رمان «دایی جان ناپلئون» روایتی از نابودی است
جواد رنجبر درخشیلر، در شروع صحبتهای خود به برنامههای کمیته صلح و ادبیات انجمن ادبی مطالعات صلح ایران اشاره کرد و گفت: این کمیته در حدود یک سال و نیم گذشته، ۶ نشست با هدف بررسی رابطه صلح و ادبیات برگزار کرده است. از صلح و شاهنامه شروع کردیم و بعد از صلح در زندگی و شعر شهریار، با صلح در ادبیات فارسی و داستانی ادامه دادیم. نشست امروز هم اولین نشستی است که بهطور مشخص به یک اثر ادبی میپردازد و از این نشست قصد داریم به آثار ادبی و نویسندگان بپردازیم و بیشتر به جزئیات اثر توجه کنیم.
رنجبر در ادامه رمان «دایی جان ناپلئون» را یکی از شاهکارهای رماننویسی ما در دوره معاصر و مهمترین اثر ایرج پزشکزاد خواند و گفت: پزشکزاد «طنز فاخر سعدی» را نوشته؛ که نشان میدهد شناخت بسیار دقیقی از ادبیات کهن ما دارد؛ کتاب مهمی که خیلی به آن توجه نشده است. ما در سعدیشناسی هنوز در مراحل ابتدایی هستیم و «طنز فاخر سعدی» پزشکزاد، یک گام بزرگ در سعدیشناسی است. همچنین رمان «حاج ممجعفر در پاریس» او، از جالبترین بررسیها در تقابل ایرانیها و غربیهاست.
او ادامه داد: کتاب «حافظ ناشنیده پند» او از بهترین نمونهها در پرداختن به زندگی بزرگان ادبیات فارسی است؛ که اطلاعات درست و دقیقی هم از آنها نداریم. پزشکزاد با تخیل خود زندگی حافظ را با جزئیات کامل برای ما ساخته و پرداخته است. چنان که میدانیم زندگینامه واقعی حافظ نیست، اما آنقدر دلنشین است و به شناخت شعر حافظ کمک میکند، که اگر زندگینامه واقعی حافظ را داشته باشیم، شاید انقدر نتوانیم از آن طریق به شناخت حافظ برسیم.
وی ضمن اشاره به تنشها و ستیزهایی که شخصیتهای رمان با خود و یکدیگر دارند، اظهار کرد: اساسا رمان «دایی جان ناپلئون» روایتی از نابودی است. روایت آدمهایی که با هم در ستیز و تنش هستند و هیچ صلحی بین آنها نیست و درنهایت همدیگر را نابود میکنند و دریغا وقتی که ما باید در مقابل دشمن واقعی و حملهای که در سال ۱۳۲۰ اتفاق میافتد، کاری کنیم، هیچکدام از این شخصیتها نمیتوانند نقشی ایفا کنند؛ چراکه همه انرژی خود را در ستیغ با یکدیگر تخلیه کردهاند و این شاهد نمونهای از جامعه ما در شهریور ۱۳۲۰ است.
بند ناف علوم سیاسی در ایران با ادبیات بسته شده
علیاکبر امینی، استادیار دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، در شروع سخنان خود گفت: برای اینکه این رمان یا هر اثر دیگری را از دیدگاه علوم سیاسی واکاوی کنیم، که یکی از این منظرها جنگ و صلح و مسائل مربوط به دیپلماسی است، باید ببینیم که به طور کلی رمان یا ادبیات چه نقشی در مسائل سیاسی
ایران داشته است. به نظر من یکی از خطاهایی که پژوهشگران علوم سیاسی مرتکب شدهاند، این است که به مقدار زیادی از مطالعات بومشناسانه غفلت کرده و بیشتر به بیرون مرز پرداختند.
او ادامه داد: در کشور ما برخلاف غرب، بند ناف علوم سیاسی بیش از هر چیز به ادبیات بسته شده؛ ولی در غرب چنین نیست و سیاست بیشتر با فلسفه سیاسی درآمیخته است؛ بنابراین پیشکسوتان ما از محمدعلی فروغی گرفته تا حمید عنایت، موقعی که میخواستند در این حوزه کار کنند، به سراغ فلسفه سیاسی رفتند یا بیشتر بر آن عنصر تکیه کردهاند.
مهمترین کتاب سیاسی ما شاهنامه است
امینی ضمن بیان اینکه در ایران تمدن، فرهنگ، سیاست و حتی مطالعات دینشناسانه ما بیش از هر چیز به ادبیات ما گره خورده است، اظهار کرد: زرینکوب معتقد بود نیمی از دین را میتوانیم در ادبیات جستوجو کنیم. به نظر من سیاست هم چنین است؛ حتی بیش از نیمی از آن در ادبیات ما، اعم از ادبیات کلاسیک و مدرن است. ما در ایران کتابی نداریم که به اندازه شاهنامه سیاسی باشد. یعنی مهمترین کتاب سیاسی ما شاهنامه است و نمیتوان اندیشه سیاسی را در ایران بررسی کرد، اما شاهنامه را فراموش کرد. به همین نسبت و در پلههای پایینتر کتابهای دیگر مثل «کلیله و دمنه» و «سیاست نامه» خواجه نصیرالدین هم داریم، که به نسبت سیاسی هستند، تا به آثاری در سده بیستم میرسیم،که هم به نظم و هم به نثر در قالب داستان حکایت یا رمان نوشته شدهاند.
تحولات سیاسی ایران منهای ادبیات قابل شناسایی نیست
وی افزود: مهمترین مسائل ما، مثل مشروطیت و مسئله تجدد، با ادبیات بیشتر شناخته میشود و شناخت واقعیتری به ما میدهد. در مطالعه جنگها هم کتابهای صرف سیاسی خیلی به ما جواب نمیدهد و ادبیات بهتر جواب میدهد. ما نمیتوانیم کتابی پیدا کنیم که مثل شعر ملکالشعرای بهار جنگ را اینقدر خوب کالبدشکافی کرده باشد. بنابراین ما، بهخصوص پژوهشگران حوزه علوم سیاسی، باید این ادبیات را قدر بدانیم؛ چون نمیتوانیم پدیدههایی مثل تجدد، انقلاب و تحولات ایران را منهای ادبیاتمان خوب شناسایی کنیم.
او ادامه داد: حیف است نسخهای که ملکالشعرا و امثال او برای ایران پیچیدهاند را فدای تئوریهایی کنیم که بعضی از روشنفکران برای اسم و پز مطرح کردهاند و از مکاتب عجیب و غریبی میگویند، که نه جامعه غیردانشگاهی درک میکند و نه دردی از دردهای ما را دوا میکند. بنابراین ما باید به نسخه ملک الشعراء و امثال او تکیه کنیم؛ که اتفاقا «دایی جان ناپلئون» به همین تکیه کرده است.
شباهت «دایی جان ناپلئون» و «دن کیشوت» در نقد وهمگرایی
وی افزود: اندیشه «دایی جان ناپلئون» بر دو ستون نهاد شده است. یکی نقد تئوری توطئه، که سرچشمه همه نابسامانیها را در خارج میداند و ستون دیگر هم نقد وهمگرایی است؛ که از این نظر شبیه رمان «دن کیشوت» سروانتس است؛ که از شاهکارهای ادبیات اروپا است و بزرگان زیادی درباره آن مطلب نوشتهاند؛ برخلاف ما که درباره این رمان کار قابل توجهی نکردهایم و از این نظر یک غفلت بزرگ شده است. البته شاید هم محتوا و پیام رمان خوب درک نشده، که به ارزشمندی اثر پیببرند و درباره آن چیزی بنویسند. از سویی زمان انتشار این رمان، اهمیت و خطرات پدیدهای به نام وهمگرایی برای ما ایرانیان روشن نبود.
امینی ضمن بیان اینکه رمان «دایی جان ناپلئون» وهمگرایی را خیلی خوب مطرح میکند و پیش میبرد، عنوان کرد: شاید تضادهای موجود در شخصیتهای داستان به همین خاطر است، که بُعد وهمگرایی در آنها قوی شده و آنها را دچار تناقضات درونی کرده است. بنابراین پزشکزاد با این رمان میخواهد وهمگرایی و تئوری توطئه را نقد کند، که در این کار موفق هم بوده است.
امینی در ادامه ضمن اشاره به متد طنز در کارهای پزشکزاد، بهویژه «دایی جان ناپلئون»، عنوان کرد: بُعد طنزآلود این کتاب، از جنبههای دیگر بهتر نشان داده شده است. طنز در فرهنگ و ادبیات ما اهمیت ویژهای دارد و در طول تاریخ ادبی ما بسیاری از بزرگان در این حوزه قلمفرسایی کردهاند؛ که طبعا عمدا و دانسته بوده است. «دایی جان ناپلئون» هم از این سبک برای بیان مقصود و منظور خود استفاده میکند و کامیاب هم هست.
چرا «کلیدر» در جامعه رخنه میکند اما «دایی جان ناپلئون» نه؟
امینی در بخش دیگر صحبتهای خود گفت: برای خیلی از ما سوال است که چرا «دایی جان ناپلئون» در قیاس «کلیدر» دولتآبادی، نه در زمان انتشار و نه پس از آن نتوانسته در جامعه رخنه کند و تاثیر بگذارد. در پاسخ باید گفت، ممکن است مسائلی که در این کتاب آمده، کمی از حد درک و فهم توده مردم فراتر باشد. البته اینجا ایرادی متوجه نویسنده نیست، بلکه متوجه جامعه است، که با مولانا، حافظ و فردوسی هم همین مشکل را دارد. الان دانشجوی دکتری داریم که نمیتواند شاهنامه را از رو هم بخواند؛ این دیگر مشکل فردوسی نیست، بلکه مشکل جامعهای است که از ادبیات، زبان و هستی خود جدا افتاده است. بنابراین ممکن است رمان «دایی جان ناپلئون» را هم درک نکند.
وی در ادامه ضمن اشاره به فضایی که رمان «دایی جان ناپلئون» در آن نوشته شده، گفت: فضای تبآلودی است، که آثاری مثل این رمان باید به آن پمپاژ شود و خود به خود نمیتواند مطرح شود. در آن زمان یک فضای گفتمانی توام با تب چپگرایی جامعه ما را گرفته بود، که شعارهای عجیب و غریب خوب جا میافتاد، ولی اگر کسی قضیه را رئالیستی میدید، محبوبیتی نداشت. جامعه دچار فضایی شده بود که از شعار خوشش میآمد و به شعور پشت کرده بود؛ بنابراین کسی که بهتر شعار میداد، محبوب بود. طبیعی است که این رمان هم در چنین فضایی مظلوم واقع شود و جامعه تبآلود آن زمان نمیتوانست آن را درک کند.
«دایی جان ناپلئون» را فقط شمال شهریهای تهران درک میکنند
امینی در پخش پایانی صحبتهای خود در نقد رمان «دایی جان ناپلئون» گفت: به گمان من اشرافیگری در این رمان زیاد است و توده مردم نمیتوانند با این حالت اشرافیت کتاب ارتباط برقرار کنند. یعنی احساس میکنند این کتاب از خواستهها و آرزوها و آمالهای آنها چیزی نمیگوید و به یک پدیده ضعیف و کوچک میپردازد، که درد جامعه نیست؛ مهمترین نقطهضعف کتاب همین است که خیلی وارد دردهای اصلی جامعه نمیشود. به گمان من رمان «دایی جان ناپلئون» خیلی اهل درد نیست و احساس میشود فقط عده خاصی را در نظر دارد، که فقط شمال شهریهای تهران درک میکنند.
دیگر سخنران نشست که از منظر روانشناسانه به رمان «دایی جان ناپلئون» نظر داشت؛ افراد حاضر در این رمان را به دو دسته از افرادی که درگیر جنون سایکوز و افرادی که دچار اختلال شخصیت هستند، تقسیم کرد و در تحلیل روانشناختی شخصیتهای این اثر گفت: خود داییجان در این رمان، در یک فضای هذیانی دچار یک اختلال هذیانی خودبزرگبینی شده است. یا مشقاسم از دیگر شخصیتهای رمان به یک جور جنون اشتراکی مبتلا است، که مخصوص افرادی است که از لحاظ روحی، مالی و اجتماعی وابسته یک منبع قدرت هستند؛ که به جنون آن منبع قدرت دچار میشوند. این نوع جنون با حذف منبع قدرت، بهبود پیدا میکند.
او ادامه داد: یک اختلال شخصیتی شبه سایکوز هم در داستان داریم که راوی داستان به آن دچار است. چون راوی «دایی جان ناپلئون» فردی است که نه کودک است، نه بزرگسال. رفیقی برای او نمیبینیم. با پدر و مادر خود خیلی ارتباط و تعامل ندارد و یک دسته تمایلات عاطفی و عاشقانه هم دارد؛ اما شهامت جنگیدن برای آن را ندارد.
مرادی در ادامه به اختلالات شخصیتی که شخصیتهای رمان با آن درگیر هستند، به صورت موردی اشاره کرد و گفت: چیزی که خیلی جالب است و در فضای هذیانی داستان به وفور دیده میشود؛ افرادی هستند که مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند؛ که اگر بخواهیم این اختلال را در یک جمله بیان کنیم، یعنی دور زدن هر چیز به نفع خود.
نظر شما