علیرضا متیننیا میگوید: ونهگات بابت این همه هزینهای که مردم برای هنر صرف میکنند بیآنکه اطلاعی از محتوای آن داشته باشند، متعجب است؛ جماعتی که صرفا کلکسیونر هستند و هنر را به چشم بازار و تجارت مینگرند.
چه شد که به سراغ ترجمه اثری از ونهگات رفتید؟
من به ادبیات داستانی و بهخصوص داستانهای عمدتا کلاسیک علاقه دارم. ترجمههای قبلیام هم کارهای جیمز جویس بوده. شباهت ونهگات به جویس این است که ساده مینویسد؛ یعنی در عین سادگی واژگانی که به کار میبرد، توصیفات زیبایی دارد و از این رو میتوان او را جزو نویسندگان عامهپسند قلمداد کرد و این کتاب به طور خاص، پیشنهاد خود ناشر بود.
چرا عنوان کتاب در فرآیند ترجمه به صورت «مرد آبرنگی» انتشار یافت؟
کتاب در سال 89 به ارشاد رفت و لغو مجوز شد، اما بعد از حدود 8، 9 سال با یک سری اصلاحات جزیی منتشر شد که البته خوشبختانه به بدنه کتاب آسیب نرساند، با عنوانی که ارشاد پیشنهاد داد – مرد آبرنگی – هر چند خودم از این عنوان رضایت ندارم.
اگر خودتان قصد داشتید عنوانی برای ترجمه کتاب در نظر بگیرید، انتخابتان چه میبود؟ چون به نظرترجمه تحتاللفظی آن (ریشآبی) برای مخاطب فارسی زبان، به خوبی قابل درک نباشد اینکه چه مفهومی در پشت آن نهفته است.
اتفاقا به زعم من خودِ «ریشآبی» هم – که به یک افسانه قدیمی اشاره دارد - قابل فهم میبود و به هیچ وجه مایل به تغییر آن نبودم.
ظاهرا عنوان کتاب (ریشآبی) به قصه مشهوری از «چارلز پراولت» در انتهای قرن هفدهم ارجاع دارد؛ داستان نجیبزاده بیرحمی بوده که پیاپی ازدواج میکرده و هر بار، همسر خود را به قتل میرسانده؟
بله. در این کتاب هم داستان قصهای مشابه این دارد، البته نه به این صورت بیرحمانه؛ روایت چیزیست که شخصیت اصلی داستان در انبار پنهان کرده و تا صد و اندی صفحه از کتاب، مخاطب را با خود پیش میبرد بیآنکه صحبتی از محتوایش به میان آورد. و در نهایت، ورود زنی به زندگیاش، او را مجاب میسازد تا از این راز پرده بردارد و چیزی که پنهان داشته را به این زن نشان دهد. او خود را ریشآبی میداند چرا که از یک سو دو بار ازدواج کرده و همسرانش فوت کردهاند؛ و از یک سو گنجینهای که پنهان داشته و زنان اطراف او در تلاش هستند کنجکاوی خود در این مورد را اقناع کنند.
صاحب نظران در موضع صحبت پیرامون درونمایه کتاب، از یک سو آن را تاکید ونهگات روی هنر متعهد و معناگرا میدانند و از یک سو صحبت از مشکلی تحت عنوان سندرم «گناه بازمانده» میکنند؛ دیدگاه شما پیرامون درونمایه کتاب چیست؟
شخصیت اصلی داستان «رابو کارابکیان» یک ارمنی است که در دوران جدال سرزمین خود با امپراطوری عثمانی، به همراه خانواده خود به ایالات متحده میگریزد و طی مشکلاتی که در این مسیر بر سر راه اوست، یک وضعیت «تنها بازمانده بودن» پدید میآید. مثل یک یهودی که از هولوکاست یا یک ژاپنی که از جنگ جهانی دوم بازمانده، او هم از نسلکشی ارامنه بازمانده است. از منظر پرداختن به هنر معناگرا هم با توجه به اینکه راوی(رابو کارابکیان) خود یک نقاش است، ونهگات طی مصاحبهای اظهار داشته که تعجب میکند بابت این همه هزینهای که بشر برای هنر صرف میکند بیآنکه اطلاعی از محتوای آن داشته باشد؛ جماعتی که صرفا کلکسیونر هستند و هنر را به چشم بازار و تجارت مینگرند. همچنین با اشاره به سبک نقاشی کارابکیان و همکاران او (اکسپرسیونیسم انتزاعی) میگوید اینها قصد دارند هنری خلق کنند که هیچ مفهومی ندارد.
به عنوان سوال پایانی، دیدگاه شما درباره قیاس این اثر با آثار شناختهشدهتر از ونهگات نظیر «گهواره گربه» و «سلاخخانه شماره 5» چیست؟
آثار ونهگات برخلاف بسیاری دیگر از نویسندگان که سبکی واحد را از ابتدا به انتها پیش میبرند، سلسله مراتبی دارد؛ به عنوان مثال، «رابو کارابکیان» هم نظیر بسیاری دیگر از شخصیتهای خیالی که ونهگات طرح کرده، از یک داستان او (مثلا «صبحانه قهرمانان» در این مورد) وارد میشوند و در ادامه سیر داستانهای او بیشتر طرح میشوند. و در نهایت، هر چند که این اثر در قیاس با آثار نامبرده، کمتر شناخته شده است، اما شخصا پختگی قلم ونهگات را در آن احساس میکنم.
کتاب «مرد آبرنگی»، با تیراژ 400 نسخه به قیمت 42هزارتومان از سوی نشر آمه منتشر شده است.
نظر شما