میلاد عظیمی در یادداشتی درباره بهاءالدین خرمشاهی نوشت: کارنامه مفصل و متنوع این معلم باذوق، دانا، کوشا و پرکار برای شخص من دو نقطه عطف دارد: یکی حافظپژوهی و دیگر نثر رسای جاندار چابک او.
فاش میگویم که من از نوشتههای خرمشاهی درباره حافظ بیشترین بهره را بردهام. هنوز وارد دانشگاه نشده بودم که با حافظنامه و چهاردهروایت و ذهن و زبان حافظ آشنا شدم و با آنها انس گرفتم. بیاغراق بارها و بارها این کتابها را خواندم. یک دوره حافظنامه داشتم با جلد شومیز که آنقدر خوانده بودمش که ورقورق شد و جز اعتبار، چیزی برایش نماند. سال ۱۳۷۷ یکی از همدرسانم ـ که هرکجا هست خدایش به سلامت دارد ـ آن نسخه را از من به امانت گرفت و خواند و صحافی کرد و به من برگرداند و هنوز آن نسخه را دارم.
امروز بیش از بیست سال از آشنایی من با حافظ و کتابها و مقالات حافظپژوهی میگذرد. بسیاری از این آثار را دیدهام. باید بگویم با گذشت اینهمه سال هنوز هم حافظنامه خرمشاهی در نگاه من یکی از سودمندترین کتابهای حافظپژوهی است. بیعیب و ایراد نیست اما بسیار مفید است؛ دستِ خواننده نوآموز را میگیرد و پابهپا میبرد و به او شیوه راه رفتن میآموزد. خرمشاهی فقط حافظ را شرح نمیکند، روش درست شرح و آشنایی صحیح و معقول با حافظ را به خواننده دقیق و اهل ممارست یاد میدهد. من با ممارست در خواندنِ حافظنامه «عملاً» آموختم که باید برای هر کلیدواژه و موضوع و مضمون شعر حافظ در ذهن و دفترم «پرونده»ای داشته باشم و نیز فهم شعر حافظ را در بستر فرهنگ ادبی و معارف عصر او و پیش از عصر او بجویم. همینجا باید یاد کنم از کتاب ارزشمند حافظ (طرح نو) که به هر کس معرفی کردم، راضی بود و سود برد.
خرمشاهی در این سالها برای من معلمی باذوق، دانا، کوشا و پرکار بود. ذوق داشت اما پایبند به ضوابط علمی نیز بود. اهل جدل و محاربه با خصم بود اما انصاف و فروتنی علمی نیز داشت. زودرنج بود اما سریعالرضا هم بود. آثار دیگران را میخواند. نظرات دیگران را جدی میگرفت. نقد و نظرش را نیز به روشنی میگفت. محققی زنده و زاینده در عرصه حافظپژوهی بود.
برخی از جملاتِ درخشان او در ذهنم است و در کلاسها به کارم میآید: اینکه «حافظ کاملاً انسان است نه انسان کامل» فشرده متقن و دقیق و معتدلی از جهانبینی خواجه شیراز است. مقاله «میل حافظ به گناه» از امهات مقالاتی است که درباره جهانبینی خواجه نوشته شده است. نظر رندانه ـ بل حکیمانه ـ خرمشاهی در پاسخ به این پرسش که چرا حافظ میل به گناه دارد وقتم را خوش میکند: میگوید برای اینکه «چیز خوب، خوب چیزی است» و لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم! حافظ خرمشاهی حافظی واقعی و ملموس است؛ در متن زندگی انسانی قدم برمیدارد؛ اگر پاییش بر زمین است دلش گاهگاه در هوای آسمان است و صفیری که از کنگرۀ عرش میزنندش. فراموش نکنیم خرمشاهی این حافظ منعطف و رند را در دهۀ اول انقلاب و اوج استیلای عبوس زهد معرفی کرده است؛ حافظی متناقضنما که میان مسجد و میخانه در آمد و شد است.
امروز من شاید با برخی نظرات و استنباطهای استاد خرمشاهی موافق نباشم اما هرگز حق تعلیم «غایبانه» ایشان را بر خود فراموش نمیکنم. دوستش دارم و برایش حرمت تعلیم قائلم. یکی از لذتهای زندگی کوچک من، تأمل در شعر خواجه شیراز است و بخشی از این لذت را مدیون خرمشاهی هستم. دیر زیاد و ایام به کامش باد که بر فرهنگ ایران در عصر ما افزوده است.
نظر شما