تا به حال به این فکر کردهاید که چرا ممتاز بودن فرزندانمان در مدرسه و داشتن تحصیلات دانشگاهی، تا این اندازه برای ما مهم است؟ و چرا آنها را برای یادگیری چیزهایی که علاقهای به آنها ندارند، تحت فشارهای شدید قرار میدهیم؟ تأکید بیش از حد بر این ملاکها، تا چه حد ما را از مسائل مهمترین که بچهها در کودکی و نوجوانی باید به آنها بپردازند، غافل میکند؟ وظیفه ما بهعنوان والدین در رویارویی با فرزندان بازیگوش، خیالپرداز و گریزان از مدرسه چیست؟ آیا الگوی تربیتی رایج، شیوهای مطلوب برای پرورش نسلی خلاق، شاد و خوشبخت است؟
پاسخ به این پرسشها، بخشی از مسائل مهمی است که آلیسون گوپنیک در کتاب «باغبان و نجار» به تفصیل به آن پرداخته است. او استاد علوم شناختی و روانشناسی رشد در دانشگاه برکلی آمریکا و از سرشناسترین صاحبنظران در این حوزه مطالعاتی است. گوپنیک در این کتاب، با بهکار بردن مثالهایی از زندگی خود، بچهها و نوههایش و همچنین نتایج تحقیقات گسترده خود و سایر پژوهشگران، نکات بسیار مهمی را درباره کارکرد مغز و مراحل یادگیری کودکان گوشزد میکند. او از شیوه تربیت والدین آمریکایی، انتظارات آنها از فرزندانشان و خطاهای رایج رفتاری با کودکان میگوید. با خواندن این کتاب در کمال تعجب خواهید دید که شیوه تربیت و انتظارات والدین ایرانی بسیار مشابه والدین آمریکایی و در سراسر دنیاست.
یکی از بخشهای این کتاب «یادگیری از طریق دیدن» است. در این بخش اشاره شده که بچهها از بدو تولد، نوزادان و کودکان، به اطلاعاتی که از سایر افراد بهویژه مراقبانشان میگیرند، بسیار حساس هستند. اما ماجرا پیچیدهتر از این است. بچهها ممکن است به اطلاعاتی که از دیگران میگیرند حساس باشند، ولی آنها بهطور منفعلانه توسط دیگران شکل نمیگیرند. بلکه فعالانه اطلاعات را تفسیر کرده و سعی میکنند اعمال اطرافیان و دلیلش را درک کنند. آنها اطلاعات را به شیوههای پیچیدهای با اطلاعاتی که از تجارب خودشان بهدست میآورند، ترکیب میکنند.
هرچیز مرتبط به تجربه، به خاطر مغزهایمان است
در ادامه این مبحث میخوانیم: «در واقع ما میدانیم که تقریبا هرچیزی در مغز، بهویژه تنظیم نورونها، با تجربه کردن صورت میگیرد. این واقعا حقیقت دارد که هربار ما چیزی را یاد میگیریم، این یادگیری مغزهای ما را بهطور فیزیکی تغییر میدهد. جدیدترین تحقیقات نشان میدهند که نحوه واکنش در واقع هم نورونهای منفرد و هم نواحی مغز، بسته به شرایط نحوه واکنششان را لحظه به لحظه تغییر میدهند. این مسأله حتی در مورد سیستم بینایی نسبتا ساده و پایدار هم صدق میکند. میتوانید تصور کنید که وقتی رفتاری اجتماعی همچون تقلید رخ میدهد، چه تعداد زیادی از انواع نورونها در حال تغییر و اندرکنش هستند.
این حس درونی که ما بهطور خاص و عمیق وابسته به دیگرانی هستیم، مطمئنا حس درستی است و قطعا هیچ شکی نیست که این حس به خاطر مغزهایمان است، زیرا هرچیز مرتبط به تجربهمان، به خاطر مغزهایمان است. اما داعیه نورونهای آینهای میگوید که اتصالی منفرد و بسیار ساده بین ورودیها و خروجیها در یک سلول منفرد، پایه سلسلهای از رفتارهای پیچیده اجتماعی در انسان است و این جهشی اساسی و رو به عقب از دیدگاه علمی است. مطالعاتی که در زمین علوم تکوینی انجام شدهاند، دقیقا عکس این ادعا را نشان داده و ثابت کردهاند که رفتار تقلید تا چه حد ممکن است هوشمندانه، پیچیده و ظریف باشد، حتی در نوزادان.»
آینده و گذشته: بچهها و فناوری
«دو توضیح بسیار معمول برای تکاملِ قدرت شناختیِ انسان این است که ما در دستکاری وسایل فیزیکی و نیز در دستکاری همنوعان خود بسیار بهتر شدهایم. هر دو این تواناییها برای فناوری فیزیکی یا اجتماعی بهکار میرود. مغز بزرگ و دوره طولانی کودکی ما و تواناییهای منحصربهفرد یادگیری که نتیجه این دو رخداد است، برای نوآوری و استاد شدن در هر دو این فناوریها طراحی شدهاند. انسانها نهتنها برای اختراع فناوریهای جدید، بلکه برای انتقال آن به نسلهای بعد طراحی شدهاند. ما انسانها بیش از هر حیوان دیگری، محل زندگیمان را تغییر میدهیم و مغزهای ما با تجربهها بهخصوص تجربههای ابتدای زندگیمان، تغییر میکنند. هر نسل جدیدی از فرزندان انسان، در محیط جدیدی که والدینشان پدید آوردهاند، زندگی میکنند. هر نسل از مغزها تجارب ابتدایی متفاوتی دارند و ارتباطات عصبیشان به شیوهای منحصربهفرد شکل میگیرد و به این مغزها امکان تغییر مجدد محیطشان را میدهد.
ذهنیتهای ما ممکن است در طول فقط چند نسل بهطور بنیادین تغییر کند. نتیجه چیزی است که روانشناسان آن را اثر چرخدنده فرهنگی مینامند. دوران کودکی، در دو توانایی منحصربهفرد انسان که مکمل همدیگرند، دخیل است. ما میتوانیم از نسل گذشته بیاموزیم. بچهها از طریق مشاهده، تقلید و گوش دادن به گفتههای دیگران میتوانند به سرعت شروع کرده و مهارتها و فناوریهایی که از گذشتگان به آنها رسیده را بازآفرینی کنند. تقلید فناوریها بسیار آسانتر و سریعتر از خلق آنهاست. اما اگر فقط دقیقا از بزرگانمان تقلید میکردیم، هیچ پیشرفتی وجود نمیداشت. به همین دلیل، هر نسلی علاوه بر تقلید، به دانش و مهارت نسلهای قبل خود میافزاید. اثر چرخدنده میآید چون ما میتوانیم کشفیات نسلهای قبل خود را بهکار ببریم، درحالیکه کشف خودمان را هم به پیش میبریم. »
نخستین چاپ کتاب «باغبان و نجار» با ترجمه مریم برومندی در 350 صفحه با شمارگان یکهزار و 100 نسخه به بهای 52 هزار تومان از سوی نشر نو راهی بازار نشر شده است.
نظر شما