به گفته علیرضا ثمودی پیلهرود، برخی از فیلمهای هالیوودی تلاشی است برای ترمیم وجهه جنگی آمریکا و شکستهایی در جنگهای مختلف خورده است.
کتاب «سینما و رسانههای جنگی آمریکا» نوشته پاتریشیا کیتون و پیتر شکنر با ترجمه علیرضا ثمودی پیلهرود و فواد ایزدی به سیاستهای پنتاگون در صنعت فیلمسازی اشاره دارد با این مضمون که پنتاگون در سال 2010 قراردادهایی را با شرکتهای تولیدکننده بازیهای ویدئویی امضا کرد تا از این راه نسلی از بازیکنندگان را جذب ارتش کنند و یا پس از حوادث 11 سپتامبر، سازندگان بازیهایی همچون فراخوان خدمت و مدال افتخار تلاش میکنند تا عملیاتهای نیروهای ویژه آمریکا را در سرتا سر جهان به تصویر بکشند. یکی از نکتههای قابل توجه در این کتاب اشاره به آخرین سخنرانی آیزنهاور از روسای جمهور آمریکا در 17 ژانویه 1967 و هشدار وی در خصوص شکلگیری کنسرسیوم نظامی و صنعتی و به خطر افتادن فرایندهای دموکراتیک در آمریکا است.
نویسندگان کتاب به این موضوع اشاره میکنند که با گذشت پنجاه سال از این سخنرانی مهم هماکنون چهار پایه دیگر به این کنسرسیوم اضافه شده است: صنعت سرگرمکننده فیلمها، تلویزیون و بازیهای ویدئویی؛ کنگره؛ صنعت اسلحهسازی داخلی و ظهور اتاقهای فکر که بیشتر محافظهکار هستند.
علیرضا ثمودی پیلهرود یکی از مترجمان کتاب است که خود در زمینه سیاست خارجی کشورهای اروپایی مقالاتی نوشته است. او معتقد است این کتاب تلاش کرده سیاست سرمایهداری را نقد کند و به این موضوع اشاره دارد که اساسا بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا از انزوای همیشگی خود خارج میشود و هرجنگی برای آمریکا میتواند یک جنگ پرسود و فارغ از نتایج نظامی خود باشد، چرا که هر جنگی دستمایه فیلمهای جنگی و بازیهای ویدیویی قرار میگیرد و به این ترتیب معضل نیروی جوان در ارتش هم حل میشود و هم اینکه شرکتهای مختلف به سودهای مختلف میرسند.
در این کتاب شما به این موضوع پرداختهاید که وزارت دفاع آمریکا از سینما و رسانه و ابزارهای این کشور در جهت منافع خود سود برده و به نحوی خواسته است خود را مطرح کند و گاهی برخلاف آن چیزی که در جنگهای ویتنام، عراق و افغانستان بوده را به مخاطب خود نشان داده است. در این باره جای این پرسش مطرح است ما هم جنگ ۸ سالهای را پشت سر گذاشتهایم و شاید از صد درصد فیلمهایی که ساختهایم، ده درصد توانستهایم مخاطب را همراه خود جذب کنیم و فیلمها را تاریخی و در سینما جاویدان کنیم. ولی فیلمهایی در صنعت هالیوود مانند «نجات سرباز رایان» داریم که بیش از ده سال از ساخت آن گذشته است ولی هنوز مخاطبان خودش را دارد. با توجه به انتقادی که در کتاب داشتید و آنچه که مطرح کردهاید مبنی بر اینکه نظام سرمایهداری توانسته بر سینمای هالیوود و سینمای جنگی آمریکا تاثیر بگذارد، چرا این سینما در جذب مخاطب توانسته موفق عمل کند؟
باید به این نکته اشاره کنم که سینمای هالیوود و مجموعههای دیگر در کنار هم توانستهاند در ساختار سینمای جنگی در سیاست خارجی آمریکا تاثیرگذار باشند. این کتاب مقداری پا را فراتر از این بحثها میگذارد و از آنجایی که کتاب انتقادی به سیستم سرمایهداری است و استادانی که این کتاب را نوشتهاند به این موضوع اشاره میکنند که به مرور پس از جنگ جهانی دوم، سینمای جنگی در حال خاص تبدیل به پیشبرد ابزار سیاست خارجی آمریکا شده است. این کتاب از این بابت برای من جالب بود چون نگاه نظری به موضوعات داشت و هم توانسته بود به صورت عینی و با استفاده از سکانسهای مختلف فیلمها به این موارد مورد نظر خود اشاره کند. کتاب حاضر در حقیقت به این یک جمله خلاصه میشود که یک سرباز صرفا ابزاری است در اختیار رهبران نظامی آمریکا و مثالهای تاریخی هم از هومر و کتاب ایلیادش میآورد و میگوید در آن زمان هم این سربازان بودند که جنگ میکردند و رهبران آنها در نهایت به غنایم جنگی دست پیدا میکنند. به آثار شکسپیر اشاره میکند که آنجا هم مفهوم گروه برادران و مفهوم کارگر مورد توجه قرار میگیرد. در کتاب ابتدا به یک سیر تاریخی اشاره و بعد از آن از ائتلافی نام برده میشود که در سالهای اخیر در آمریکا شکل گرفته و میشود هالیوود، پنتاگون و بازیهای ویدیویی جنگی که خیلی مهم است و البته صنعت تسلیحاتی و اسلحه سازی آمریکا. این چهار مولفه در کنار هم کمک به پیشبرد سیاست خارجی امریکا کمک میکنند.
اما آنچه در این بررسیها مغفول مانده بازیهای ویدیویی جنگی هستند. وقتی بررسی میکنیم تعداد ساعاتی که این بازیها استفاده میشود و حتی میزان فروش را میبینیم این بازیهای جنگی گاهی حتی از فروش فیلمها تاثیرگذارتر هستند. مثلا درباره «آواتار» که پرفروشترین فیلم تاریخ آمریکا تا یکی دو سال قبل بود، در ۱۵ روز به رقم یک میلیارد دلار رسید، این یعنی در این زمان ارتش آمریکا از فیلمهای جنگی به خصوص بازیهای ویدیویی استفاده میکند تا جوانان را ترغیب و تشویق کند که وارد ارتش شوند. یک بُعد دیگر و یک کنشگر مهم دراین حوزه اتاقهای فکر در آمریکا هستند؛ مانند پروژه قرن نوین آمریکا که دهه هفتاد تشکیل شد و بعد از فروپاشی شوروی افراد تندرو در این اتاق فکر جمع شدند برای اینکه بتوانند سیاستهای خارجی آمریکا را بعد از فروپاشی شوروی تدوین کنند.
نباید از این قضیه غافل شویم که اتاقهای فکر هم ابزاری برای سیاست خارجی آمریکا هستند که تلاش میکنند سیاستهای این کشور را توجیه کنند. اما درباره خود پنتاگون و اینکه چه اقداماتی صورت میدهد علاوه بر اینکه از فیلمهای سینمایی که با مضمون جنگی هستند حمایت و پشتیبانی میکند و ابزار و تجهیزاتی را در اختیار برخی فیلمسازان قرار میدهد، در سالهای مختلف هم با برخی شرکتهای تولید کننده بازیهای ویدیویی هم قرارداد میبندد و نفوذ دارد.
البته باید حواسمان باشد که خیلی بزرگنمایی نکنیم که بگوییم همه ارکان هالیوود و فیلمهای جنگی در اختیار پنتاگون است و مستقیم دستور میگیرد. فیلمهایی هم هستند که ضد جنگ هستند و همچون فیلمی که اشاره کردید نقد به پنتاگون و جنگهایی مانند ویتنام، عراق و افغانستان دارند. در نهایت باید به این موضوع اشاره کنم که اساس این کتاب آخرین سخنرانی آیزنهاور در سال 1967 است و آنجا به عنوان آخرین سخنرانی خود هشدار میدهد که یک کنسرسیوم متشکل از ارتش و صنعت تسلیحاتی در آمریکا شکل گرفته که میتواند در نهایت دمکراسی آمریکا را از بین ببرد، کما اینکه صنعت فیلم و بازیها و سریالهای تلویزیونی، کنگره و اتاقهای فکر و صنعت اسلحهسازی به مرور به این کنسرسیوم نظامی و صنعتی اضافه شدهاند و در سالهای اخیر میبینیم فیلمهایی تولید میشوند تا اقدامات آمریکا در کشورهای مختلف را توجیه کنند.
برای مثال فیلمی مثل «کلاه سبزها» یا فیلمهای دیگری مانند «سقوط شاهین سیاه» از حمایت مستقیم پنتاگون بهره میبرد. البته در خیلی از این فیلمها تلاش میشود که مفهوم جنگ خوب هم مطرح شود از جمله فیلم «نجات سرباز رایان» یک چیز دیگر هم که در این فیلمها مهم است؛ مفهومی تحت عنوان گروه برادران ( band of brothers) است که هم مجموعه سریالی درباره همین مفهوم تولید شد و هم در فیلمهای زیادی این ایده مطرح میشود که سربازان هستند که در نهایت فکر هم هستند و از هم حمایت میکنند و جانشان را برای هم فدا میکنند.
این بحث ایدئولوژی حاکم به چه صورت است؟ شما در بخشهایی از کتاب بیان کرده بودید که سربازان ارتش امریکا بیشتر طبقه کارگر را نشان میدهند و به نحوی نظام سرمایهداری بر فیلمها حاکم است. در این کتاب به این موضوع چطور پرداخته شده؟
چون کتاب نقدی به سرمایه داری است تلاش میشود تا به این موضوع پرداخته شود که ارتشی که در اختیار آمریکا است، ارتشی متشکل از طبقه کارگر است. افرادی که در داخل آمریکا جایگاهی ندارند و نمیتوانند به شغلهای خوبی برسند، به این امید وارد جنگ میشوند که بعد از آن بتوانند از مزیت آن استفاده کنند. اگرچه در فیلمهای مختلف به این موضوع اشاره میشود که اکثر سربازانی که از جنگ برمیگردند آن تصور قبلی خود را از دست میدهند و اکثرا مشکل روحی پیدا میکنند و زمانی که برمیگردند خانوادههای خود را میبینند که متلاشی شده. نمونههای مختلفی هم در این کتاب مواجه هستیم و سربازانی که برمیگردند میبینند همسرانشان با افراد دیگری ازدواج کردهاند یا فرماندهان نظامی شان به آنها خیانت کردهاند.
مجموعه این فیلمها و یا فیلمهای مستندی که در این کتاب وجود دارد نقدی بر ساختار ارتش آمریکاست و اقداماتی که در کشورهای مختلف انجام میدهد. مستندهای خوبی هم در این کتاب به آن اشاره شده است؛ از جمله مستند «ماده شیرها» که با توجه به حضور تدریجی زنان در ارتش آمریکا به مشکلاتی که این زنان در جنگ مواجه هستند اشاره میکند. البته یکی از بخشهای مهم کتاب هم نقش رسانهها در این تصویرسازی است و در اینکه از سیاستهای خارجی آمریکا در قالب جنگهای مختلف حمایت کند و بعضا تصاویر جعلی و نادرست از جنگها مخابره میشود. در مجموع اگر بخواهم کوتاه درباره کتاب بگویم، میتواند نقد منصفانه و منطقی از اقدامات آمریکا به دور از شعارهایی باشد که بعضا ممکن است بدهیم.
در این کتاب تلاش شده است که سیاست سرمایهداری را نقد کند و به این موضوع اشاره دارد که اساسا بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا از انزوای همیشگی خود خارج میشود و هرجنگی برای آمریکا میتواند یک جنگ پرسود و فارغ از نتایج نظامی خود باشد، چرا که هر جنگی دستمایه فیلمهای جنگی و بازیهای ویدیویی قرار میگیرد و به این ترتیب معضل نیروی جوان در ارتش هم حل میشود و هم اینکه شرکتهای مختلف به سودهای مختلف میرسند.
شما اصطلاحی را به عنوان «جنگ خوب» در این کتاب مطرح کردهاید و از چند بُعد آن به آن پرداختهاید. این تلاش برای جنگ خوب چطور در کتاب مطرح شده است؟ چرا این فیلمها تلاش میکنند این مفهوم را برای مخاطب خود جا بیندازند.
بخشی از این فیلمها نقدی است بر سیاستهای آمریکا به ویژه پس از جنگ ویتنام، فیلمهایی که اخیرا درباره جنگ ویتنام تولید میشود، بالاخره این جنگ شکست خورده است و جنگ تجاوزکارانه است. برخی از این فیلمها تلاشی است برای ترمیم وجهه جنگی آمریکا که ایده محور این فیلمها مفهوم گروه برادران است. به این معنا که برخی از این جنگها جنگهایی است که تلاش میشود برخی از کشورها و یا شهروندان آنها از آن وضعیت بد خودش رهایی پیدا کند. اگرچه میشود گفت وزن بیشتری از این فیلمها درباره نقد سیاست خارجی آمریکا درباره این جنگها است، اما مضامینی که در برخی از این فیلمها اشاره میشود تلاشی برای ترمیم تصویر پنتاگون و اساسا سیاست خارجی آمریکاست. البته تعداد بیشتری از فیلمها نقد سیاستهای آمریکا است و این کتاب هم تلاش میکند که این نقد را به تصویر بکشد.
در اکثر فیلمهای هالیوودی تکنیکها در خدمت محتوا هستند؛ یعنی وقتی فیلمی را نگاه میکنید از «نجات سرباز رایان» تا فیلمهای دیگر که بخصوص جنگ ویتنام را نشان دادهاند با آن تکنیک و ساخت فیلم، ذهن مخاطب را به بازی میگیرند. فکر میکنید این کتاب چقدر توانسته به این موضوع بپردازد که وقتی جلوههای ویژه به میان میآید توانسته است یک فیلم جنگطلبانه را مطرح و مخاطب را با آن آشنا کنند؟
این کتاب شاید در این بخش تاکید روی این موضوعات ندارد و مضمونها را مورد اشاره دارد. ولی اینکه این جذابیتها ایجاد شود و یا اینکه افراد خودشان را در جنگ احساس کنند بیشتر در قالب بازیهای ویدیویی جنگی خود را نشان میدهد؛ به نحوی که با اول شخص شلیککننده خودتان را در جنگ احساس میکنید؛ یعنی از طریق فضای مجازی و بازیهای آنلاین احساس میکنید که در جنگ حضور دارید و احساس میکنید که این تکنیکها آنجا مورد توجه قرار گرفته و به مرور شاهد این هستیم که بازیها بسیار تاثیرگذار در جلب افکار عمومی هستند؛ حتی تاثیرشان بیشتر از فیلمهای جنگی است اگرچه در فیلمهای جنگی نیز تکنیک در خدمت مضمونها است. ولی همچنان که بیشتر نویسندگان این کتاب معتقدند این تکنیکها در قالب بازیهای ویدیویی بیشتر نمود پیدا میکند چرا که خود فرد است که حس میکند در میدان جنگ حضور دارد.
تقاوتی بین جنگ ویتنام با جنگ عراق و افغانستان شکل گرفت. مثلا در جنگ عراق فیلم «تکتیرانداز» را داریم. ولی برای جنگ ویتنام فیلمهای دیگری ساخته شد که مضمونهایی متفاوت داشت. این تفاوتها چگونه در کتاب نشان داده شده است؟ فکر میکنم سینمایی که بعد از جنگ عراق و افغانستان شکل گرفت پتناگون روی آن تاثیر زیادی نگذاشته بود ولی حداقل ضد جنگتر بود.
فیلمهایی که درباره جنگ ویتنام ساخته شد جنگی بود که با شکست آمریکا به پایان رسید و باتوجه به مدت طولانی که اتفاق افتاد و بعد از آن میدانید که تحولات مهمی شکل گرفت از جمله این که این جنگ باعث شد نگاه به دولت آمریکا منفی شود و اختیارات کنگره تا حدودی بیشتر شود و سربازانی که از جنگ برگشتند باتوجه به مشکلات روحی که داشتند جلسات استماع برگزار میکردند و آنجا به اتفاقاتی که در جنگ ویتنام افتاده بود اعتراف میکردند.
اساسا جنگ ویتنام خیلی جنگ مشروعی نبود که هالیوود بتواند بازسازی و ترمیم کند. ولی به خاطر حوادث ۱۱ سپتامبر و اتفاقات تروریستی پنتاگون تا حدودی توانست در برخی فیلمها به نوعی وجهه خود را ترمیم کند. نارضایتی درباره جنگ عراق و افغانستان میان شهروندان آمریکایی رخ داد اما امروز با ساخت برخی فیلمها این وجهه ترمیم شد. مثلا فیلم «سی دقیقه بامداد» درباره کشته شدن اسامه بن لادن است و آنجا تلاشی است که این وضعیت نشان داده شود. جنگ عراق طبیعتا مشروعیت کمتری نسبت به جنگ افغانستان داشت. به هر حال پنتاگون با استفاده از هالیوود تلاش کرد این وجهه خود را ترمیم کند. با ساخت بازیهای ویدیویی و فیلمهای سینمایی شهروندان امریکایی را ترغیب کرد تا در ارتش امریکا حضور بیشتری پیدا کنند. اما در جنگ ویتنام در دوره جنگ سرد و طولانی بودن آن و اتفاقاتی که افتاد، پنتاگون نمیتوانست آن را به عنوان جنگ عادلانه تطهیر کند.
با توجه به آنچه گفته شد چه تفاوتی میان سینمای ایران و آمریکا در موضوعات جنگی دیده میشود؟
طبیعتا هر حاکمیت و دولتی تلاش میکند تصویر مثبتی را ارائه دهند. اما همانطور که میدانید در ایران مشکلات زیادی وجود دارد؛ از جمله ضعف در فناوریهای در خدمت فیلمها است که اگر چه در سالهای اخیر بهبودها و پیشرفتهایی را شاهد هستیم، اساسا به نظر میرسد که دستی که بتواند آن را هدایت کند و تصویر سازی کند وجود ندارد. در یک فیلم شاهد هستیم گروهی تلاش میکنند تا سربازی و عضوی از گروه خود را به آغوش خانواده و مادر خود برگردانند. اما جنگی که میشود گفت دورتر از مرزهای آمریکا اتفاق میافتد را به خوبی تصویر میکنند، ولی در ایران متاسفانه اینطور نیست. البته در ایران دلایل مختلفی وجود دارد. از جمله بحثهای اقتصادی و اینکه تلاش منسجمی شکل نگرفته برای اینکه ما یک اسطورهسازی از افرادی کنیم که در این جنگ حضور داشتهاند. این اتفاقا درقالب فیلمهای مختلف رخ میدهد. این جسارت را کارگردانان مختلف و حتی خود حاکمیت دارند که در کنار فیلمهایی که اسطورهسازی میکند فیلمهایی تولید میکند که نگاه ضد جنگ دارد. ولی در ایران فکر نمیکنم چنین تصوری وجود داشته باشد.
کتاب «سینما و رسانههای جنگی آمریکا» نوشته پاتریشیا کیتون و پیتر شکنر به ترجمه علیرضا ثمودی پیلهرود و فؤاد ایزدی در 503 صفحه به بهای 55 هزارتومان منتشر شده است.
نظر شما