حجتالاسلام سروش محلاتی گفت: استبداد دینی زاییده تفسیری از دین است اما سایر استبدادها اینگونه نیست، مساله دوم این است که در سایر استبدادها فقط از زور و شمشیر و نظامی گری استفاده میشود، اما در استبداد دینی از فریب و تدلیس هم استفاده میشود.
او با بیان اینکه این واژه در عصر مشروطه وارد فرهنگ ما شده است و علمای عصر مشروطه آن را بکار بردند، گفت: دو نفر که بصورت جدی این بحث را مطرح کردند، آیت الله نائینی و علامه طباطبایی بودند.
این مدرس دانشگاه در ادامه سه تفسیر از استبداد دینی ارائه کرد و افزود: تفسیر نخست از استبداد دینی به معنای استبداد در جامعه دینی است و ممکن است فرد مستبد شخصیتی با ظاهر دینی یا با استفاده از ابزار دینی نباشد.
به گفته او، تفسیر دوم، مبتنی بر استفاده از ظاهر دین برای استبداد است، یعنی همانگونه که در دیکتاتوریهای حزبی از نظام تک حزبی برای استبداد استفاده میشود، در استبداد دینی هم از ظاهر دین مانند آیات قرآن و احکام و ابزارهای دینی برای استبداد استفاده شود، فرد مستبد یک متدین واقعی نیست، بلکه از دین برای اهداف دنیوی خود استفاده میکند و دین ابزاری برای توجیه استبداد میشود. تفسیر سوم از استبداد دینی، استبداد را زاییده تفسیری از دین میداند و معتقد است که تفسیر از دین به قدرت مطلقه و فعال مایشاء بودن و نامحدود بودن قدرت مستبد اشاره دارد.
سروش محلاتی برای تفسیر اول حکومت رضاخان را مثال زد و افزود: این استبداد یعنی فردی مستبد که در جامعه دینی حکمفرماست، ولی استبدادش ربطی به دین ندارد. علامه طباطبایی و مرحوم نایینی، معاویه را نماد استبداد دینی نوع دوم عنوان میکردند، فردی با ظاهر دینی که از دین بعنوان ابزار برای قدرتش استفاده میکند و قرآن را سر نیزه میکند، اما به دین اعتقاد ندارد و به تعبیر امیرالمومنین به کفری پنهان معتقد است. در تفسیر سوم، مستبد دینی فردی منافق نیست و برداشتش از دین همان است که عمل میکند، اما در تفسیر دوم فردی است که اعتقادی به دین ندارد و تظاهر میکند. بنابراین تفسیر سوم، استبداد را زاییده برداشتی خاص از دین میداند.
به گفته سروش محلاتی، تفسیر دوم، انحراف در حکومت را عملی و ناشی از به قدرت رسیدن یک شخص ناصالح به قدرت میداند و وظیفه مسلمانان اصلاح حکومت و حذف این فرد ناصالح است، اما در تفسیر سوم، استبداد نظری نتیجه یک انحراف نظری و نوعی تفسیر خاص از دین و آیات و روایات است که میتواند به استبداد بیانجامد و ما عمدتا در این مباحث به دنبال این هستیم که ببینیم کدام تفسیر از دین به استبداد میانجامد؟
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه علامه طباطبایی در المیزان، نوع اول حکومت را حکومت انسانی نامگذاری میکند و میگوید خدا حکومت انسانی را برای بشر میخواهد توضیح داد: ایشان با آگاهی این تعبیر انسانی را بکار میبرد و حکومتی را تعریف میکند که همه افراد جامعه از حق خود برخوردار هستند و این حکومت غیر از حکومت فردی استبدادی است که فقط براساس آنچه که حاکم میخواهد عمل میشود. پس در حکومت انسانی، حقوق همه اعضای جامعه حفظ میشود، اما در حکومت استبدادی خون و جان و مال مردم در اختیار و اراده حاکم است و هرگونه او بخواهد برای مردم و انسانها تصمیم میگیرد.
او با طرح این سوال که پایه و مبانی فکری این نوع حکومت چیست؟ پاسخ داد: اگر انحراف عملی باشد میتواند در هر حکومتی حتی حکومتهای دموکراتیک اتفاق بیفتد و فرد ناصالح و دیکتاتوری به قدرت رسیده و مدتی استبداد به خرج داده و بعد حذف شده است، اما در حکومتی که مبانی آن بر دیکتاتوری و نفی حق از مردم و دادن تمام حق به حاکم باشد، استبداد عمیقتر است و دارای منشا نظری و فراتر از عمل است.
سروش محلاتی گفت: مرحوم نائینی در کتاب تنبیه لامه و تنزیه المله میفرمایند: استبداد دینی، حکومتی خودسرانه است که صفت مشترک حکومتهای استبدادی است اما از سوی کسانی است که در لباس دین هستند و بعنوان روحانی در جامعه شناخته میشوند و بنام سخنگوی دین در جامعه اظهار نظر میکنند و ملت بیاطلاع و جاهل به دین، به نام اطاعت از دین از این افراد اطاعت میکنند.
او تفاوت استبداد سیاسی معمول با استبداد دینی را در دو موضوع دانست و افزود: اولا استبداد دینی زاییده تفسیری از دین است اما سایر استبدادها اینگونه نیست، مساله دوم این است که در سایر استبدادها فقط از زور و شمشیر و نظامی گری استفاده میشود، اما در استبداد دینی از فریب و تدلیس هم استفاده میشود.
به گفته سروش محلاتی آیتالله نایینی برای توضیح این موضوع از قرآن استفاده میکند که خطاب به فرعون از زبان موسی میگوید مردم را به بندگی گرفتهای، یعنی از بالا به پایین استبداد جاری و حاکم میشود اما در استبداد دینی، مردم هستند که روحانیون یعنی احبار و رهبان را به جای خدا میگذارند، یعنی از پایین به بالا جاری میشود و مردم به دلیل جهلشان در برابر این شخصیتها زانو میزنند و بار استبداد را بدوش میکشند و با اختیار در رنج قرار میگیرند، چون تصور میکنند این استبداد از ناحیه خداست.
نظر شما