای اهل قلم یا فرهنگسراها برگزار میکردیم، کمرنگتر شده است چون آموزش و پرورش مجوز و امکانات لازم را نمیدهد که اولیای مدرسه بچهها را به این جلسات ببرند. اما من خودم به مدارس مراجعه میکنم و گاهی این جلسات را در مدرسه با حضور نویسنده و منتقد برگزار میکنم. البته شرط برگزاری این جلسات این است که بچهها حتما کتابها را بخوانند و بتوانند درباره آن اظهار نظر کنند. الان علاوه بر دانشآموزان سعی میکنم این جلسات را برای پدرومادرها هم برگزار کنم. چون پدرومادرها باید آگاه باشند تا بتوانند فرزندانشان را پرورش دهند. اگر آنها کتابخوان نباشند کودکانشان هم رغبت زیادی به کتابخوانی پیدا نمیکنند. البته استثناهایی هم وجود دارد ولی کتابخوانی پدر و مادر بیتاثیر نیست.
کودکان باهوش با بیتوجهی والدین و آموزشوپرورش در نطفه خفه میشوند
او درباره وضعیت کتابخوانی دانشآموزان در مدارس میگوید: من 28 سال است که با مدارس ارتباط دارم، برای کتابخوانی دانشآموزان بیشتر شعار داده میشود و حرکتی در این زمینه در مدارس ندیدهام. من به مدرسههای زیادی مراجعه میکنم و کتابهایی که شریط لازم را دارند - یعنی محتوا و قیمت مناسبی دارند- را برای مطالعه بچهها به اولیای مدرسه پیشنهاد میکنم یا از آنها میخواهم خودشان کتابی که از سوی آموزش و پرورش تایید شده را برای مطالعه به دانشآموزان پیشنهاد دهند تا برای آن کتاب، جلسات نقد و بررسی برگزار کنیم، اما اولیای مدرسه استقبال نمیکنند و میگویند دانشآموزان فقط باید درس بخوانند. درحالیکه وقتی بچهها کتابهای غیردرسی میخوانند هویتشان را پیدا میکنند، اعتماد به نفس پیدا میکنند و بهتر میتوانند مشکلاتشان را حل کنند. چه بسیار کودکان باهوشی که با بیتوجهی والدین و آموزش و پرورش در نطفه خفه میشوند.
این منتقد ادبی ادامه میدهد: من به مدارس زیادی مانند مدرسه دکتر حسابی، کتابخانه دکتر حسابی در قلعهمرغی و ... رفتم و جلسه نقد و بررسی برگزار کردم. اما اغلب مدارس همکاری نمیکنند یا کتابهایی که معلمان معرفی میکنند اغلب باب میل بچهها نیست. اغلب معلمان از دانشآموزان میخواهند کتابهای مذهبی بخوانند و آنها را از خواندن برخی کتابها منع میکنند اما راهش این نیست که به بچهها بگوییم این را بخوان و این را نخوان، با این روش بیشتر آنها را از کتابخوانی زده میکنیم. درواقع هرچه بیشتر جلوی بچهها را بگیرید، بدتر است. آنها بعد از یک سنی خودشان راهشان را پیدا میکنند، فقط باید به کتابخواندن تشویق شوند. متاسفانه معلمها در جایگاه خودشان نیستند، معلم حرفهوفن یا معلم پرورشی کتابدار میشود، و اغلب کتابداران مدارس، حتی خودشان کتاب نمیخوانند.
برنگی میافزاید: به عنوان مثال چندی پیش که برای معرفی کتاب و برگزاری جلسه نقد و بررسی به یکی از مدارس در افسریه رفتم، تعدادی کتاب مناسب و خوب برای بچهها و تعدادی برای معلمان همراه خودم بردم ازجمله کتاب «دالان بهشت» که برای معلمان برده بودم. اما اولیای مدرسه کتابها را گرفتند و لای روزنامه پیچیدند و در کارتن گذاشتند، انگار از من کالای قاچاق گرفته بودند و گفتند چرا این کتابها را به مدرسه آوردهاید ما را به دردسر میاندازید! درحالیکه همه بچهها میگفتند ما این کتابها را خواندهایم.
کتابخوانی در مدارس یک حرکت جمعی است
او در ادامه به لزوم مشارکت نهادها و سازمانهای مربوطه اشاره میکند و میگوید: این کار یک حرکت جمعی است و نیازمند همکاری همه است. آموزش و پرورش باید همکاری کند، شهرداری باید کمک کند، ناشران هم باید تخفیف بیشتری برای کتابهایی که برای خوانش گروهی به بچهها معرفی میشود درنظر بگیرند تا کتابخوانی در بین بچهها گسترش یابد. اگر آموزشوپرورش و معلمان دانشآموزان را به کتابخوانی هدایت کنند کشورمان در مسیر پیشرفت قرار میگیرد و مطالعه غیردرسی سبب بالا رفتن سطح فکر و فعال شدن ذهن و افزایش علم و آگاهی میشود.»
کتابهای غیردرسی وارد مدارس نمیشود
محبوبه نجفخانی، از مترجمان با سابقه و پیشکسوت در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز که تجربه 12 سالهای در کتابخانههای مدارس مختلف آموزش و پرورش دارد، معتقد است اگر دانشآموزان کلاسهای کتابخوانی داشته باشند و معلم کتابخوانی و کتابداری هم احاطه کامل به این امر داشته باشند، نتایج خوبی دربر خواهد داشت اما کتابهای غیردرسی وارد اغلب مدارس دولتی و برخی مدارس غیرانتفاعی نمیشود و دانشآموزان این مدارس با کتابخوانی مانوس نیستند. حتی معلمان هم آشنایی و علاقهای به کتاب و کتابخوانی ندارند و کمتر پیش میآید معلمی عاشق کارش باشد و دانشآموزان را به کتابخوانی تشویق کند.
او در ادامه به وضعیت کتابخوانی در مدارس کشورهای پیشرفته اشاره میکند و میگوید: «در کشورهای پیشرفته از کتابداران حرفهای استفاده میشود و معرفی و نقد کتاب بخشی از برنامههای درسی مدارس است. در این کشورها برای کتابداران انجمنهایی وجود دارد که در آنجا کتابهای خوب برای ارائه در مدارس به آنها معرفی میشود و آنها این کتابها را به بچهها معرفی میکنند و با حضور پدیدآورندگان آثار در مدارس، جلسات نقد و بررسی برگزار میکنند. همچنین بر اساس این کتابها، برنامههایی با استفاده از وسایل مختلف بازی، نمایش و موسیقی جهت تقویت خلاقیت، اعتماد به نفس و انجام کارگروهی اجرا میشود تا استعدادهای بچهها شناسایی شود.»
آموزش و پرورش درهای مدارس را به روی کتابهای خوب باز کند
به اعتقاد نجفخانی آموزش و پرورش باید برای کلاسهای کتابخوانی بچهها برنامهریزی کند و از مربیان و کتابداران باتجربه استفاده کند. اما گاهی برای تجهیز کتابخانههای مدارس، افرادی از مدارس برای انتخاب کتاب فرستاده میشوند که هیچ شناختی نسبت به کتابها و علایق و روحیات بچهها ندارند، آنها حتی اطلاعی از فهرست کتابهای موجود در کتابخانه مدرسه خودشان هم ندارند و سبب میشود کتابهای تکراری دوباره روانه مدارس شوند.
به گفته مترجم «جناغ آرزوها» آموزش و پرورش باید درهای مدارس را به روی کتابهای خوب و پدیدآورندگان آثار باز کند و اجازه دهد با حضور نویسندگان آثار جلسات معرفی و نقد و بررسی کتاب برای دانشآموزان در مدارس برگزار شود اما این اتفاق نیفتاده است.
حرف آخر
آنچه مسلم است، بررسي كمي و كاستیها و علل بیرغبتی دانشآموزان به كتابخواندن تبدیل به موضوع شعارزدهای شده است كه كسی توجهی به آن نشان نمیدهد و در بهترین حالت منتهی میشود به تخصیص بودجهای محدود برای تجهیز کتابخانههای مدارس و تزریق تعدادی کتاب که دانشآموزان رغبتی برای مطالعهشان ندارند. باید توجه داشت دانشآموزان باید در مسیری قرار بگیرند که بارور شوند و پرورش یابند.
نظر شما