محمد کاظم صبوری، پدر محمدتقی، با اینکه خود نیز اهل شعر و شاعری و ملک الشعرای آستان قدس رضوی بود؛ اما، چندان تمایل نداشت که پسرش هم در این راه قدم بگذارد با این وجود مانع از ورود او به این عرصه هم نشد و پسرش را در محضر ادیب نیشابوری گذاشت تا به تحصیل بپردازد.
محمدتقی ۱۷ سال بیشتر نداشت که پدرش فوت کرد و پس از آن با حکم مستقیم مظفرالدین شاه قاجار بهجای پدر، ملک الشعرای آستان قدس رضوی شد.
سیدعلی کرامتی مقدم، استادیار و مدرس دانشگاه فرهنگیان و رئیس انجمن علمی، آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی خراسان رضوی، ملکالشعرایی را لقبی شایسته برای محمد تقی صبوری، میداند و معتقد است: هرچند ملک الشعرایی لقبی شایسته برای محمدتقی بود ولی حسودان و بدخواهان او را متهم کردند که اشعارش متعلق به خود او نیست و پیوسته از او میخواستند که با بدیههسرایی در محافل مختلف، قدرت شاعری خود را اثبات کند؛ آنها این جوان را مورد آزمایش قرار میدادند و او از تمام این امتحانها موفق بیرون آمد.
وی ادامه داد: در یکی از همین محافل جوانی از او خواست که با چهار کلمه آینه، غوره، مویز و کفش، بدیههسرایی کند و محمدتقی فی البداهه این شعر را سرود:
چون آیینه نورخیز گشتی، احسنت
چون اره به خلق تیز گشتی، احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده مویز گشتی، احسنت
میهندوستی و آزادیخواهی از عناصر اصلی شعر بهار
به گفته این مدرس دانشگاه فرهنگیان، در همین ایام علایق و احساسات ملی و میهندوستانه در وجود ملک الشعرای جوان شعلهور شد، او در این باره گفت: بهار، با سرودن مستزاد زیبای «با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست، کار ایران با خداست» وارد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شد، بعدها نیز میهندوستی و آزادیخواهی از عناصر اصلی شعر ملکالشعرای بهار شد و بر زبان، لحن و شعر او تاثیر گذاشت و این احساسات میهندوستانه، او را به شاعر حماسههای ملی تبدیل کرد.
وی افزود: ملک الشعرای بهار با سرودن این اشعار برای آزادی ایران از چنگال استبداد، یکی از استوارترین گامهای خود را برداشت و بعدها نیز به مشروطهخواهان نیز پیوست و همین باعث شد زندگی پر فراز و نشیبی را در عالم سیاست برای خود تجربه کند.
کرامتی همچنین گفت: او ابتدا اشعار سیاسی خود را در روزنامه خراسان و توس به چاپ رساند و به عنوان شاعری سیاسی مطرح شد. طبع محمدتقی بهار با غزل به خصوص غزل عاشقانه سازگار نبود چرا که او شاعری اهل درد بود و درد را میفهمید. حتی در دورههای بعد میبینیم اگر غزلی هم میگوید، غزل، سیاسی و اجتماعی است و معشوق وطن، جای معشوق انسانی را در شعر میگیرد، حتی به خودش اجازه میدهد خطاب به محمدعلی شاه قاجار، شعری را با مطلع زیر بگوید:
پادشاهها چشم خرد باز کن
فکر سرانجام ز آغاز کن
و در سراسر این شعر به پادشاه اندرز دهد.
انتشار روزنامه «نوبهار» و توقیفهای متعدد آن/ بهار به کمال ایران و ایرانی فکر میکرد
استادیار دانشگاه فرهنگیان مشهد در ارتباط با تاسیس روزنامه «نوبهار» توسط ملکالشعرای بهار، گفت: ملک الشعرای بهار، این جوان 23 ساله به کمال ایران و ایرانی فکر میکرد و از حربه شعر در روزنامهها استفاده میبرد، کمکم تصمیم گرفت خودش هم روزنامه داشته باشد و لذا در همین ایام روزنامه «نوبهار» را در مشهد منتشر کرد و رسماً فعالیت روزنامهنگاری خود را شروع کرد؛ فعالیتی که یکی از ابعاد شخصیتی ملک الشعرای بهار شد.
وی ادامه داد: او سپس عضو کمیته ایالتی حزب دموکرات خراسان شد و فعالیتهای سیاسی گستردهای را در این حزب انجام داد؛ گاهی مقالات سیاسی مینوشت و آنها را در کنار اشعار سیاسیاش در روزنامه خراسان، حتی اگر شده بدون امضا به چاپ میرساند.
ملک الشعرا بهار در قصاید خود مقامات خارجی را نیز به باد انتقاد و نکوهش میگرفت، استاد کرامتی در این باره گفت: برای نمونه در سال ۱۲۸۹ قصیده معروف خود «سوی لندن گذر ای پیک نسیم سحری» را خطاب به وزیر خارجه انگلستان سرود و همین فعالیتهای سیاسی و انتقادات تند و تیز او سبب شد وثوقالدوله دستور به توقف انتشار روزنامه نوبهار بدهد.
وی ادامه داد: بهار شعر و ذوق ادبی خود را ابزاری در خدمت اهداف سیاسی و آزادیخواهانه خود قرار میداد، او حوادث سیاسی، اجتماعی تلخی را که حکمرانان ظالم به بار آوردند به رشته نظم درآورد، برای مثال هنگامی که روسهای تزاری در سال ۱۲۹۰ حرم امام رضا را به توپ بستند قصیدهای با مطلع «بوی خون ای باد از طوس سوی یثرب بر» را سرود و در آن جنایات روسها را بیان کرد.
«بهار فعالیتهای آزادیخواهانه خود را گسترش داد و روزنامه «نوبهار» را دوباره منتشر کرد که باز هم عاملان حکومت آن را توقیف و بهار را همراه دوستانش به تهران تبعید کردند»؛ این مدرس دانشگاه فرهنگیان ضمن بیان این نکته ادامه داد: تبعید در فعالیتهای سیاسی او اثری نداشت در سال ۱۲۹۲ دوباره روزنامه ای به نام نوبهار در مشهد منتشر کرد و در همان سال مردم کلات و سرخس و درگز او را بهعنوان نماینده دوره سوم مجلس شورای ملی انتخاب کردند و اینگونه به مجلس شورای ملی راه پیدا کرد.
بهار توانمندیهای ادبی خود را در خدمت اهداف سیاسی قرار داد
رئیس انجمن علمی آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی خراسان رضوی، همچنین گفت: اطلاعات سیاسی بهار فراتر از وقایع داخلی بود بهطوریکه در سال ۱۲۹۴ بخشی از تاریخ سیاسی افغانستان را نوشت و در روزنامه نوبهار منتشر کرد.
وی اضافه کرد: فعالیتهای گسترده بهار در عرصه سیاست و پیش بردن اهداف از طریق روزنامهنگاری، سبب شد دوباره در سال ۱۲۹۴ روزنامه نوبهار توقیف شده و بهار به بجنورد تبعید شود، بهار ۶ ماه را در تبعید در بجنورد سپری کرد و پس از آن در سال ۱۲۹۶ روزنامه زبان آزاد را منتشر کرد.
کرامتی افزود: بهار از هر فرصتی برای ثبت وقایع تاریخی سیاسی و اجتماعی کشور استفاده میکرد و در همین ایام تاریخچه «3 سال و نیم جنگ» را همراه با بخشی از «تاریخ قاجاریه» نوشت و باز هم به صورت پراکنده در روزنامه نوبهار آنها را به چاپ رساند.
این استاد زبان و ادب فارسی ادامه داد: محمدتقی بهار که اطلاعات سیاسی و توانمندی ادبی خود را در خدمت فعالیتهای سیاسی و اجتماعی قرار میداد؛ رمان «نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید» را نوشت و در روزنامه ایران چاپ کرد، او گاهی مقاله مینوشت، گاهی شعر میسرایید و بهواقع از بیشتر ظرفیتهای زبان و ادب فارسی در خدمت مسائل سیاسی استفاده میکرد.
هر چند ماموران حکومتی روزنامههای ملکالشعرا را یکی پس از دیگری توقیف کردند ولی او ناامید نشد و روزنامه دیگری را منتشر کرد. کرامتی در این باره گفت: در اسفند ۱۲۹۸ روزنامه ایران را منتشر کرد به همین جهت او را بهشدت تحت نظر قرار دادند و بهار برای رهایی از این همه گرفتاری، گاهی به فعالیتهای علمی روی میآورد؛ بهعنوان نمونه در سال ۱۳۰۰ زبان پهلوی را آموخت و در همین سال مردم بجنورد او را برای نمایندگی در مجلس انتخاب کردند، در سال ۱۳۰۰ «دماوندیه اول» و در سال ۱۳۰۱ قصیده «دماوندیه دوم» را با مطلع «ای کوه سپید پای دربند، ای گنبد گیتی ای دماوند» سرود؛ شعری پرمحتوا که هم اینک در کتب درسی نیز موجود است.
وی ادامه داد: در سال ۱۳۰۲ از طرف مردم کاشمر به نمایندگی در مجلس پنجم انتخاب شد در همین ایام مثنوی «جمهوری نامه» را سرود که میرزاده عشقی آن را در روزنامه «قرن بیستم» منتشر کرد.
از ترور نافرجام تا روی آوردن به فعالیتهای علمی
مخالفان بهار که از فعالیتهای او دل خوشی نداشتند، تصمیم به حذف فیزیکی او گرفتند؛ این استادیار دانشگاه فرهنگیان در این مورد گفت: در سال ۱۳۰۳ در حالی که بهار نطق آتشینی در مجلس، خواند و انتقادهای تندی علیه بعضی از مسئولین ایراد کرد، هنگام خروج از مجلس قصد جان او را کردند اما از آن جایی که ملک الشعرای بهار به لحاظ قیافه و شکل ظاهری شبیه فردی به نام واعظ قزوینی بود، اشتباهی او را به قتل میرسانند.
کرامتی افزود: در سال ۱۳۰۵ مردم تهران او را به نمایندگی در مجلس ششم انتخاب کردند در این دوره نیز همانند دورههای قبل، مخالفان بهار مشکلات زیادی را برای او به وجود آوردند تا جایی که از سیاست کنارهگیری کرد و در دارالمعلمین به تدریس پرداخت، با این همه، مخالفان باز هم او را رها نکردند و در سال ۱۳۰۸ بهار را به زندان افکندند، حبسی که یک سال به طول انجامید.
وی دیوان اشعار بهار را نوعی زندگینامه بهار خواند و افزود: بهار در سال ۱۳۱۱ تصمیم گرفت دیوان اشعار خود را به چاپ برساند اما، روند چاپ دیوان اشعار وی به دلایل سیاسی ناقص ماند و از ادامه چاپ آن جلوگیری شد. ملک الشعرای بهار تمام این وقایع را در اشعارش انعکاس داده، بهطوریکه که اکنون هنگامی که دیوان ملکالشعرا را ورق بزنید میتوانید متوجه حوادثی که برای وی پیش آمده بشوید؛ آن هم از زبان خودش.
اصفهان دیگر مقصد و تبعیدگاه ملک الشعرا بود و پس از این تبعید ملک الشعرای بهار دیگر همان فرد سابق نبود، این نکته را استاد کرامتی گفت و ادامه داد: بهار پس از این وقایع، فعالیتهای علمی را به عرصه سیاست ترجیح داد تا حدی که در سال ۱۳۱۲ «اندرزهای آذر بار مارسپندان» و «یادگار زریران» را از زبان پهلوی به فارسی برگردادند و به شعر درآورد، شرح احوال فردوسی را نوشت و شروع به تصحیح تاریخ بلعمی کرد.
وی افزود: فعالیتهای علمی او به حدی بود که در سال ۱۳۱۳ هنگامی که میخواستند جشن هزاره فردوسی را در تهران برگزار کنند، محمدعلی فروغی و علیاصغر حکمت از او بهصورت رسمی دعوت کردند تا در جریان کار علمی شریک باشد.
پس از فردوسی، شاعری مانند بهار نداریم که در ملیگرایی اینگونه درخشیده باشد
کرامتی همچنین گفت: بعد از فردوسی هیچ شاعری به زیبایی ملک الشعرای بهار نتوانسته چهره ایران و ایرانی را در شعر به تصویر بکشد و برای اعتلای وطن، شعر بگوید، ما فردوسی را به عنوان شاعری که قلبش برای وطن میتپیده، میشناسیم اما، بعد از او ما در شعرِ هیچ یک از شعرا نداریم که مانند بهار اینقدر در ملیگرایی و تلاش برای آزادی وطن درخشیده باشد.
رئیس انجمن علمی آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی خراسان رضوی، ادامه داد: از این ایام به بعد به تدریس در دانشسرای عالی پرداخت و «رساله زندگی مانی» را تالیف کرد، هنگامی که در سال ۱۳۱۶ دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران تاسیس شد، بهار را نیز برای تدریس در دوره دکترا دعوت کردند و ایشان این دعوت را پذیرفت.
وی همچنین افزود: اندکی بعد هم کتاب «مجمل التواریخ و القصص» را تصحیح کرد که از فعالیتهای علمی او است. در سال ۱۳۲۰ یا ۱۳۲۱ دو جلد از سبک شناسی را منتشر کرد، البته جلد سوم آن در سال ۱۳۲۶ تکمیل شد.
کرامتی در ارتباط با ارزشمندی کتاب «سبک شناسی» بهار گفت: این کتاب سه جلدی بسیار ارزشمند و کمنظیر است که اکنون با وجود گذشت ۸۰ سال از آن، در دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاهها تدریس میشود و بخش عمده فعالیتهای دانشجویان ما در مقاطع تحصیلات تکمیلی، مطالعه این کتاب است.
این مدرس دانشگاه در ارتباط با سایر تالیفات بهار گفت: در همین ایام بخشی از کتاب «جوامع الحکایات» عوفی را تصحیح کرد و در کنار تالیفات علمی به تالیفات سیاسی هم پرداخت که شرح زندگانی مدرس، تاریخ احزاب سیاسی یا انقراض قاجاریه و شرح زندگانی لنین از جمله آنهاست. او در کابینه احمد قوام نیز به عنوان وزیر فرهنگ فعالیت کرد که خیلی زود استعفا کرد.
وی افزود: در کنار همه این مسائل هیچگاه از فعالیتهای ادبی غافل نشد؛ مدتی ریاست کمیسیون ادبی انجمن روابط ایران و شوروی را به عهده داشت و در نخستین کنگره نویسندگان ایران، یادبودی برای اقبال لاهوری در سفارت پاکستان برگزار کرد.
بهار چهرهای جامع الاطراف داشت
به گفته استاد کرامتی سیاست با زندگی ملک الشعرای بهار عجین شده بود، وی در اینباره گفت: در سال ۱۳۲۶ به نمایندگی از مردم تهران در دوره پانزدهم مجلس انتخاب شد، او حتی در همین زمان هنگامی که برای درمان به خارج از کشور رفت بازهم به مسائل سیاسی ایران میپرداخت. او در سال ۱۳۲۹ جمعیت ایرانیان هوادار صلح را شکل داد؛ مجموعه این فعالیتها باعث شد او را ستایشگر آزادی بنامند.
وی افزود: در سال 1329 تصمیم به نگارش کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» گرفت و حتی قراردادش را با وزارت فرهنگ بست اما، بیماری سل به او مجالی نداد تا این کار را به اتمام برساند. در تابستان 1329 آخرین شعر بهار با عنوان «جغد جنگ» در روزنامه مصلحت به چاپ رسید و در اردیبهشت 1330 در خانه خودش دنیا را بدرود گفت.
این مدرس دانشگاه، بهار را چهرهای جامع الاطراف دانست و اضافه کرد: ما اکنون او را شاعری ادیب که حماسههایی فخیم و استوار سرود، ادیبی که بسیاری از علوم را میدانست، روزنامهنگاری که از این حرفه برای آگاهیبخشی به مردم و آزادی وطن استفاده میکرد و چهره تاریخشناس و تاریخپرداز و فردِ شاخص سیاسیِ اثرگذار، در خارج و داخل کشور میشناسیم.
رئیس انجمن علمی آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی خراسان رضوی، در انتها یادآور شد: به واقع میتوان گفت بهار، نماینده برجسته ایرانیان معاصر است؛ کسی که قلبش برای ایران میتپیده و تا زمانی که چهره در نقاب خاک کشید، برای آزادی وطن تلاش کرد.
نظرات