رضا معتمد، روزنامهنگار، شاعر، منتقد ادبی و پژوهشگر بوشهری، زندهیاد فرجالله کمالی را مطرحترین چهره شعر محلی به گویش دشتستانی میداند و میگوید: بقیه با همه احترامی که برای آنها قائلیم، دنبالهروهای کمالی بودند.
کمالی در کنار ایرج شمسیزاده و محمد بیابانی ستونهای اصلی شعر محلی استان بوشهر بهشمار میرفتند. این شاعر نامآور دشتستانی با تکیه بر اصالت و غنای زبان مادری اشعاری سهل و ممتنع سروده است که در عین دشواری شیرین و ساده بهنظر میرسد. او با آگاهی کامل و با شناخت بسیطی از گویش دشتستان، واژگان را در کلامش به صف کشید و اندیشه و دغدغههای اجتماعی خود را در لفافه عواطف و عاشقانههایش جان داد.
فرجالله کمالی جمعه، ۱۹ اردیبهشتماه جاری در پی یک دوره بیماری در سن ۷۱ سالگی درگذشت و جامعه ادبی استان بوشهر را سوگوار کرد.
رضا معتمد، روزنامهنگار، پژوهشگر و منتقد ادبی درباره کارنامه زندهیاد کمالی به خبرنگار ایبنا گفت: امروز در سراسر استان شاعران فراوانی داریم که به گویش بومی شعر میگویند اما تا همین دو سه دهه گذشته اینگونه نبود. اگر از دو، سه دهه گذشته قدری عقبتر برویم، تعداد شاعران محلیسرا به چند نام برجسته محدود میشود که یکی از آنها فرجالله کمالی است. مطرحترین چهره شعر محلی به گویش دشتستانی، او بود و بقیه با همه احترامی که برای آنها قائلیم، دنبالهروهای او بودند.
معتمد که دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری و استاد دانشگاههای بوشهر است، در خصوص شعر کمالی توضیح داد: شعر کمالی بسیار روان و در بستر طبیعی زبان شاعر جاری شده است. او در کاربرد کلمات بومی در شعرش بسیار تبحر داشت و بسیاری از باورهای بومی، ضربالمثلها و اصطلاحات خاص زادگاهش را بهسادگی هرچه تمامتر در شعرش میگنجاند. کمالی در استفاده از ضربالمثلهای محلی اهتمام جدی داشت. برخی از شعرهای کمالی متعمدانه حاوی ضربالمثلها و تکیه کلامهای دشتستانی است.
وی در پاسخ به این پرسش که برخی بر این باور هستند که موضوعات اجتماعی محور شعرهای کمالی را تشکیل میداد، آیا شما به این مساله عقیده دارید، گفت: محور اجتماعی، تنها یک جنبه از درونمایههای شعر کمالی است. در شعر او وجوه مضمونی متنوعی وجود دارد: عشق، نوستالژی و حتی نگاههای هستیشناسانه. شاید پذیرش این ادعا قدری دشوار باشد اما در شعر کمالی و بزرگان همعرض او همچون بیابانی و شمسیزاده و مرادی نگاه فلسفی هم حاکم است.
این منتقد ادبی افزود: البته محور اجتماعی در شعر او پررنگ است. این هم دلیل دارد. او شاعری آرمانگرا بود و به شعر «متعهد» باور داشت. او و همنسلانش معتقد بودند که شعر باید پژواک صدا و خواست مردم باشد و در مقابل هر آنچه در مقابل مردم و خواست مردم است، موضع بگیرد. به اعتقاد من او در بیشتر شعرهای اجتماعیاش کاملا موفق بود؛ همین که شعرهای او به سهولت میان مردم انتشار مییافت، دلیل موفقیت شعرهایش بود.
معتمد تاکید کرد: کمالی و شمسیزاده وجوه مشترک زیادی داشتند اما یک وجه مشترک آنها بسیار برجسته بود؛ اصرار شدید آنها به همزیستی با مردم. آنها در ارتباط با مردم و کسانی که شنونده و خواننده شعرهایشان بودند، به هیچ نوع فاصلهگذاری اعتقاد نداشتند. این دو در بیان دیدگاههایشان در شعر، بسیار جسور بودند و این شجاعت و جسارت که غالبا در شعرهای اجتماعیشان انعکاس مییافت، بر درجه محبوبیت آنها نزد مردم میافزود.
این استاد دانشگاه و منتقد ادبی ادامه داد: کمالی و دیگر شاعران محلیسرایی که بیشتر تمرکزشان را بر شعر گویشی نهادند، بهنوعی خود را وقف زبان و فرهنگ بومیشان کردند. این شاعران با شعر معیار و زبان ملی کاملا آشنا بودند و میتوانستند در بعدی وسیعتر در سطح ملی مطرح باشند؛ اما عشق به زادگاه و اقلیم بومی آنها را به سرودن در گویش بومی واداشت. من اطلاع دارم که کمالی وقت زیادی را صرف یافتن واژگان قدیمی باقیمانده در گویش دشتستانی در دیوان شاعران کهن فارسی میکرد. شکی نیست که او در علاقهمند کردن چند نسل به گویش و فرهنگ دشتستانی تأثیر فراوان داشته است.
وی در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه یکی از توانمندیهای بارز کمالی در شعر استفاده از ترکیبات نوآورانه بود که حاکی از نبوغ وی در تصویرسازیهای هنرمندانه و غیرکلیشهای است، آیا با این نظر موافقید، توضیح داد: این ویژگی مختص کمالی نیست. همه شاعران صاحبسبک و زبانشناس باید قادر به خلق تصاویر بکر باشند. کمالی هم در این زمینه بیشک، بسیار موفق بود. شما در دو شعر «دشتسون» و «قَمَرو»ی او میتوانید تصاویر بکر و خلاقانه فراوانی را ببینید که از چیرهدستی شاعر این شعرها حکایت میکنند.
معتمد در خصوص برجستهترین شعر کمالی تصریح کرد: خیلی از شعرهای کمالی برجسته بودند. اصولا هر شعری که در حافظه مردم قرار بگیرد، برجسته و موفق است. خیلی از شعرهای کمالی ورد زبان مردم بودند اما دو شعر «دشتسون» و «قمرو»ی او بسیار محبوب و برجستهاند.
نویسنده کتاب «بدویت معصوم (پژوهشی در شعر محلی استان بوشهر)» تاکید کرد: بزرگترین خدمت کمالی و محلیسرایان درگذشتهای چون شمسیزاده، مرادی و بیابانی و محلیسرایان زنده، حفظ زبان و فرهنگ و باورهای بومی است. زبان و فرهنگ و باور بومی هر قوم و منطقه یک گنجینه گرانبها است که مدام در معرض دستبرد فرهنگهای غالب و مهاجم قرار دارد. گنجاندن این زبان و فرهنگ در شعر و سپردن آنها به دست حافظه مردم، حیاتشان را تضمین میکند و این خدمت کمی نیست.
این شاعر و منتقد ادبی درباره دلیل انزوای فرجالله کمالی در سالهای پایانی عمرش بیان کرد: انزوا و گوشهگیری در ذات کمالی و شاعران آرمانگرایی چون او نبوده و نیست؛ اما متاسفانه در طول سالهای گذشته برخی رفتارهای تنگنظرانه و پارهای نابخردیها، کمالی را وادار به خانهنشینی اجباری کرد و در حقیقت محیط فرهنگی و ادبی ما را از وجود او محروم کرده بود.
وی در پاسخ به این سوال که سیاست چقدر در شعر کمالی راه یافته بود، توضیح داد: سیاست در ذات بسیاری از شعرهای کمالی بود. چون شخصیت او با سیاست عجین بود اما کمالی هیچگاه بهطور عریان وارد دستهبندیهای سیاسی نمیشد. بنابراین ما سیاست او را هم باید از دریچه شعر او و در قالب زبان شاعرانهاش ببینیم.
این نویسنده و غزلسرای مطرح در خصوص اینکه خلأ کمالی چگونه در ادبیاتی بومی بوشهر پُر خواهد شد، تاکید کرد که خلأ هیچ شاعری با شاعر دیگر پر نمیشود. خلأ سعدی، حافظ، نیما، شاملو و آتشی را کدام شاعر دیگر پُر کرد که خلأ کمالی با شاعر دیگری پر شود؟!. جای خالی این بزرگان تا همیشه برای خودشان خالی میماند. البته شعر و اثر کمالی مانع فراموشی نام و یاد او خواهد شد اما جای خالیاش با هیچکس و هیچ چیز دیگری پر نخواهد شد.
بارها قرار شد در سطح استان بزرگداشتهایی برای زندهیاد فرجالله کمالی در استان برگزار شود اما هر بار درست یک روز یا ساعاتی قبل از برگزاری این رویدادها برنامه لغو میشد که این مسئله به سرخوردگی دوستداران این شاعر بزرگ محلیسرا منجر میشد و شاعر را بیشتر به عزلتنشینی سوق داد. مسئولان فرهنگی البته در این باره خود را بیتقصیر میدانستند و کسی در لغو این برنامهها خود را صاحب نمیکرد اما لغو مکرر بزرگداشتهای فرجالله کمالی نشان از بیتوجهی و کوتاهی مسئولا فرهنگی استان نیز داشت.
معتمد در این خصوص یادآور شد: آنهایی که به کمالی بیمهری کردند، مسئول نبودند. اگر مسئول بودند که باید خودشان مورد سوال واقع شوند که دلیل بیمهریشان به شاعری همچون کمالی چه بود؟! کمالی دزد نبود، اختلاسگر نبود، غارتگر بیتالمال نبود، جاسوس نبود و هیچ اقدام ضدملی و ضدمیهنی و ضدامنیتی هم نکرده بود. کمالی فقط یک شاعر بود. یک پدر بود، یک انسان بود. یک انسان دردمند که قدرت شاعری داشت و البته شاعری که ویژگیاش صراحت بیان بود و این شاید به مذاق بعضی از آقایان که احساس قدرت هم میکردند، خوش نمیآمد.
یادآوری میشود، فرجالله کمالیزاده سال ۱۳۲۸ در شهر برازجان متولد شد. وی در سال 1350 در رشته زیستشناسی از دانشگاه اصفهان دانشآموخته شد و پس از طی دوران سربازی، به استخدام وزات بهداشت درآمد و بهعنوان کارشناس مواد غذایی، آشامیدنی، آرایشی و بهداشتی در شهرهای شیراز، بوشهر و برازجان به خدمت مشغول شد. کمالی در شعر بومی، شاعری صاحب سبک و زبان ویژه بود. پختگی و استواری زبان او در سرودههایش از تجربه دیرپای شاعری حکایت دارد که علاوه بر شعر بومی در عرصه شعر رسمی نیز صاحب تجارب گران بهایی بود. او نخستین شاعر محلیسرای استان بوشهر بود که مجموعهای از برجستهترین شعرهای محلی خود را در کتابی با عنوان «دشتسونی» به چاپ رساند که انتشار این کتاب به خوبی بیان کننده بضاعت این شاعر در عرصه شعر بومی است.
نظر شما