از «لایهلایگی» تا «آبگونگی» شعر حافظ همه دلایلی که میشود برای تفال زدن به این شاعر شیرازی برشمرد که در طول قرنها مورد اطمینان مردم قرار دارد.
بنابر آنچه دکتر کاووس حسنلی، حافظ پژوه در کتاب «چشمه خورشید» به بازخوانی زندگی، اندیشه و سخن حافظ شیرازی پرداخته، بسیاری از ایرانیها هنوز برای بخشی از تصمیمهای مهم شخصی و فردی خود به دامن فال و استخاره میآویزند و راه و روش خود را برآن پایه مینهند.
رئیس مرکز حافظ شناسی مینویسد: برخی از منابع تاریخی گواهی میدهند که مردم ایران در دورههای گذشته، از میان دیوان شاعران، با شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، و آثار سعدی فال میگرفته اند. اما دیرگاهی است که دیوان حافظ در موضوع فال جای دیگر آثار را گرفته و به جای آنها نشسته است.
این حافظ پژوه در ادامه به دلایل گسترده رویکرد مردم ایران و فراگیری فال حافظ میپردازد : بی گمان شعر هیچ یک از شاعران زبان فارسی، به اندازه شعر حافظ، در ایران، همه جا گیر نشده است و دیوان هیچ کدام از شاعران ایرانی به اندازه دیوان حافظ خرید و فروش نمیشود. در غزل شماره 166 حافظ شیرازی میسراید که «روز هجران و شب فرقت یار آخر شد/زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد» یا در جای دیگری میسراید: «چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ/ فالی به چشم و گوش در این باب میزدم».
به گواه تاریخ گفته میشود که نخستین بار در زمان درگذشت حافظ و هنگام به خاکسپاری این شاعر، برای در امان ماندن پیکرش از گزند بددلان به واسطه یک کودک به دیوانش فال میزنند.
اما از دیدگاه مدیر مرکز حافظ شناسی و این استاد زبان و ادبیات فارسی، غزل حافظ، به قصری زیبا و باشکوه میماند که با گچ بریها، شیشه کاریها و تزئینات چشم نوازی آراسته شده و تالارها و اندرونیهای تو در تو و لایه لایه بر شگفتیهای آن افزوده است.
به اعتقاد حسنلی، مردمی که از همدردان همیشگی حافظ هستند، هنگامی که انتقادهای هنری و طنزهای گزنده را از زبان شیوای حافظ می شنوند، به گفته اعراب «تشفی خاطر» می یابند و به قول ایرانیان «دلشان خنک می شود». پس به حافظ روی میآورند تا باز هم از زبان شیرین حافظ درددلهای خودشان را بشنوند.
او در ادامه دلیل دیگری برای تفال به دیوان حافظ بر میشمارد و میگوید: پنداشتی که مردم از پیوند روحانی حافظ بالا دارد شاید یکی از دیگر علل فال زدن به حافظ باشد. قرنهاست که مردم حافظ را «لسان الغیب» و «ترجمان الاسرار» میدانند و برگهای کتاب او را مقدس میشمارند. با آن که حافظ، آشکارا میگوید که کسی از سرّ غیب آگاه نیست.
این در حالی است که میرجلال الدین کزازی پیرامون فال زدن به دیوان حافظ میگوید: فالزنی به دیوان حافظ، رفتاری است فرهنگی که البته تنها در ایران زمین قرار دارد؛ از دید من فالزنی، رایزنی با آنچه زبانشناسان و به ویژه روانکاوان آن را ناخودآگاه مینامند، است؛ یعنی همان رایزنی با نهاد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه سخنان خود دیوان حافظ را نقشپذیر میخواند و میافزاید: از همین روست که ما و دیوان خواجه فال میزنیم و به عقیده من، نقشپذیرترین دیوان در سخن پارسی است. در خانقاهها هم با سخنان مولانا فال میزدند و هنوز هم میزنند اما فالزنی با دیوان حافظ هنوز کارساز است.
کزازی با طرح این پرسش که چرا دیوان خواجه شیراز شایسته آن است که با آن فال بزنند؟ میگوید: ما هنگامی که بر سر دوراهی میمانیم و دودل هستیم، دست در دامان دیوان خواجه شیراز میزنیم. اینکه چرا دیوان خواجه نقشپذیر است، به این خاطر است که سرودهها و اشعار او سخت، فشرده و کالبدینه نیست. از دید من، برترین ویژگی این سرودهها، چیزی است که من آن را «آبگونگی» مینامم.
وی ادامه می دهد: «آب» سخت، درشت، فِسُرده و دژم نیست، بلکه روان و بیریخت است و از این رو در هر ظرفی بریزید، ریخت همان ظرف را به خود میگیرد؛ این همه گفتگو، کشاکش، ستیز و آویز درباره حافظ و شعر او، ریشه در همین آبگونگی دارد. همین ویژگی است که به کار فالزنی با دیوان حافظ میآید.
نظر شما