در پی درگذشت طاقدیس، نویسنده آثار حوزه خردسال، کودک و نوجوان، دو نویسنده و شاعر حوزه کودک و نوجوان در مشهد، یادداشهایی را در سوگ او، قلمی کردند.
جلسه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در آسمان!
عباسعلی سپاهی یونسی، نویسنده و شاعر مشهدی که تاکنون اشعار زیادی برای کودکان و نوجوانان سروده و کتابهای متعددی هم به چاپ رسانده است، به درخواست ایبنا برای مرحوم طاقدیس، یادداشت زیر را قلمی کرد:
خبر رفتن سوسن طاقدیس را که شنیدم، از ذهنم گذشت دوست خوب ما و کودکان قدم یازدهم را برداشت. قدمی که همه ما روزی باید آن را برداریم که حکایت ما حکایت همان شیر کوچولوی کتاب «قدم یازدهم» سوسن طاقدیس است. گیر افتاده در قفس دنیا و سرگرم و دچار روزمرگیها. ولی روزی میرسد که بالاخره باید قدم یازدهم را برداریم. یاد مولوی میافتم و یاد آن بیت که:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
حالا رفیق مهربان ما رفته است و من به عنوان عضوی از خانواده ادبیات کودک و نوجوان از پریشب که خبر رفتنش را شنیدم احساس میکنم یک نفر که مهربان بود و دوست داشتنی از خانواده کوچک ما کم شده است و هیچ چیزی تسلای ما نیست جز نوشتن که دارایی نویسنده و شاعر کلمه است.
با خودم فکر میکنم سوسن طاقدیس اگر «یکی بود»، «سایهای که سر نداشت و دم نداشت و تن هم نداشت»، «شما یک دماغ زرد ندیدید؟»، «ته ته ته چاه» و چندین کتاب دیگر را ننوشته بود، باز هم نامی ماندگار در ادبیات کودک و نوجوان بود چون او کتاب عزیز «قدم یازدهم» را نوشته است که میشود آن را با لذت خواند و تامل کرد و برای کودکان هم، هم لذت دارد و هم حرفی برای گفتن. با خودم فکر میکنم از آن کتابهایی است که اگر توسط یک نویسنده در یک کشور پیشرفته مانند آمریکا، انگلیس، آلمان و. .. نوشته میشد، میتوانست برای خودش در سراسر جهان مخاطب داشته باشد و خوانده شده باشد اما با این که در کشورمان به چاپهای متعددی رسید، میتوانست خیلی بیشتر از اینها ببالد.
سوسن طاقدیس رفت. در جمعه ای که بیماری کرونا بیش از پیش غمگینش کرده بود یادش اما از دل اهالی ادبیات کودک و نوجوان نخواهد رفت و از دل من هم. چهرهاش را همیشه با لبخندی خواهم دید، از همان لبخندی که در اولین دیدار بر لب داشت که شاید در جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود، شاید در جشنواره کتاب سلام بچهها که بعدها شد جشنواره کتاب سلام، شاید در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، شاید...
سوسن طاقدیس رفته است و حالا فکر میکنم رفتگان از خانواده ادبیات کودک و نوجوان میتوانند در آسمان برای خودشان انجمن و جلسهای داشته باشند جلسهای با حضور، پروین دولتآبادی، جبار باغچهبان، عباس یمینی شریف، مهدی آذریزدی، جمشید سپاهی، امیرحسین فردی، قیصر امینپور، توران میرهادی، عباس عبدی، مهیندخت بهرامی، خسرو یحیایی، ثریا قزلایاغ، سوسن طاقدیس و. ..
یادآوری میشود، «راه رفتن زیر باران»، «روستای من و 9 سالگی مبارک»، «جبهه در یک آلبوم»، «همای رحمت»، «صبح صادق»، «با لبخندهایت آشنا هستم» و «صبح و سیب است» از جمله آثار عباسعلی سپاهی یونسی است. دو کتاب اخیر در جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزیده شد.
راز شوخ طبعی سوسن طاقدیس
دکتر سیداحمد میرزاده، نویسنده، شاعر، ویراستار و عضو انجمن قلم ایران و داور جشنوارههای مختلف هم به درخواست ایبنا، یادداشت زیر را بهمناسبت درگذشت زندهیاد سوسن طاقدیس، تقدیم مخاطبان ادبیات کودک و نوجوان کرده است:
در روزهای نوجوانی من در سالهای میانی دهه پر التهاب و پرحادثه شصت، محبوبترین سرگرمی و خواندنی کودکانِ کشور، هفتهنامه «کیهان بچهها» بود. یکی از داستانهای دنبالهداری که به شکل مصور در این مجله چاپ میشد، «قصه نازدونه» بود: دختری که نامادری نامهربانی داشت و به خاطر او گرفتار مشکلات زیادی شد و در هر شماره مجله گرهی به سلسله گرههای داستانی و مجموعه دردهای او اضافه میشد. «کیهان بچهها» روز چهارشنبه به مشهد میرسید و به یاددارم من و یکی از همکلاسیهایم هر چهارشنبه بیتابانه منتظر ادامه این قصه بودیم تا بعد از خواندنش درباره آن با هم صحبت کنیم.
در سالهای بعد قصههای بیشتری از سوسن طاقدیس خواندم و نام او در ذهنم به عنوان یکی از پیشکسوتان ادبیات کودک برای همیشه نقش بست؛ نویسندهای که بیشتر تمرکز هنریاش روی مخاطب خردسال و کودک بود.
بعدها که خودم وارد عرصه ادبیات کودک و نوجوان شدم، با این بانوی مهربان و بزرگوار بیشتر آشنا شدم. در طول سالهای طولانی همکاریام با گروه کودک بهنشر (کتابهای پروانه) همیشه با لطف و بزرگواری به ما کمک میکرد. در انتخاب کتابها بسیاری از اوقات با او مشورت میکردیم و نظرات کارشناسی او همیشه راهگشا بود.
این روزها همه از شوخطبعی سوسن طاقدیس به عنوان ویژگی بارز او سخن میگوییند. شاید راز شوخطبعی او در داستان «نمکی و دیو» نهفته باشد؛ داستانی که سال 83 از قضا برای بهنشر نوشت: «دختری که اسیر دیو میشود و بعد متوجه میشود خنده دیو را از بین میبرد. او همه را وادار میکند که بخندند...».
در سالهای اخیر دو قصه مذهبی زیبا برای چاپ به انتشارات ما داد. افسوس میخورم که آن قدر زنده نماند تا کتابهایش را چاپ شده ببیند. اولی کتابی بود به نام «مثل بوی باران» (کودکی حضرت فاطمه) و دومی کتابی به نام «این طرف ترگل آن طرف ورگل» که برمبنای یکی از احادیث امام رضا علیه السلام نوشته شده است: «مومن کسی است که مردم به او امید خیر داشته باشند»؛ قصهای بسیار صمیمی و لطیف که شخصیتهای آن دوتا گل هستند.
پریشب که خبر تلخ سفر همیشگی او را شنیدم اندوهگین و غمزده خاطراتم را مرور میکردم. در میان آخرین گفتوگوهای تلگرامیام به پیامی رسیدم که خیلی ظریف، گلایه کوچکی از یکی از مفاد قرارداد کتابش کرده بود و بعد سیل پیامهای بعدی اش که برای دلجویی من نوشته بود. گویا روح مهربانش نگران شده بود که مبادا من از آن گلایه کوچک رنجیده باشم...
کوچ جاودانه او خبر تلخی بود. مرگ، این بار بیرحمانهتر از همیشه خنجر کشیده و به سراغ قلبی مهربان رفته بود که عمری با نگاهی مادرانه در قصههایش به دغدغههای دختران پرداخته بود. پریشب با دلی دردناک این شعر را برایش سرودم:
ناگهان مرگ، آمد و در زد
باز کردیم و باز خنجر زد
خنجری آبدار و زهرآگین
خنجری از همیشه بدتر زد
گفت: از این خانواده، مادر کیست؟
بعد خنجر به قلبِ مادر زد
چشم اگر سرخ میچکانَد اشک
جامِ خونِ دل است! لب پر زد
قاصدک، خوش خبر نبود این بار
با خبرهای بد به ما سر زد
با خبرهای بد که میگویند:
«سوسن طاقدیس» هم پر زد
یادآوری میشود، سیداحمد میرزاده تاکنون بیش از بیست عنوان کتاب به رشته تحریر درآورده است که از مهمترین آنها میتوان به «آخرین شب پلنگ» (برنده لوح تقدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)، «کبوترها و آهوها» (برنده دیپلم افتخار کتاب سال رضوی)، «نمیتوان کلاغ ماند» (برنده لوح زرین کانون و رتبه اول جشنواره سلام) و «پلکانی از نور» (برنده رتبه اول جشنواره یاد و یادگار) اشاره کرد. او همچنین معاون انتشارات بهنشر در مشهد است.
نظر شما