دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۴
کتاب‌سازی روشمندی متون آکادمیک را ناقص‌الخلقه می‌کند

به اعتقاد جویا جهانبخش، کتاب‌سازی خطری جدی است که روشمندی عرصه متون آکادمیک را مختل و ناقص‌الخلقه می‌کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مهسا کلانکی: جویا جهانبخش را باید یکی از جوانان پژوهشگر در عرصه تصحیح نسخ خطی به حساب آورد. او که در مرداد ماه 1356 در شهر فرهنگ و هنر، اصفهان، به دنیا آمد، تاکنون آثار متعدد پژوهشی را در کارنامه علمی خود به ثبت رسانده است. از جمله این آثار که نمایانگر توانایی او در عرصه پژوهش است می‌توان به «راهنمای تصحیح متون»، «شیخ شورانگیز شیرین‌کار»، «سیره و سیمای امام حسین (ع)»، تدوین «سلوة‌الشیعه»، تصحیح «دقایق التاویل و حقایق التنزیل» و... اشاره داشت.

او همچنین در طرح‌های پژوهشی و نگارشی چون تدوين «دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهي» مشاركت فعال داشته و در حوزه مطالعات ايرانی و اسلامی مقالات و رساله‌های فراوان منتشر کرده است. جهانبخش درباره کتاب‌سازی در پژوهش‌ها و آثار دینی دیدگاهی دارد که در ادامه می‌‌خوانید:

به نظر می‌رسد بازار کتاب‌سازی در حوزه پژوهش‌های دینی هم وارد شده و با تأمل در آمار نشر آثار این حوزه، می‌توان این امر را تصدیق کرد. به نظر شما چرا در حوزه حساسی چون دین این امر رسوخ کرده است؟
یکی از پرشمارگان‌ترین کتاب‌ها در ایران، کتاب‌های دینی است. رغبت فراوان خوانندگان در سطوح مختلف از عادی تا نخبگان و روشنفکران به مطالعه این حوزه است. خوانندگان در سطوح مختلف به اقسام گوناگون کتاب در عرصه دینی رغبت نشان می‌دهند به همین دلیل آثار متعددی در این حوزه تولید می‌شود. از این رو، در این کثرت و به دنبال آن در کثرت منافع، کتاب‌سازی فراوانی در این حوزه صورت می‌گیرد.

به گمان من مشکل عمده در عرصه منشورات دینی، را باید در دو دلیل جست‌وجو کرد: یکی شاخه‌ای که عوام و عوام‌زدگان را آماج حمله خود قرار می‌دهد و معمولاً هم با نیت نیکو به نشر این کتاب‌ها دست می‌یازند؛ ولی در درازمدت سیمای کتاب در این عرصه را دگرگون می‌سازد. این‌ها کتاب‌هایی هستند که عمدتاً در مقولات عرفان، کرامات، سلوک و.. با مخاطب سخن می‌گویند. در این میان معانی نااستوار، سخن نسنجیده و مفاهیم ناپخته و داستان‌های مجعول و روایات نامعتبر فراوان دیده می‌شود. ولی به علت غیاب نقادی جدی، این گونه کتاب‌ها هم در حال افزایش هستند. دوم کتاب‌هایی هستند که در افق‌های آکادمیک عرضه می‌شوند که از این‌ها می‌توان به تصحیح متون اشاره داشت؛ ولی چون مصححان از نیت صالحه کافی برخوردار نیستند و در کاری که می‌کنند درآمد و منافع مادی را لحاظ کرده‌اند، گاه جعل و تزویرهای بسیار جدی در این زمینه صورت می‌گیرد.

چه عللی سبب شده تا جمعی از پژوهشگران کشور به این امر مبادرت ورزند؟
باید به منظور رسیدن به دلیل این روند، پژوهش‌های جامعه­‌شناختی انجام داد ولی من گمان می‌کنم، عوامل متعددی در جامعه فرهنگی ما قوت گرفته که منجر به این قضیه می‌شود. از جمله این‌که کتاب وسیله خوبی شده برای کسب درآمد؛ کار قلمی مددکار برخی از دانشگاهیان و پژوهشگران رسمی و یا فردی شده که می‌خواهند پول دربیاورند. متاسفانه باید گفت که نوشتن کتاب، منبع مالی شده است.

رابعه عدویه جمله‌ای دارد که می‌گوید: «می‌خواستم در نعمت بهشت آتش درزنم و بر آتش بهشت آب بریزم تا مردم خدا را برای خدا بپرستند.» استاد مجتبی مینوی در یادکرد علامه فرزان، در رابطه با این جمله رابعه، گفته بود که کاش همان‌گونه که رابعه می‌خواست چنان کند، ما هم می‌توانستیم این کار را برای کتاب کنیم؛ تا مردم علم را برای علم و نه بهره‌برداری از آن تحصیل کنند.

حوزه‌های تخصصی‌تر پژوهشی مانند تصحیح متون دینی هم در این امر گرفتار شده یا خیر؟
در باب تصحیح هم می‌توان این موضوع را تکرار کرد. به عنوان نمونه در بحث همین تصحیح متون می‌توان گفت در سال‌های پیش، اشتغال به تصحیح متون چندان درآمدزایی نداشت؛ در حالی که در سال‌های اخیر وجود موسسات خاص و حمایت از این متون، سبب شد تا تصحیح متون درآمدزا هم بشود. همچنین رونق گرفتن پایان‌نامه‌نویسی در مراکز آموزشی متعدد سبب شده تصحیح متن دست کم از حیث منفعت تحصیل به عنوان موضوعی که می‌تواند خاتمه‌بخش خوبی برای یک مقطع تحصیلی باشد، درنظر گرفته شود. تصحیح متون هم برای مصححان پول ایجاد می‌کند و هم دست‌یابی به مدرک را تسهیل می‌کند. وقتی پژوهش‌های علمی، منفعت مالی پیدا کند از انحصار خادمان راستین و عشاق آن بیرون می‌رود و هر چقدر این موضوع دیده شود، به آفت‌هایی مانند کتاب‌سازی یا تقلب دچار می‌شود. متاسفانه باید گفت که کتاب و عرضه متون مصحح به منفعت مالی گره خورده است.

کم‌رونق شدن نقد و نقادی‌های عالمانه در این پدیده چه تأثیری داشته است؟ آیا این مسئله از عوامل ایجاد در این امر نیست؟
عامل دیگر کاسته شدن نظارت فرهنگی است. به عللی در جامعه ما اعتنا جدی به نقد و نقادی نمی‌شود. هم نقد کم می‌شود و هم تأثیر چندانی بر جامعه مخاطبان فرهنگی نمی‌گذارد. این پدیده که به معنای کاهش نظارت جدی است، سبب شده تا بسیاری با خیال آسوده از انتقادها، دست به تولید کتاب بزنند. این افراد بیم آن را ندارند که هر کتابی که تولید می‌کنند و هر غث و ثمینی که به بازار عرضه می‌کنند، مورد انتقاد قرار گیرد.

آیا شما در این رابطه با آثاری هم در حوزه دینی مواجه شده‌اید؟
به عنوان نمونه، متنی برای نخستین‌بار به صورت حروفی عرضه شد. این متن نماینده روند فکری عصر صفوی بود. پیش از این در قالب چاپ سنگی عرضه شده بود؛ از این لحاظ در چاپ حروفی آن انتظار می‌رفت که با کار جدی علمی روبرو باشیم. اما بعد از بررسی متوجه می‌شدیم که این هم کاری شبیه به قبلی است و حتی با نسخ خطی که در آغاز تصحیح عکس آن لحاظ شده بود، مطابقت ندارد. نمونه‌های فراوان دیگری را می‌توان در این جرگه مثال زد. مصححان پرکاری که تولید انبوه را پیشه کرده‌اند، آثار را عرضه می‌کنند و به نتایج آن توجهی ندارند. شیوه‌های قدیم و ریشه‌دار را در لوازم عرضه متن و تصحیح متون، درنظر نمی‌گیرند و روند کتاب‌سازی باعث شده تا سو استفاده دوچندانی از این آشفتگی صورت بگیرد و همچنان آن بی‌مراعاتی‌ها ادامه داشته و به صورت مذهب مختار درآید.

عده‌ای برای اینکه بتوانند به روند تولید انبوه خود ادامه دهند و از تنگنای برخی نسخه‌بدل‌ها و پیچ و خم واژگان برهند، این بی‌مراعاتی‌ها را توجیه تئوریک می‌کنند. این خطر جدی است که روشمندی عرصه متون آکادمیک را مختل و ناقص‌الخلقه می‌کند.

در عرصه پژوهش‌ها و آثار دینی تا چه اندازه این مشکل دیده می‌شود؟
چون عرصه متون دینی کمتر با حیطه دانشگاهی و ارتقا پیوند خورده است، از این آسیب کمتر با آن روبه رو می‌شویم. اگر به حیطه مقاله‌نویسی نزدیک شویم عرصه ملال آور مقالات کم‌سود و کم بار که آکنده است از تکرار ناسودمند ناآگاهی‌ها در بسیاری از این مجلات، به گمان من معلول آن است که وزارت علوم در ارتقا استادان درنظر گرفته است. در این مورد، به جای علمی کردن روند ارتقا استادان عملا به غیرعلمی شدن پژوهش انجامیده است. ورود برخی از نگاه‌های سلیقه‌ای تند که می‌بینیم به حوزه فرهنگ و پژوهش به صلاح پژوهش نیست. باید از راه فرهنگی‌تر مانند تقویت نگاه‌های نقاد و توجه دادن مردم به این سمت، به پویایی بیشتری انجامیده و آسیب کمتری دارد، بهره جست.

ورود ناشران غیرمتخصص به حوزه نشر و اهتمام به چاپ آثار با کیفیت پایین، در این روند چه تأثیری را به همراه داشته است؟
داد و ستد تزئینی کتاب نیز از دیگر دلایل بروز این امر است. در موارد متعددی ناشران مهمی کتاب‌هایی را عرضه می‌کنند که خبری از محتوا نداشته و کمیت‌گرایی می‌کنند. در کنار آن، مخاطبان فراوانی که کتاب را صرفا برای قراردادن در قفسه کتاب خود آن را تهیه می‌کنند. اگر هم میل به خواندن داشته باشند، دشواری‌های روزگار مجال و  فرصت کافی برای خواندن را به آن‌ها نمی‌دهد. بنابراین، بسیاری از آثار چه از سوی ناشر و چه از سوی خواننده، ناخوانده باقی می‌ماند. علاوه بر این، برخی از خریدهای نسنجیده نهادهای دولتی و تزریق کتاب به گوشه برخی از کتابخانه‌ها و انبارها هم به این روند ناخوانده ماندن کتاب‌ها کمک می‌کند. اگر کتاب ناخوانده باقی بماند، اگر محتوای نادرستی و تدوین مشوشی داشته باشد، مشکلی برای آن ایجاد نمی‌شود.

به عللی با این واقعیت مواجه شدم که کتاب‌هایی که از مجموعه‌داران خریده می‌شود و یا در کتابخانه‌های موسسات قرار دارد، نو و دست نخورده باقی مانده است. حتی نقص‌های فرمی آن‌ها هم دیده نمی‌شود. کتابی که تنها از قفسه‌ای به قفسه‌ای دیگر و یا از جایی به جای دیگر منتقل می‌شود، طبعا کاستی‌های آن هم جلب توجه نمی‌کند. باید این را به عنوان یک واقعیت پذیرفت که میزان تبادل میان ما بیش از میزان خوانده شدن است.

آیا پیوستن به قانون‌های جهانی مانند کپی‌رایت می‌تواند به این موضوع کمک کند؟
پیوستن قانون حق مولف جهانی را باید حقوق‌دانان نظر دهند، اما من گمان نمی‌کنم پیوستن به آن به سود جامعه علمی ما و نشر ما باشد. با کم‌توشگی و کم‌بنیگی کنونی نشر ایران که داریم، نشر ما را زمین‌گیر می‌کند. داوری‌های خاص مانند داوری‌هایی که در مناسبت‌های مختلف که در جوایز صورت می‌گیرد با آسیب‌های جدی مواجه است. به گونه‌ای که برخی از آثاری که صلاحیت نداشتند، مورد تجلیل قرار گرفتند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها