کتاب «کتیبه شکسته» با عنوان فرعی «شناختنامه مختصر بزرگان نامدار شیراز و فارس در سدههای 7 و 8 هجری» اثر مهدی فاموری که در زمستان 1398 توسط «نشر خاموش» منتشر شده است،
اهمیت این مقطع تاریخی، ضرورت تالیف کتب فرهنگواره را برای شناخت بهتر مردان بزرگ و نامآور این سرزمین وسیع و برکتخیز روشن کرده است. کتاب «کتیبه شکسته» با عنوان فرعی «شناختنامه مختصر بزرگان نامدار شیراز و فارس در سدههای 7 و 8 هجری» اثر مهدی فاموری که در زمستان 1398 توسط «نشر خاموش» منتشر شده است، کاری است که در این زمینه پاسخگوی برخی نیازهای پژوهشگران خواهد بود.
این کتاب که جزوی از مجموعه یازده جلدی «دو سده سخنوری» است، مانند دیگر کتب این مجموعه، به سعی «کرسی پژوهشی حافظ» و تحت نظارت علمی کاووس حسنلی سامان یافته است.
مهدی فاموری، مولف کتیبه شکسته، استادیار زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج است. از دیگر آثار پژوهشی او میتوان به تصحیح کتاب «تاجالمآثر» نظامی نیشابوری (با همکاری علیرضا شادآرام) و تصحیح کتاب «کشف الاسرار» روزبهان بقلی شیرازی اشاره کرد.
کتاب «کتیبه شکسته» به شیوه کتب فرهنگواره در قالب مداخل مستقل نوشته شده است. هر مدخل به نام یکی از بزرگان و نامداران فارس و شیراز در آن عصر تعلق دارد. در نامگذاری مداخل، ترتیب اولویت بر شهرت فرد، کنیه و نام او بوده است. برای نمونه، اصیلالدین عبدالله علوی در مدخلی به همین نام، اما فخرالدین یحیی ابن معین شیرازی در مدخل «ابن معین» درج شده است. سبک و نثر نوشتاره، موجز و فشرده و فهرست منابع بالغ بر 214 منبع کهن و معاصر است.
برای نمونه، یکی از مداخل این کتاب را نقل میکنیم:
ادیب صالْحانی، سعدالدین ابوحامد محمود بن محمد بن حسین: از او با لقب و کنیه نورالدین و ابورجاء هم یاد شده. صالْحان نام محلهای بزرگ از محلات اصفهان و احتمالا همان صالحآباد بعدی است که در نزدیکی محله دولتی شهر واقع و در حمله افغانها بهکلی خراب و بدل به تپههای خاک شد. شاگرد حافظ ابوموسی مدینی اصفهانی بوده و به حجاز مسافرت کرده. آنگاه به اصفهان بازگشته و از آنجا به شیراز آمده و در درب سلم خانهای بنا کرده. گروهی بسیار از او روایت حدیث کردهاند. وی از محدثان اهل سنت بوده و با این حال، شیعیان در نقل برخی احادیث اشارهمند به فضایل امام علی(ع) بدو توجه داشتهاند چندانکه حدیث غدیر و حدیث موسوم به تشبیه [اُریکم آدم فی علمه و نوحا فی فهمه و ابراهیم فی حلمه] را از او نقل کردهاند.
سید شهابالدین احمد، از فقیهان شیعی، در كتاب «توضیح الدلائل» خود وی را پیشواى دانشمند، ادیب اریب، آراسته به بزرگیهاى اخلاقى، كسى كه در میان بزرگانِ پیشوایانِ بنام ملقب است به «محیالسنه و ناصرالحدیث و مجددالاسلام»، عالم ربانى و عارف سبحانى سعدالدین ابو حامد محمود بن محمد بن حسین بن یحیى صالحانى» میخواند و از او احادیثی بسیار و از جمله حدیث غدیر را نقل میکند. از ادیب صالحانی کتابی به نام «دستور الوزاره» به فارسی برجا مانده که در حدود سال 595 ه.ق. نگاشته شده. در آن چنین میگوید که «چون در اصفهان ابر فتنهها متراکم گشت»، به «عدلآباد» شیراز آمده و اینک در سایه حکومت سعد بن زنگی که دارالملک فارس را «مجمع اجله علما و ائمه فقها» ساخته، کتاب خود را برای ملکالوزرا که به احتمال فراوان عمیدالدین ابزری باشد، تقدیم میکند. (چون در جایی آن وزیر را «محمد ختم وزارت» میخواند، شاید مرادش تاجالدین محمد فرزند عمیدالدین ابزری باشد و شاید نیز به هردو نظر داشته).
این کتاب نثری زیبا و روان و سنجیده دارد و در ده باب نوشته شده که عناوین کوتاه شده آنها از این قرار است: در سبب نظم کتاب و قصه مصنف و موجب غربتش، در کمال فضل و فضائل ملکالوزرا، در افتقار پادشاه کشورگشای به وزیر ممکن صاحب رای، در مآثر و مفاخر وزرای ماضیه، در فضل خلفا و اقبال ایشان بر اختیار وزرای فاضل، در ذکر فضایل ملوک و اخبار و اشعار ایشان، در حزم و تیقظ وزیر، در هدایا و آنچه شایسته پادشاه باشد، در نشر فضایل و حصر رذایل، در محامد اوصاف که وزرای ماضی از آن جنس به خدمت ملوک فرستادهاند. شاید بتوان گفت کتاب دستورالوزاره یکی از نمونههای پیش روی سعدی در نگارش گلستان است. از کتابی دیگر از ادیب صالحانی به نام «زبدهالاحقاف» نام بردهاند. ادیب سال 612 ه.ق درگذشت. عمرش را 70 سال گفتهاند و پس سال زادش را باید 542 ه.ق انگاشت. مقبرهاش در نزدیکی خانهاش در درب سلم و نزدیک مقبره ابوالسائب قرار داشته. از او 3 فرزند بر جای ماند: امام افضلالدین محمد، عمادالدین ابوعلی حسین و یحیی. نوه او سعدالدین یحیی از فرزندش حسین هم از مشاهیر شیراز عهد بوده.
__________________________________________________________
منابع: تاریخ اصفهان، 664 / ترجمه الغدیر،ج2 ،122 / خلاصه عبقاتالانوار حدیث تشبیه، 170 و 202 / دستورالوزاره، 15 – 13، 21، 29 و .../ شدالازار، 139/ شیرازنامه، 169 و 260 / عبقاتالانوار، ج9، 237؛ ج12، 232؛ ج16، 334؛ ج17، 127 / هزارمزار، 183.
نظر شما