چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۱:۵۸
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_علي شروقي:«روضه نوح»، خيلي کلي اگر بخواهيم بگوييم، داستان تبعات و تاثيرات جنگ است در زندگي عادي مردم يک شهر کوچک با مناسبات سنتي رايج در شهرهايي اينچنين. وسط زمزمهها و پچپچها و شايعات و عشقهاي مخفي نوجوانانه و دلمشغوليهاي روزمره و سرک کشيدنهاي معمول مردم به زندگي يکديگر در بحبوحه جنگ، هر روز خبر کشته شدن، مجروح شدن و مفقود شدن عدهاي از فرزندان ذکور «ديارنون» -شهر کوچک خيالي رمان روضه نوح- از راه ميرسد و بر زندگي روزمره مردم ديارنون گَردِ مرگ ميپاشد. در اين ميان اما داستان نوح داستان ديگري است. نوح، پسر يکييکدانه ليلا و يونس و رتبه اول کنکور، ناگهان بهدليل رد شدن در گزينش از ثبتنام در دانشگاه بازميماند و همين سرنوشت او را تغيير ميدهد و مرگش را در جبهه غرب -جايي که «سالهاست توي شهر چو افتاده است که امريه هر کسي را براي» آنجا «صادر کنند، فاتحهاش ناجور خوانده شده»- رقم ميزند. اين اما ظاهر ماجراست. پس پرده چيز ديگري است که هرگز به صراحت گفته نميشود و خواننده تا پايان رمان منتظر ميماند که ببيند چرا نوح در گزينش رد شده و دست آخر هم پاسخي صريح نميگيرد. هرچند سير زندگي نوح و شخصيتي که از او ارائه ميشود، به رغم پچپچهايي که پشت سر اوست، خواننده را به اين نتيجه ميرساند که آنچه بر سر نوح ميآيد سرنوشتي است که او، خود براي خودش برگزيده بوده است. البته چنان که گفته شد در رمان، اين هرگز به صراحت گفته نميشود و اشارهها هم همه به عمد سعي بر اين دارند که ذهن خواننده را به سمت دلايل ديگري به جز دليل اصلي سوق دهند و هنر داستانگويي نويسنده در روضه نوح نيز در همين است که اصل مطلب را تا آنجا که ميتواند در دورترين نقطه از رمان قرار ميدهد. تا آنجا که همين الان عدهاي ميتوانند با اين ادعا که نوح، خودخواسته خود را به کام مرگ پرتاب کرده مخالفت کنند؛ اما تاملي در شخصيت نوح و دنبال کردن کارهايي که او ميکند، دست کم اين حدس را به يقين نزديکتر ميکند.
#مجله سینما ادبیات
نظر شما