در طول سالها، کتابهای بسیاری درباره زمین، محیط زیست و مشکلاتی که گریبانگیر آن شده، از سوی دانشمندان، دوستداران محیط زیست و دغدغهمندان به نگارش درآمده، هرچند بیشتر در حد تئوری باقی مانده و کمتر اثرگذاری عملی داشتهاند. یکی از تازهترین کتابهایی که به این مسأله مهم پرداخته و از زاویهای نو به معضلات زیستمحیطی اشاره دارد، کتاب «بزرگترین چالش تایخ بشریت در برابر فاجعه زیستمحیطی و اجتماعی» اثر اُرهلییَن بارو است. وی استاد دانشگاه «گرونوبل - آلپ» فرانسه در رشتههای اخترفیزیک ذرهای، سیاهچالهها و گیتیشناسی و محقق مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه است که تاکنون چند جایزه مهم علمی دریافت کرده، مدتی استاد مدعو دانشگاه پرینستون در آمریکا بوده و دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه سوربن نیز هست. «شکل و ریشه جهان»، «نسبیت عمومی»، «در قلب سیاهچالهها» و «در چه دنیاهایی زندگی میکنیم؟» برخی دیگر از کتابهای این دانشمند فرانسوی است.
این کتاب بهتازگی با ترجمه محسن یلفانی به فارسی ترجمه و انتشارات جهان کتاب آنرا راهی بازار نشر کرده است. مترجم این اثر که سابقهای درخشان در زمینه ترجمه و نمایشنامهنویسی و خلق آثاری همچون «نمایشنامه آموزگاران»، «در ساحل»، «مرد متوسط»، «قویتر از شب»، «در یک خانواده ایرانی»، «انتظار سحر» و «یک مهمان چند روزه» دارد، در گفتوگو با ایبنا، ضمن بیان دیدگاههای نویسنده کتاب «بزرگترین چالش تایخ بشریت در برابر فاجعه زیستمحیطی و اجتماعی»، برخی از مهمترین مباحث زیستمحیطی مطرح شده را تشریح کرد.
مسأله محیط زیست و چالشهایی که انسان با دست خود در طول صدها سال ایجاد کرده، همواره در محافل و مجامع رسمی و غیررسمی موضوع بحث بوده و عدهای همچنان اصرار به تکرار اشتباهات دارند و عدهای نیز سعی در نجات انسان و زمین. درباره محیط زیست، مشکلات و چالشها و راههای نجات آن حداقل از لحاظ تئوری کتابهای زیادی نوشته شده است. نویسنده کتاب حاضر از چه زاویهای به این موضوع نگاه کرده است؟
بهنظرم مهمترین امتیاز کتاب این است که نویسنده مسأله محیط زیست و تلاش برای حفظ آنرا از جنبههای انسانی، اجتماعی و سیاسی آن جدا نمیداند و به روشنی توضیح میدهد که هرگونه اقدام یا عمل یا سیاستی برای مقابله با فاجعه محیط زیست باید همراه با اقدامات مناسب و مؤثر در زمینههای انسانی و اجتماعی باشد. البته در این مورد، به ملاحظه جو و شرایط آلوده به پیشداوریهای رایج و حاکم، به تفصیل به جزئیات نپرداخته، ولی کاملا روشن کرده است که بدون یافتن پاسخهای مناسب برای مشکلات و بغرنجهای اجتماعی که اینک همه کشورهای دنیا، برخی کمتر و برخی بیشتر، با آن دست به گریبانند، هیچ راهحل یا برنامهای برای مقابله با فاجعه محیط زیست باورکردنی و عملی نخواهد بود.
بهطور خلاصه، اهمیت این نکته در این است که در حال حاضر همه طرحها و برنامههایی که از جانب دولتها یا سازمانها یا صاحبنظران برای مقابله با فاجعه ارائه شده، خواه ناخواه در چارچوب حفظ نظم سیاسی ـ اقتصادی کنونی و در واقع برای حفظ آن، تنظیم و ارائه شدهاند که بهنظر نویسنده کتاب به جایی نرسیدهاند و نخواهند رسید. نباید فراموش کرد که هیچیک از دولتها، همچنانکه هیچیک از شرکتها، حتی به حداقلی از برنامههای خود نیز وفادار نمانده و در عمل کاری نکردهاند.
یکی از بحثهای مهمی که بهدرستی از سوی نویسنده کتاب طرح شده این است که حیوانات دیگر روی زمین محلی برای زندگی ندارند و انسان شاید با خودخواهی آنها را در بسیاری از نقاط جهان از حق طبیعی حیات محروم کرده است. این روزها شیوع کرونا شاید چیزی را به انسان یادآوری کرد؛ در بسیاری از کشورهای دنیا با زندانی شدن انسانها در خانهها، حیوانات به شهرها آمدند و گویی احساس کردند جهان تغییر کرده است. نویسنده در این کتاب چگونه به این موضوع پرداخته است؟
ورود حیوانات به شهرها در پی برقراری قرنطینه نسبی بسیار معدود و استثنائی بوده، واقعیت همان است که خود شما به آن اشاره کردید. رفتار بشر با حیوانات، چه حیوانات اهلی و چه آزاد (یا وحشی) ابعاد چنان هولناکی به خود گرفته که فقط با واژههایی نظیر قتلعام یا نسلکشی (از میان برداشتن گونههای حیوانی) تا حدی میتوان آنرا توصیف کرد. نگاه نویسنده کتاب به موجودات زنده بیشباهت بهنوعی نگاه وحدت وجودی نیست (حداقل از لحاظ ارتباط متقابلی که میان همه موجودات زنده وجود دارد) و اگر مبالغه نباشد، برای زندگی نوعی تقدس قائل است. انسان را تنها یکی از این موجودات ــ و نه صاحب یا ارباب آنها – میداند که وجود و غایت هستیاش در تداوم جمعی زندگان معنی مییابد.
بهنظر او جز با توسل به چنین دیدگاههایی و با پرهیز از این فکر که بشر مالکالرقاب دنیاست و همه چیز برای رفع نیازهای او خلق شده، نمیتوان با فاجعه نابودی حیوانات که هرچه بیشتر سرعت میگیرد، مقابله کرد. در ضمن درست است که در این روزهای کرونایی سر و کله چند حیوان سرگردان در چند شهرهای کوچک پیدا شده؛ ولی مهمتر و ترسناکتر این است که در همین روزها تبلیعات تجارتی برای تشویق به مصرف بیشتر گوشت گوسفند هم با آب و تاب فراوان از رادیو تلویزیون پخش میشود!
نویسنده کتاب نه بهعنوان یک دانشمند، بکه بهعنوان فردی دغدغهمند، چه راهکارهایی را برای نجات محیط زیست از چالشهایی همچون گرم شدن زمین، گازهای گلخانهای، آلودگی آب و خاک و هوا، از بین رفتن جنگلها و به تَبَع آن نجات حیات روی کره زمین، توصیه میکند؟
بخش بزرگی از کتاب به همین پرسش پرداخته است. در اینجا به چند نکته مهم که در راهحلهای ارائه شده در کتاب اهمیت کلیدی دارند، باید اشاره کرد: یکی مسأله مصرف و دیگری که رابطه مستقیم با آن دارد، تولید یا رشد بیوقفه اقتصادی ـ تولید ناخالص ملۤی ـ است. آشکارا و به آسانی میتوان فهمید که بخش بزرگی، شاید بیش از نیمی از آنچه بشریت مصرف میکند، فیالواقع مورد نیاز او نیست و به آسانی میتواند از آن صرفنظر کند. (در ضمن به یاد داشته باشیم که انسان پیش از آنکه هر سال به نیمه برسد، تمامی آنچه را که سیاره زمین میتواند در طول یک سال در اختیارش قرار دهد، مصرف میکند.) این مصرف بیش از حد، فقط و فقط براثر شرایطی که نظام اقتصادی حاکم با توسل به روشهای بازاریابی و فروش ایجاد کرده، بر مردم تحمیل میشود. به اصطلاح صنعت تبلیغات تجارتی، هدف و غایت و کارکرد و فایدهای جز افزودن بر مصرف تحمیلی ندارد. صنعت جهانگردی که از دوران رونق بعد از جنگ جهانی دوم به اینسو به یکی از صنعتهای بزرگ و پر درآمد تبدیل شده، در مقایسه با ویرانیای که در محیط زیست به بار آورده، به کدامیک از نیازهای بشر پاسخ میدهد؟
به ما یاد دادهاند که دلیل و نشانه بیبروبرگرد خوشبختی و امنیت هر ملت و آحاد آن، رشد و رونق اقتصادی دائمی و دائمالتزاید است. اقتصاددانانی که در چنبره نظریههای حاکم اسیر نشدهاند، به روشنی و با آمار و ارقام نشان میدهند و ثابت میکنند که «تولید ناخالص ملی» هیچ ارتباطی با خوشبختی مردم ندارد. رشد ناخالص ملی تنها درجه ثروتمندتر شدن صاحبان سرمایه را نشان میدهد. روشن است که طرح اینگونه مسائل با اصول و پایههای نظم حاکم سروکار دارد، نظمی که با اتکاء به احاطه و سلطه جهانیاش، هیچگونه سازگاری با چنین عقایدی، چه در اقتصاد و چه در سیاست، ندارد.
مساله آگاهی و آموزش نیز یکی دیگر از موضوعات مهم در ارتباط با محیط زیست و حفظ زمینی است که روی آن زندگی میکنیم. نویسنده در کتابش به این موضوع مهم پرداخته است. لطفا در این زمینه توضیح دهید.
سیاره زمین، آنجا که موضوع زندگی و فعالیت انسانی و روابط آنها با هم مطرح است، فیالواقع به دهکده کوچکی تبدیل شده، یعنی سرنوشت همه ساکنان آن بههم پیوسته است؛ بیماری عالمگیر کووید ۱۹ این واقعیت را به وضوح نشان داد. آنچه در هر گوشه این سیاره رخ میدهد، بر زندگی همه مردمان تاَثیر میگذارد. برای مثال، در هرثانیه بیش از دو میلیون پوند گازکربنیک در جو زمین پخش میشود (علت اصلی گرمایش زمین) و مسئول بخش اعظم این رقم حیرتانگیز، کشورهای صنعتیاند، ولی همه ساکنان زمین از عوارض آن رنج میبرند. گمان میکنم اندکی توجه به این قبیل معضلات که نشان میدهند امر محیط زیست امری جهانی و عمومی است، روشن میکند که چرا باید آگاهی و دانش درباره آنها همگانی شود و بخشی جداییناپذیر از آموزش از دوران ابتدائی تا تحصیلات دانشگاهی باشد.
«اُرهلییَن بارو»، یکی از دلایل نداشتن عکسالعمل و عملکرد مناسب در برابر فجایع زیستمحیطی را مجادله بر سر علتهای آن میداند؛ بحثهای بیهودهای که بیشتر در حد تئوری است یا فریب افکار عمومی جهان. نویسنده کتاب چگونه این موضوع را تبیین کرده و نظر شما در اینباره چیست؟
دراین مورد جز توسل به انبوه بیشمار پژوهشها و نتیجهگیریهای علمی چارهای نیست. بنا به این پژوهشها که در کشورهای مختلف، در دانشگاههای معتبر، در مراکز تحقیقاتی و علمی و مهمتر از همه، بهوسیله ارگانهای مستقل وابسته به سازمان ملل متحد تهیه شدهاند و ضریب یا احتمال اشتباه در آنها رقمی در حدود صفر است، فاجعه زیستمحیطی از انقلاب صنعتی به اینسو آغاز شده و با گذشت زمان هر چه بیشتر و بیشتر تشدید میشود. بااینحال حرف شما کاملا درست است. هنوز کسانی، دانشمندانی، هستند که به فاجعه یا عوارض آن، نظیر گرم شدن هوا و مهمتر از همه، به خطر افتادن حیات بر کره زمین باور ندارند؛ همۀ آنها هم مزدبگیران شرکتهای بزرگ نیستند. برای نمونه، من به یاد دارم که «کلود آلگر»، دانشمند مشهورفرانسوی که در دولت سوسیالیستی فرانسه هم مدتی وزیر آموزش و پرورش بود، هیچ اعتقادی به وقوع فاجعه زیستمحیطی نداشت و همه را به حساب تغییرات اقلیمی معمولی و عادی میگذاشت.
به بیان نویسندهِ دانشمند این کتاب، انقلاب زیستمحیطی نیازمند یک روایت، یک تاریخ و یک شمایلنگاری است. این گفته چه مفهومی دارد و چگونه محقق میشود؟
گمان میکنم آگاهی فلسفی و علاقه به شعر نزد «اورهلیین بارو» به او امکان داده است تا با بهرهمندی از اینگونه برداشتها به نظرات و پیشنهادهای خود غنا و تازگی و انسانیت بیشتری ببخشد و از طرح مسأله یا فاجعه محیط زیست بهعنوان رویدادی صرفا طبیعی یا فیزیکی پرهیز کند. او، به اعتبار دانش خود در گیتیشناسی، به اهمیت این حقیقت واقف است که در این جهانی که حتی اندیشیدن به بینهایتی آن سرسامآور است، تنها در سیاره زمین است که زندگی وجود دارد و انسان، که درعینحال تکاملیافتهترین موجود زنده است، دارد تیشه به ریشه زندگی میزند. «اورهلیین بارو» در نگرانی نسبت به حفظ زندگی و نه فقط زندگی انسان، تا جایی پیش میرود که از همزیستی و همکاری و «همکاسهگی» میان همه موجودات زنده حرف میزند و راه نجات را در دریافت و پذیرش چنین همبستگیای میبیند.
رسانهها و نهادهای اطلاعرسان و انجمن و مجامع دوستدار محیط زیست در زمینه بحران محیط زیست و کمک به نجات آن، چه نقشی دارند و دیدگاه نویسنده کتاب در اینباره چیست؟
روشن است که همه آنچه که بر شمردید در حد توانائی و امکانات خود به مطرح کردن مسأله محیط زیست کمک میکنند و میکوشند تا به یافتن راههایی برای مقابله با فاجعهای که در راه است کمک کنند. اگرچه کموبیش از همان آغاز انقلاب صنعتی که آسیب به محیط زیست در مقیاسی بیسابقه شروع شد، برخی مسئولان نیز متوجه وخامت وضع شدند و دست به اقداماتی هم زدند، در عمل همین سازمانها و احزاب و رسانههای طرفدار حفظ محیط زیست بودهاند که وظیفه فوقالعاده دشوار و گاه پرخطر آگاهیبخشی و پیشگیری را به عهده گرفتهاند.
در واقع، مسئولان چه در حوزه سیاست و چه در قلمرو اقتصاد، همواره این مسئولیت را پشت گوش انداخته و به بهانههای مختلف و مهمتر از همه برای حفظ منافع آنی صاحبان سرمایه و شرکتهای بزرگ، به لیت و لعل و آشکارا به دروغگویی متوسل شدهاند و این وضع همچنان ادامه دارد. (برای نمونه، همین چند روز پیش فاش شد که اتحادیه سرمایهداران و صاحبان شرکتهای بزرگ فرانسه محرمانه به دولت نامهای نوشتهاند و در آن درخواست کردهاند که مقررات و قوانین ناظر بر حفظ محیط زیست در دوران پس از قرنطینه رعایت نشوند تا بتوانند وقفهای را که در اقتصاد پیش آمده جبران کنند. البته دولت فرانسه، پس از برملاشدن داستان، اعلام کرد که این تقاضا را نخواهد پذیرفت.) در مورد نحوه کار و فعالیت نویسنده کتاب هم باید بگویم که مایل است بهطور مستقل به فعالیتش ادامه میدهد و طرفداران و پیروان فراوانی هم دارد. یکبار هم در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود برخورداری از محبوبیت وارد کارزار سیاسی نمیشود، توضیح داد که نمیتواند خشونت دنیای سیاست را تحمل کند.
این کتاب و مباحث مطرح شده در آن چه بازخوردهایی داشته است؟
اطلاع چندانی از بازخوردهای کتاب در ایران ندارم، ولی در فرانسه در کمتر از یک سال کتاب به چاپ دوم رسید و با افزودن یک فصل صد صفحهای تجدیدچاپ شد.
شما یک نمایشنامهنویس موفق هستید که ترجمههای ارزشمندی نیز در موضوعات مختلف داشتهاید. چه شد که به سراغ ترجمه این کتاب آمدید و کدام عامل یا عوامل شما را ترغیب کرد که این اثر را ترجمه کنید؟
در جریان مبارزات انتخاباتی سه سال پیش در فرانسه در یک گزارش تلویزیونی، خبرنگار با خانوادهای متشکل از یک زن و شوهر جوان و دو کودک صحبت میکرد که به میتینگ کاندیدای حزب سبزها آمده بودند. خبرنگار میپرسید شما که میدانید این کاندیدا موفق نخواهد شد، پس برای چه از او حمایت میکنید؟ هم شوهر و هم همسرش پاسخ دادند به خاطر این بچهها! بیماری عالمگیر کووید۱۹ که فعلا نظم و نظام دنیا را بههم ریخته و تا امروز، بهجز ضایعات و تلفات جانبی که هنوز کسی قادر به برآورد آن نیست، بیش از 200 هزار قربانی گرفته، در مقایسه با فاجعهای که در راه است و زمان اوج آن یکی دو نسل دیگر خواهد بود، حتی یک پیشپرده سبک هم به حساب نمیآید. علاوه بر اینه، بد نیست تقدیمنامهای را که نویسنده در آغاز کتابش آورده یکبار دیگر بخوانیم و پاسخ این پرسش را در آن بیابیم: «تقدیم به همه زندگان که بر اثر غفلت شرمآور ما رنج خواهند برد.»
نظر شما