یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۵
درسی که علی‌اکبر (ع) به سیاستمداران آموخت

حجت‌الاسلام محمد عابدی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تحلیلی از جایگاه امامت در قرآن و حکومت، به تاثیر شخصیت امام حسین (ع) را در زندگی اجتماعی و سیاسی فرزندانش از جمله حضرت علی‌اکبر (ع) پرداخت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم - محمد عابدی: اشاره: درس‌های امام حسین (ع) برای حیات طیبه و پاک اجتماعی و به‌ویژه حیات سیاسی، نقشه راه جامعه انسانی است و البته در صف اول خوشه‌چینان کلاس درس حضرت آقازادگان، حضرت قرار دارند. انقلاب کربلا این فرصت را پدید آورد که پیروان امام با بخشی از تاثیر شخصیت حضرت در زندگی اجتماعی و سیاسی فرزندانش از جمله حضرت علی‌اکبر (ع) آشنا شوند. در این یادداشت می‌کوشیم یکی از این تاثیرات مهم را تبیین کنیم.
 
1- سه سطح هدف حکومت دین در قرآن:
فیلسوفان سیاست به تناسب مکاتب و نظام اندیشگی خود اموری چون امنیت، رفاه، آزادی و... را هدف حکومت می‌دانند. در این میان «فلسفه حکومت دین الهی» در قرآن سه سطحی است. «سطح نهایی» هدف حکومت قرآنی تربیت شهروندان در مسیر عبودیت تا مرحله رسیدن به قرب الهی و زندگی در جاده رضایت خداوند است به گونه ای که در جامعه دینی هر آنچه انجام می‌شود مطابق اراده وقوانین الهی است چون هدف کسب رضایت خداوند است. (از طریق عمل به قوانین او).
 
آیاتی که رسیدن به رضایت و رضوان و قرب الهی را در گرو انجام تکالیف اجتماعی و سیاسی همچون جهاد و هجرت و.... می‌دانند در این راستا قابل توجه هستند. «سطح میانی» اهداف الهی از حکومت به اموری اختصاص دارند که در مجموع می‌توانند جامعه دینی را به هدف نهایی(قرب الهی) برسانند و در واقع لازمه عقلی رسیدن به قرب الهی این است که چنین اهدافی مورد توجه حکومت دینی باشد و این اهداف در ماهیت و جوهره قوانین نیز خود را نشان دهند مانند عدالت و حق‌مداری و پرهیز از ظلم؛ آزادی و عدم استثمار و بردگی فردی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی؛ استقلال و عدم وابستگی به قدرت‌های معارض با قدرت الهی و ...
 
«سطح نزدیک» هدف و غایت حکومت در قرآن نیز مربوط به اهداف جزیی و مصداقی هر یک از تکالیف است که حکومت اقتضا می‌کند. مثلا تکلیف سیاسی جهاد در کنار دو سطح از اهداف فوق، هدف رهاسازی جامعه دینی از شر مهاجمان و غارتگران و... را نیز دارد، یا تکلیف سیاسی انتخابات اهدافی جزیی همچون تامین پشتوانه مقبولیت حکومت  اسلامی را به دوش می‌کشد. (ر.ک: تکلیف سیاسی از منظر قرآن کریم، محمد عابدی).
 
2- تناسب شخصت امامان با اهداف حکومت در قرآن:
قرآن «نظام امامت» را برای اجرای حکومت دین توصیه می‌کند و پیامبران بزرگی چون حضرت ابراهیم را به امامت نصب می‌کند. در مورد ابراهیم (ع) تصریح می‌کند «انی جاعلک للناس اماما» و از امامت ابراهیم برای مردم سخن می‌گوید.
 
بدیهی است که اهداف سه گانه حکومت توسط امامانی می‌تواند محقق شود که از لحاظ شخصیتی متناسب با این اهداف باشند و امامت آن‌ها بتواند تحقق این اهداف را تضمین و نمایندگی کند، نه اینکه اشخاصی عهده‌دار امامت مردم شوند که خود به پلشتی‌های شخصیتی دچارند، لذا در فرهنگ قرآنی از دو گروه امامان و حاکمان (ائمه هدایت و ائمه ضلال) یاد می‌شود و امامان معصوم از اهل‌بیت جهت اثبات صلاحیت برای احراز مقام و مسئولیت امامت، به آیاتی تمسک می‌کنند که نشان می‌دهد از تطهیرشدگان هستند و مصداق آیاتی مثل «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» هستند. پس در نگاه قرآنی شخصیت امام باید متناسب با امامت (برای برقراری حکومت و تامین اهداف حکومت) باشد.
 
3- حق مداری؛ نقشه راه امام برای امامت و حکومت:
در آیات مطرح می‌شود که قرآن بر حق نازل شده است یا به پیامبران تصریح می‌شود بین مردم به حق حکم کنید. اما منظور از حق چیست؟ برای تبیین مطلب باید توجه داشت: اولاً خداوند جهان هستی را بر اساس قوانینی استوار کرده و خلق و بقا و نابودی آن‌ها وابسته به این قوانین وجودی است (قوانین تکوینی).
 
ثانیاً خداوند قوانینی را برای حیات بشر وضع و در کتاب‌های آسمانی و بیان رسولان اعلام کرده است تا زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی خود را بر اساس این قانون‌ها سامان دهند (قوانین تشریعی وباید و نبایدهای ارزشی).
 
 ثالثا: بشر در عالم هستی زندگی می‌کند و چون خداوند به همه مناسبات و قانون‌های هستی آگاه است، قوانینی برای حیات بشر وضع کرده که با قوانین عالم تکوین سازگار است، و این یعنی قوانین الهی برای حیات انسان (همچون آنچه در قرآن آمده)، مطابق حق است.
 
بشر در صورت عمل به این قوانینِ حق، مورد رضایت الهی خواهد بود و رسولان و امامان نیز باید بر اساس حق عمل کنند و امامتشان بر مدار حق باشد «ياداوُدُ إِنَّاجَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص،26). علامه با توجه به آیه دیگر خلافت، توضیح می‌دهد: «خليفه خدا در زمين بايد متخلق به اخلاق خدا باشد، و آنچه خدا اراده مى‏كند، اراده كند، و آنچه خدا حكم مى‏كند را حكم كند و چون خدا همواره به حق حكم مى‏كند، «وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ». او نيز جز به حق حكم نكند و جز راه خدا راهى نرود، لذا آیه حكم به حق كردن را نتيجه و فرع خلافت قرار داد». (المیزان، ج17، ذیل آیه)
 
در آیات دیگر پیامبر (ص) مکلف می‌شود بین مردم عدالت برقرار کند «وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» (بقره،15) و فلسفه ارسال رسولان اقامه قسط توسط مردم معرفی می‌شود «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ‏ النَّاسُ‏ بِالْقِسْطِ» (حدید، 25) و امامت ظالمان نفی می‌شود: «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ‏ عَهْدِي‏ الظَّالِمِين‏» (بقره، 124) و این همه اشاره دارند که نقشه راه حکومت، «حق مداری و عدالت ورزی بر مدار حق» است.
 
4- امامت قرآنی؛ مولفه‌های قدرت جامعه و داشته‌های شخصی در خدمت برقراری حق:
نکته بسیار مهمی که امامت حق و حکومت عدل را از امامت باطل و حکومت ضلال متمایز می‌کند این است که اصالت حق و عدل در این حکومت به میزانی است که (نه تنها امام همه مولفه‌های قدرت موجود در جامعه را برای احیای حق به کار می‌برد و می‌کوشد مردم به قوانین الهی و حق پایداری بدهند) بلکه امام با همه سرمایه‌ها و داشته‌هایش حتی خانواده وآقازاده‌هایش، فدایی حق است و حکومت برای امام فرصت خرج کردن داشته‌هایش در مسیر برقراری حق در جامعه است، آن‌گونه که امیرمومنان (ع) تاکید داشت: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ...» (نهج البلاغه، نامه 5)؛ «حكمرانى براى تو طعمه نيست»؛ برعکس حکومت باطل (معاویه ای ویزیدی) که حکومت را برای خود می‌خواهد و همیشه یا حداقل در مواقع حساس و بزنگاه‌های مهم حق را فدای خود و داشته‌هایش از جمله وابستگان و فرزندان و حزب و قبیله خود می‌نماید.
 
«تصور نکنید کسانی که در دنیا برای مثلاً رسیدن به ریاست جمهوری یا نیل به مقامات عالی تلاش می‌کنند، قصد خدمت دارند. دنیا برای این‌ها طعمه‌ای است که وقتی به آن رسیدند، باید با چنگ و دندان از آن بهره‌برداری کنند و التذاذ ببرند. از پولش، از قدرتش، از نفوذش، از تسهیلاتش، از امکاناتش، حداکثر بهره را ببرند و بخورند و به نزدیکان و دوستان خودشان بخورانند. اما در جمهوری اسلامی چه؟ باید به عنوان یک مسؤولیت و یک تعهد به آن نگریسته شود. همه چیز باید از روی حق، از روی حساب و با روحیه‌ بی‌اعتنایی به زخارف دنیا باشد». (مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/10/17).
 
با همین منطقِ امامت قرآنی حسین‌بن‌علی (ع) همه داشته‌هایش از جمله جانش می‌گذرد: «لیس شانی شان من یخاف الموت علی سبیل نیل العز و احیاء الحق» (کلمات الامام الحسین، ح 348) «جایگاه من جایگاه کسی نیست که در راه رسیدن به عزت و احیا حق از مرگ بترسد»؛ «ما اهون الموت علی سبیل نیل العز و احیا الحق» (احقاق الحق، ج11،ص60؛ عزت حسینی، محمد عابدی، ص 18) «چه آسان است مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق.»
 
حضرت فرزندانش از علی‌اکبر تا علی‌اصغر را فدای برقراری اسلام و دین (به عنوان قوانین مورد رضایت الهی) می‌کند و اسارات را برای خانواده‌اش از فرزند بزرگش امام سجاد (ع) تا خواهرش زینب کبری (س) می‌پذیرد و حتی در پاسخ به کسانی که چرا خانواده خود را به قربانگاه می‌برید منطبق با این فرهنگ قرآنی (فدا کردن همه داشته‌ها برای احیای حق) پاسخ می‌دهد که خدا می‌خواهد آن‌ها را اسیر ببیند.
 
5- آقازاده‌ای که خود را فدای احیای حق کرد:
در چنین فضای فکری قرآنی که بر حیات خاندان امامت حاکم است، علی‌اکبر (ع) خود را ذخیره‌ای می‌بیند که وقت خرج کردنش در مسیر احیای حق که همان هدف امامت و حکومت قرآنی است، فرا رسیده است. با این مقدمه اینک بهتر می‌توان گفتگوی بین امام حسین (ع) و آقازاده‌اش را هنگام حرکت از منزلی به نام «قصر مقاتل» درک کرد. عقبه بن سمعان نقل کرده است:
 
شب در رکاب امام حرکت می‌کردیم، ساعتی که راه رفتیم، امام روی اسب لحظه‌ای به خواب رفت و چون بیدار شد، فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون؛ الحمد لله رب العالمین». حضرت دو یا سه بار آیه استرجاع را بر زبان آورد. علی‌اکبر اسب خود را به سوی مرکب امام کشاند و پرسید: پدرجان فدایتان شوم چرا اظهار نگرانی می‌کنید و کلمه استرجاع و حمد خدا را بر زبان جاری می‌کنید؟ امام فرمود: فرزندم لحظه‌ای خوابیدم و شنیدم که سواری عنان اسبم را کشید و گفت: « القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم»؛ «جمعیت حرکت می‌کنند؛ در حالی که به استقبال مرگ می‌روند». به این ترتیب امام از سرنوشت نهایی خبر داد که به مرگ منتهی می‌شد.
 
عکس العمل علی‌اکبر (ع) به خبر پدر طرح این پرسش بود: «یا ابه لا اراک الله السوء السنا علی الحق؟»، «پدرجان خداوند پیشامد بدی برایت نیاورد آیا ما بر حق نیستیم؟» و زمانی که امام حسین (ع) پاسخ داد: « بلی والذی الیه مرجع العباد» «آری قسم به کسی که محل برگشت بندگان است». علی‌اکبر (ع) این جمله تاریخی را بیان کرد: «یا ابه اذا لا نبالی نموت محقین»؛ «پدر جان پس باکی نیست، در حالی‌ که بر حق هستیم، می‌میریم».
 
چنین پاسخی از سوی علی‌اکبر و اعلام آمادگی برای فداکردن خود در مسیر حق چنان خوشحالی پدر را بر‌انگیخت که برای او بهترین پاداشی را از خداوند تقاضا کرد که خداوند به فرزندی از سوی پدر می‌دهد (لهوف، ص 91؛ ابصار العین، ص 86؛ مقتل ابی مخنف، ص 82؛ الارشاد، ج 2، ص 82).
 
این سخن (آن هم نه در میدان سخنرانی که هنر بسیاری از اهل سیاست و ریاست در همه زمان هاست، بلکه در میدان عمل و جهاد) نشان داد که در فرهنگ قرآنی خاندان امامت، فرصت و امتیاز امامزاده بودن و آقازادگی نیز باید خرج احیای حق (هدف حکومت الهی) شود و این موقعیت اجتماعی و سیاسی فرصتی برای فروش جان در مسیر اقامه عدل قرار بگیرد و آنان که آقازادگی را امتیازی برای برخورداری‌های اقتصادی و سیاسی و حتی بهداشتی در بزنگاه‌های مختلف می‌کنند، کسانی‌اند که  اهداف حکومت اسلامی همچون احیای حق و اقامه عدالت را در قربانگاه هوی وهوس‌های فردی و جناحی خود ذبح می‌کنند و آنان هرگز نمی‌توانند در ادعای پیرو و محب اهل‌بیت بودن صداقت داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها