این روزها با گسترش عالمگیر ویروس منحوس کرونا، یگانه توصیه پزشکان در کنار رعایت بهداشت فردی، قرنطینه خانگی است به این امید که چرخه انتقال آن بشکند.
در خانه ماندن به مدت طولانی ممکن است دشوار باشد و مشکلاتی را برای فرد و خانوادهاش به وجود آورد به خصوص که تعطیلات کرونایی مصادف شده است با تعطیلات نوروزی که موسوم معاشرت و مهمانی و گردش و سفر ما ایرانی هاست.
اما همیشه میتوان با هوشمندی، مشکلات و سختیهارا تبدیل به فرصت کرد. تعطیلات اجباری برای مشتاقان مطالعه میتواند بهترین فرصت برای در خانه ماندن و مطالعه کتب به تاخیرافتاده باشد؛ همچنین میتواند منجر به ایجاد و تقویت فرهنگ کتابخوانی در سطح جامعه باشد.
ما نیز به نوبه خود به سراغ نویسندگان و شاعران مطرح و توانای قمی رفتیم و از آنها خواستیم تا ده کتاب از میان بهترین کتابهایی که خواندهاند را با توضیحی کوتاه معرفی کنند و اولویت خود را در معرفی کتب، به آثار معاصر اختصاص دهند.
به عنوان هفتمین نفر در هفتمین روز به سراغ سمیه عالمی نویسنده قمی رفتیم. سمیه عالمی متولد ۱۵ مرداد ۵۸ از قم، نویسنده، مدرس و منتقد ادبی
دانش آموختهی گیاه پزشکی و بیوتکنولوژی است که از سال ۸۸ وارد فضای داستان و داستاننویسی شد.
رمان «مسافر جمعه» اولین رمان منتشر شدهی اوست که در جشنواره امیرحسین فردی تقدیر شد و مجموعه داستان نوجوان «کیسهی جادو»ی او رتبه اول جشنواره ادبی وقف را کسب کرد.
«مسافرجمعه» داستان آدمهای دههی چهل ایران است. آدمهای معمولی و حتی روستایی که دارند ذره ذره آینده ایران را آجرچینی میکنند. آدمهای مسافرجمعه شاید سردرگم باشند اما سردرگم نمیمانند. شخصیتهای مسافر جمعه آدمهای میانجی تاریخ هستند که روزهای خودشان را به روزهای ما وصل میکنند؛ با رنج و مشقت.
عالمی ده کتاب زیررا به عنوان لیست دهگانه منتخبش جهت مطالعه عیدانه معرفی کرد:
اول؛ من پناهنده نیستم: ظاهرا جنگها اموری مردانهاند چون مردها اسلحه روی دوش میگذارند و جبهه را حفظ میکنند اما به قول گرافیستها این تصویر لایه بسته نیست. لایههای باز روایت میکنند که به ازای هر مردی که عکس رزمآوریش ثبت شده زنی هست در لایه زیرین عکس. زنی که میشود پس زمینه چندین عکس مردانه باشد.
رضوی عاشور داستان این زنها را روایت کرده؛ این بار البته این زن شرقی است. شاید جهان با زن شرقی رنج دیده غریبگی کند اما باید یادش باشد که جنگ هیچ کجای جهان چهره زنانه ندارد و اگر منصف باشد ناچار است از خواندن داستان این زن. رضوی عاشور نویسنده اثر و مترجم آن اسما خواجه زاده است!
دوم؛ وقت بودن: عشق اگر عشق باشد هر چقدر هم نگفته و به زبان نیامده باشد، هر چقدر هم زجر کشیده باز حریفش فقط خود عشق است. حتی اگر قسم خورده باشی سرش. وقت بودن داستان عشقهای به زبان نیامده اما زنده است. عشقی که با عروسکهای قرمز و ماگهای فانتزی فاصله زیادی دارد؛ به قلم جلیل سامان!
سوم؛ آوازهای روسی: روزی جهان دو پاره بود. بخشی زیر چکمههای افسرانی که درجههای سرخ سر دوششان بود و بخشی هم زیر پرچم مملکتی که مشت مشت ستاره توی پرچمش داشت. این بین مردمی بودند مجبور به جنگیدن برای استقلال، با گوگرد آن قدرت پر ستاره و کلاشینکف آن قدرت سرخ و هیچ کس حواسش نیست عشق در این سرزمین چه شکلی است!
مردم این جغرافیا گرفتار رنجی چند سویه و عشقهای گمشده در غبار چکمهاند، حیران و سرگردان. حین این حیرانی باید خودشان را پیدا کنند. یعقوب، راوی داستان سرگشتگی افغانستانِ این ماجراست؛ به قلم احمد مدقق!
چهارم؛ قربانی طهران: جنبشهای عدالتخواهانه در همه اعصار مقبول بودهاند و ادعای عدالتخواهی بیش از هر ادعایی محبوبیتآور اما پاشنه آشیل این جنبشها روشن نبودن تعریف عدالت است. عدالت برابری نیست! هر چیزی سر جای خودش بودن است. سبقهی عدم توفیق جنبشهای عدالتخواه در ایران یک مهم را ثابت کرده، قبل از ادعای عدالت باید چشمها را محکم شست؛ به قلم حامد اشتری!
پنجم؛ دیلماج: سرزمین ایران از جایی از تاریخ با جمعیتی برای راهبری سرنوشت خودش مواجه شد به نام روشنفکران. جماعتی عموما تحصیلکرده و فرنگ دیده و شنیده. اما رصد بزنگاههای گره خوردن ارادهی این جماعت با تاریخ و فرهنگ و سیاست ایران نشان میدهد خیلی هم نمیشود به این همه ادعا امیدوار بود. تحقیقا همچنان روشن فکری در ایران، روشنفکری نیست؛ به تالیف حمیدرضا شاه آبادی!
ششم؛ صلحی که همه صلحها را بر باد داد: ما خاورمیانهایها این قابلیت را داریم که خودمان جغرافیایمان را لعنت کنیم و بنالیم از جبر جغرافیایی که بر ما مترتب شده، بدون این که بدانیم چرا و چگونه این شدیم. ندانستنهای ما کار دستمان داده و چند باره خواهد داد مادامی که حواسمان به درون نباشد. محل تاملمان شدن و چگونه شدن نباشد.
قبل از خواندن این کتاب صلح، واژهی چرکمرده و دست به دست شده و از شئنیت افتادهای است که هر کسی میتواند ادعایش کند، اما بعد از ورق زدن این کتاب اوضاع فرق میکند. خواندنش برای هر اهل خاورمیانهای فضیلت است؛ به قلم دیوید فرانکلین و ترجمه حسن افشار!
هفتم؛ روح ملتها: مردم هیچ مملکتی به هیچ یک از ملل دیگر شباهت ندارند. هر ملت جسم و پیکر جداگانهای برای خودش دارد و قاعدتا روح مخصوص خودش را. هر ملت یک طور فکر میکند و یک طور کار. بعد از رصد چگونه فکر کردن ملتها، باید برگردیم به خودمان و روحمان را پیدا کنیم، این که چطور فکر کنیم و کار.
نسخههای اروپایی و آمریکایی و خاور دوری برای آن روح و پیکر نوشته شده. کتاب روح ملتها، نسخهی فرانسوی و انگلیسی و آلمانی و روسی و آمریکایی را نشان داده، پیدا کنیم نسخه ایرانی را! کپی آن نسخهها درد ما دوا نمیکند که جسم آن است نه روح آن؛ اثر آندره زیگفرید و ترجمه احمد آرام!
هشتم؛ تفنگمو زمین نگذار: میشود بدون سر و صدا و ادعای گوش کر کن، محجوب و خوب نوشت. میثم موسویان این کار را کرده. داستانهای این مجموعه یک تنهی واحدند که متفاوت روایت میشوند.
نهم؛ مرشد و مارگریتا: از همان روزی که انسان خلق شد(فرقی نمیکند "راوی" این خلقت انجیل باشد یا قرآن) کسی کنارش ایستاده بود که جذاب روایت میکرد، قشنگ قصه میبافت. بود و هنوز هم هست همانطور که مسیح بارها و بارها به صلیب کشیده شد و خواهد شد. لوسیفر قشنگ نمایش میدهد و کسانی که آن همه جذابیت را نپذیرند دیوانگان زمانشان خطاب میشوند. به قلم میخایل بولگاکف و ترجمه عباس میلانی!
دهم؛ ماموریت در قصر: روایتهای ناگفته از اندرونی قصرها همیشه جذابند. سایههای قصرها هم همینطور. فرقی هم نمیکند در کجای تاریخ. الزاما این سایه همیشه خوفناک نیستند. روایت یکی از این سایهها در این داستان دراماتیزه شده؛ به قلم سعید محمدی!
گفتنی است سمیه عالمی علاوه بر همکاری با نشریات متعدد نوجوان و بزرگسال، سه مجموعه داستان نوجوان، یک داستان کودک و سه مجموعه داستان مشترک تالیفات دیگر اوست و آنچه سال ۹۹ از ایشان خواهیم خواند یک رمان بزرگسال و یک مجموعه داستان تازه است.
تاکنون مرضیه نفری، حامد حجتی، فاطمه دولتی، علیاصغر عزتیپاک، محبوبه حاجی مرتضایی و حامد اشتری لیستهای دهگانه خودرا در روزیهای گذشته معرفی کردهاند.
در روزهای آتی به معرفی سایر نویسندگان و شاعران شهر قم و پیشنهادات دهگانه آنها جهت مطالعه کتاب در ایام تعطیلات کرونایی نوروز را خواهیم داشت.
نظر شما