این گزاره را مقداری دقیقتر هم میشود نوشت؛ سوسن طاقدیس در سن 61 سالگی بر اثر عارضه قلبی درگذشت.
این روایت مرگ تن اوست؛ تنی که دم و بازدمش تمام شد و در اکنونزیست ما دیگر شرحی از «زنده گی» ندارد.
شاید مرگ نوعی نقصان است و وقتی کسی میمیرد، جای خالی او بهمثابه یک وزنه از زندگی آویزان میشود؛ دستکم تا مدتی که افرادی هنوز در هوایی از او بهزیستاند.
بهزعم نگارنده، مرگ دامن آنچه را که «از نیست، نیست» را نمیگیرد. تشخیص این حقیقت سخت است یا اینکه بخواهیم درباره کسانی صحبت کنیم که متعلق به «آنچه نیست» نیستند. باری! تشخیص این صدق به قول ارسطو از جمله معماهایی است که پیرامون ما چرخ میزند.
در این میان اجازه دهید از ویتگنشتاین یاری بگیرم و در این «ته ته ته چاه» * سخن او را دستمایه روشنی قرار بدهم؛
سختترین کار جهان این است که خودمان را فریب ندهیم؛ کاری که در زندگی روزمره بیشتر انسانها به سلسله است و عدهای باز دست در دست فریب گذارده، نامش را امید نهادهاند.
نشانههای معتنابهی که باقی ماندهاند از سوسن طاقدیس در گودی که به گو بود و به صیرورت در عمل! شاید بتوانند اذعان کنند که سوسن طاقدیس «آنچه از نیست» نیست و اگر چه تناش وارد چرخهای از نیست شده، ولی حقیقت او در ما جریان دارد. حقیقت «قدم یازدهم»* حقیقت «یکی بود»* و ...
حقیقت شیر کوچولویی که قدمهایش را میشمارد، طول و عرض زندگیاش در ده قدم ریخته و وقتی قدم یازدهم را برمیدارد، سرش دنگی به میلههای قفس میخورد و درد میگیرد و او برای فرار از این درد موقت به خودش میآموزد بیشتر از ده قدم برندارد ولو وقتی که در قفس باز است و او از ممیزهای قفس، پا بیرون گذارده، همچنان به آن 10 قدم وفادار میماند...
سوسن طاقدیس تنها با طرح قدم یازدهم، هستی را مظنه کرد و در هیاهوی بیهودگی حل نشد...
این سه نقطه میتواند جای خالی بسیاری از نگفتهها باشد؛ نگفتههایی که هر کدام میتوانند به توانستن شعلهای نمیر در چگالی تاریکی تبدیل شوند.
.....................
*نام تعدادی از کتابهای سوسن طاقدیس/ کتاب قدم یازدهم از کارهای تحسین شده اوست و بیست و سومین جایزه کتاب سال را از آن خود کرده است.
نظر شما