یدالله افشین گفت: روز دهم اردیبهشت 1360 روزی است که پس از هشت روز نبرد بیامان با نیروهای قدرتمند و مجهز عراقی، با شکست آخرین یورش سهمگین آنها، دشمن را از بازپسگیری مناطق از دست رفته و تسلط به مناطق حساس و حیاتی سرپل ذهاب، ریخک، قراویز و کوههای آزاد شده بازیدراز ناامید و مأیوس کردیم.
تألیف کتاب «روز دهم» چگونه شکل گرفت و نخستین جرقههای آن چگونه و کجا زده شد؟
تنظیم خاطرات خود را به دلیل گرفتاریهای شدید زندگی دیر شروع کردم، ولی از سال 1385، صفحات مختلفی از رویدادها را نوشته و به کناری گذاشتم. در آبان 1394، متوجه شدم که مجموعهای از افسران بازنشسته ارتش که در مناطق شمالغرب، غرب و جنوب در جنگ شرکت داشتند، در دانشکده فرماندهی ستاد، به همت امیر سرلشکر حسین حسنی سعدی تشکیل یافته است که با عنوان «گروه تحلیل و تدوین نقش عملکرد ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس» نامگذاری شده و در این گروه، تاریخ عملیات نظامی ارتش نگاشته و تدوین میشود. در 25 آبان 1394، من هم به این گروه دعوت شدم و در تنظیم تاریخ سالهای ششم، هفتم و هشتم جنگ ایران و عراق در منطقه غرب شرکت کردم.
در این گروه منابع ارزشمندی وجود داشتند، که میتوانستند در مستندسازی خاطراتم کمک مؤثری به من کنند، که مهمترین آنها مجموعه کتاب جامع «تقویم تاریخ دفاع مقدس» است. من با مشاهده این آثار و یادآوری و زنده شدن خاطرات تلخ و شیرین گذشتهام، تصمیم گرفتم که خاطرات خود را غنیتر و مستدلتر کرده و آن را آماده چاپ کنم. این کار را انجام دادم و کتاب خاطراتم را به هیئت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیادشیرازی که خدمات ارزندهای درباره وقایع جنگ ایران و عراق انجام میدهد، ارائه کردم.
موضوع کتاب «روز دهم» چیست؟ آیا مطالب کتاب واقعی و مستند است؟
در سالهای اخیر، با دسترسی به اسناد و مدارکی که در قسمت منابع این کتاب به آنها اشاره کردهام، خاطرات نوشته شده خود را غنیتر و مستدلتر و آماده چاپ کردهام. بنابراین، باید بگویم این کتاب خالص و کوچک، حاوی گوشههایی از واقعیتهای تلخ و شیرین جنگ در این منطقه است که بدون کوچکترین گزافهگویی و اغراق تنظیم شده است. لذا فقط تأکید میکنم، آنچه در این مجموعه آورده میشود، عین واقعیت بوده و و تأکید بیش از این هم الزام ندارد. زیرا من، همانند بزرگی که گفته است: گفتی باور کردم اصرار کردی شک کردم قسم خوردی، فهمیدم که دروغ میگویی بر این باورم که کافی است حقایق را بدون پیرایه و گزافهگویی بیان کنم تا مورد قبول واقع شود. از طرفی، الزام است بیان کنم که از سال 1353 و پس از طی دوره تخصصی «عالی زرهی» در مرکز زرهی شیراز به منطقه غرب کشور و از قضا به همین شهر سرپل ذهاب و پادگان نظامی آن که در آن زمان به نام «پادگان قلعه شاهین» نامیده میشد، منتقل شدم و همین منطقه بعدها یکی از کانونهای مهم جنگ ایران و عراق شد.
تا شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در واحدهای تیپ 3 لشکر81 زرهی کرمانشاه در مشاغل فرمانده گروهان تانک و سپس رئیس رکن 3 (افسر عملیات تیپ) انجام وظیفه کردم. پس از آغاز جنگ تا دیماه 1363، در همین منطقه سرپل ذهاب و دیگر مناطق غرب کشور باز هم به عنوان افسر عملیات تیپ، فرمانده گردان 215 تانک و در نهایت افسر عملیات و رئیس رکن 3 لشکر81 فعالانه در جنگ شرکت داشتم و از دیماه 1363، برای طی دوره دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش به تهران منتقل شدم. با توجه به نکات اشاره شده، معلوم میشود که حدود 10 سال از خدمت من در منطقه غرب کشور و عمدتاً در سرپل ذهاب سپری شده است و بیش از هر شخص دیگری به وضعیت منطقه عملیات و درگیریهای دو طرف در این منطقه آگاهی و اشراف اطلاعاتی دارم.
هجوم اولیه دشمن و عکسالعمل نیروهای ایرانی و عقبنشینی ارتش عراق از خاک ایران چگونه انجام شد؟
جریان نبرد دو کشور را میتوان در سه مرحله کاملاً مشخص مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد: در مرحله اول، ارتش عراق هجوم سراسری خود را در مرزهای مشترک از کوههای دالامپرداغ تا دهانه خلیج فارس آغاز کرد و توانست بخشهایی از سرزمین ما را به تصرف درآورد. عمده مناطق درگیر عملیات نظامی در جبهه میانی و جنوبی از منطقه ازگله واقع در 42 کیلومتری شمال شهر سرپل ذهاب تا خرمشهر بود. در مناطق بالاتر از ازگله به علت شرایط ویژه زمین، نیروهای دشمن قادر به پیشروی نبوده و عمدتاً با تقویت عوامل ضد انقلاب و ناراضی، سعی در درگیر کردن بخش بزرگی از نیروهای نظامی کشور در این منطقه داشتند.
در مناطق اصلی نبرد در غرب و جنوب کشور، در ابتدا نیروهای عراقی با استفاده از اصل غافلگیری در برخی مناطق، دهها کیلومتر پیشروی کردند. در مرحله دوم، نیروهای کوچک و پراکنده ما در این مناطق به مقاومت پرداخته و برای مبادله زمین با زمان و تا رسیدن نیروهای کمکی و اصلی از داخل کشور به دفاع پرداختند و سرانجام پس از کش و قوسهای اولیه، پیشروی دشمن را سد و آنها را وادار به توقف کردند. در مرحله سوم، نیروهای ما با آغاز عملیات آفندی به نیروهای زمینگیر شده دشمن تاختند و نتیجه آن پس راندن دشمن از مواضع پدافندی در خاک ایران به آن سوی مرزهای بینالمللی بود. در این مرحله، قدم به قدم دشمن را از مواضع اشغالی عقب راندند.
در منطقه غرب و سرپل ذهاب هم این مراحل توسط نیروهای مسلح مستقر در این خطه به مرحله اجرا درآمد و همانطور که در متن کتاب هم آمده، ابتدا هجوم گسترده ارتش متجاوز عراق را تثبیت و آنها را وادار به توقف کردیم و سپس به علت نداشتن توانایی پیشروی در لاک دفاعی فروبردیم و با اجرای تکهای محدود و گسترده دشمن را وادار به عقبنشینی از مناطق اشغالی خاک ایران به پشت مرزهای دو کشور کردیم.
انگیزه و دلایل عقبنشینی عراق از خاک ایران آنگونه که در کتاب به آن پرداختید چه بود؟
پس از اجرای عملیاتهای موفقیتآمیز میمک و چند عملیات کوچک در منطقه غرب و عملیاتهای سرنوشتساز فتحالمبین و بیتالمقدس در جنوب که ضربات مهلکی بر پیکر ارتش متجاوز عراق وارد کردند، رهبران عراق متوجه شدند که حصول به اهداف اولیهای که به بهانه آن جنگ را آغاز کردهاند، دیگر غیرممکن است و لذا تغییر مشی داده و از در صلح درآمدند، که شاید بتوانند از این طریق، از شکست نهایی در برابر ایران بگریزند. بر این اساس، در تاریخ 20 خرداد 1361 مجلس عراق آتشبس و خروج بی قید و شرط از مناطق اشغالی در ایران را ظرف دو هفته تصویب کرد و به نیروهای در خط خود آتشبس داد. به دنبال این عمل، در بسیاری از مناطق، نیروهای عراقی عقبنشینی کرده و در خط مرزی مستقر شدند.
از آنجایی که خاطرات من در این کتاب عمدتاً به منطقه سرپل ذهاب و پیرامون آن و کلاً منطقه عملیاتی غرب، از پاوه تا رودخانه چنگوله مربوط میشود، به نمونههایی از عقبنشینی عراق در این منطقه اشاره میکنم. در تاریخ 23 خرداد 1361، نیروهای عراقی از منطقه سرپل ذهاب تا پشت میلههای مرزی بیشگان عقب نشستند و در تاریخ 9 تیر 1361 قصرشیرین را تخلیه کردند و نیروهای سپاه و ژاندارمری در این شهر مستقر شدند و دشمن به پشت ارتفاعات آقداغ عقبنشینی کرد. در این ایام، نیروهای خودی قدم به قدم عقبنشینی نیروهای عر اقی را تعقیب و در مناطق جدید پدافندی مستقر شدند و با استفاده از فرصت پیش آمده ضربات سنگینی به نیروهای دشمن وارد آوردند.
چرا «روز دهم»؟
منظور من از «روز دهم» که این کتاب را به این نام میخوانم، روز دهم اردیبهشت 1360، است که روز بسیار سختی برای من و همرزمانم در گردان 215 تانک بود و روز سرنوشتساز و بسیار مهمی در نبرد بازیدراز در دهه اول اردیبهشتماه و نهمین روز عملیات بازیدراز به شمار میآید. روزی که پس از هشت روز نبرد بیامان با نیروهای قدرتمند و مجهز عراقی، با شکست آخرین یورش سهمگین آنها، دشمن را از بازپسگیری مناطق از دست رفته و تسلط به مناطق حساس و حیاتی سرپل ذهاب، ریخک، قراویز و کوههای آزاد شده بازیدراز ناامید و مأیوس کردیم. به طوری که دیگر در روزهای بعد، نه روحیه و نه توان و نه جسارت یورش به مواضع پدافندی ما و اشغال آنها را داشتند.
کتاب «روز دهم»، تألیف یدالله افشین، در 150 صفحه، شمارگان 1000 نسخه، با قیمت 16 هزارتومان با همکاری انتشارات ایران سبز منتشر شده است.
نظر شما