غلامحسین لطفی میگوید: اگرچه که تلهتئاتر جایگزین تئاتر صحنهای نمیشود؛ با این حال تلویزیون دریچهای برای معرفی هرکدام از هنرهای زیبا به عامه مردم است. این فرصتی است برای صداوسیما که از مخاطب میلیونی برای معرفی انواع هنرها نه فقط تئاتر استفاده کند. اما متاسفانه تلویزیون خودش را از تئاتر محروم کرده است.
ابتدا درباره کتاب «تئاتر تلویزیونی در ایران» توضیح دهید.
این کتاب در سال 1387 چاپ شد و در سال 1396 به چاپ دوم رسید. کتاب چندین بخش دارد که در بخش اول رسانه تلویزیون، ویژگیها و کارکردهای آن معرفی میشود. در این بخش است که به نظرات کارشناسان رسانه در ایران و جهان، دیدگاههای عامه مردم و همچنین خواص و اهل فرهنگ نسبت به رسانه تلویزیون پرداختهام و اهمیت و تاثیرات تلویزیون بر خانوادهها و مراکز آموزشی را هم بررسی کردهام.
فصل دوم به شکل مقدماتی به تاریخچه تلویزیون نگاهی دارد و آنچه به «تلهتئاتر» یا «تئاتر تلویزیونی» معروف شده است. همچنین تاثیر متقابل تئاتر و سینما را بر تلویزیون بررسی میکند. در فصل سوم پرداختیم به اینکه تئاتر تلویزیونی چه هست و چند مدل از آن داریم؟ فصل چهارم، به تلهتئاترهای ایرانی در پیوند با شرایط اجتماعی و سیاسی پرداختهام. دوره پیش از انقلاب که شامل دوران جنگ؛ و پس از آن میشود. دوره پس از جنگ هم در سه بخش آمده است. شامل دورهای که مشهور بود به دوره سازندگی، که دوران بازسازی و رونق بازار بود، که البته این رونق به ساخت برنامههای تلویزیونی هم سرایت کرد. بعدش اصلاحطلبها سرکار آمدند، این دوره از نمایش یا تئاتر تلویزیونی را هم جداگانه بررسی کردهام. و دوره بعدی تا زمان انتشار کتاب را هم در بخشی جداگانه بررسی کردهام.
در فصل پنجم، و آخر هم به عواملی که بر تولید تلهتئاتر و نمایشهای تلویزیونی تاثیر میگذارند، پرداختهام. اینکه سیاستهای تلویزیون در قبال ساخت نمایشهای تلویزیونی یا آن طور که مصطلح شده است در قبال «تلهتئاتر»ها چیست. آیا تلویزیون توانسته رابطهای متناسب و سازنده با نهادهای تولیدکننده تئاتر صحنهای و هنرمندان این حوزه برقرار کند. آیا اصلا دغدغهاش را دارد. آیا به فکر هست آدمهایی از خودش برای این کار تربیت کند. آن طور که تلویزیون ملی قبل از انقلاب با تاسیس «کارگاه نمایش» پایهریزی کرده بود: شورا، واحد، یا نهادی که بتواند تئاتر صحنهای را به زبان رسانه جمعی و عامهپسند تلویزیون ترجمه کند بدون آنکه آن را به عامیگری بیالاید و بی آنکه هنر والای تئاتر را تسلیم ذائقهها و هاضمههای اذهان تنبلی کند که خودش در تنبلی آنها مقصر است.
تعریف شما به عنوان نویسنده این کتاب از تئاتر تلویزیونی یا همان اصطلاح «تلهتئاتر» چیست؟
بنیان هنرهایی مثل سینما، تئاتر و نمایش تلویزیونی استوار بر درام است. حتی با اندکی مسامحه میشود گفت؛ نمایشهای دیگر مثل مسابقات، سیرک و واریته همگی جذابیتشان را از خاصیتهای دراماتیک میگیرند. شاید خالی از فایده نباشد اگر حتی یک مسابقه فوتبال را با فیلمهای سینمایی مقایسه کنید: نود دقیقه مسابقه با تایم تقریبی فیلم یکی است. تماشاگر و بازیگر در محیطی یکپارچه مثل تئاتر ولی با صحنهای جدا از جایگاه تماشاگران مشغول بازیاند. از دید یک طرفدار، قهرمان و ضدقهرمانی هست، خیر و شری. و البته تعلیق و انتظاری دراماتیک و کارگردانی (مربی) که کنار صحنه (زمین) همه را هدایت میکند. این را بیشتر برای مطایبه گفتم. اما درتئاتر، تلویزیون و سینما خویشاوندی دراماتیک مستحکمتر است. هر سه رسانه داستانی را با زبان و یا نمادها و نشانههای خاص خودشان برای گروهی به نام تماشاگر «نمایش» میدهند. تاکید من بر کلمه نمایش از آنجاست که داستانگویی دراماتیک مبتنیست بر کنش، برعمل دراماتیکِ پیشرونده و پیشبرنده موضوع و گشاینده و گسترنده «معنا». پس تا اینجا عدهای: گروه بازیگران برای گروه تماشاگران داستان یا موقعیتی دراماتیک را در یک مکان نمایشی از طریق کنش بیان میکنند. این مکان هر مکانی میتواند باشد. صحنه تئاتر، یک سیرک یا قاب بسته تلویزیون. آنچه مهم است این است که جوهره درام در همه آنها مشترک است.
به همین دلیل گونههای مختلف درام وجود دارد. اکثر درامها ضمن فصل مشترک وجه تفارق و تفاوت هم دارند. در تئاتر ما با بازیگرانی که داستان را روایت میکنند در مکان و فضایی مرتبط و مشترک (نفس به نفس ) رو به رو هستیم. اما در نمایش تلویزیونی و یا تلهتئاتر با روایتی متفاوت از همان قصه در قاب محصور و محدود تلویزیون و با تصاویری دو بعدی مواجهیم. این تفاوت ناشی از نوع تصویر، اندازه قاب و نما، زاویه و حرکت دوربین و سایر عناصر نحوی و گرامری زبان تلویزیون است که با نظارت جابرانهی کارگردان اعمال میشود.
کارگردان تصمیم میگیرد که ما چه چیز را ببینیم یا نبینیم یا حتی با چه اندازهای از نما و ارتفاعی ببینیم. همه زوایای دید با مداخله کارگردان در تصویر شکل میگیرد. در حالی که در تئاتر صحنهای تماشاگر اختیار بیشتری دارد. او مختار است به هر بخشی از صحنه که میخواهد نگاه کند. از طرفی او کلیت صحنه را در یک نمای باز، گسترده و کامل میبیند. تلهتئاتر در واقع نمایشی تئاتری است که با زبان فنی تلویزیون و با بهرهگیری از نمادهای بصری تلویزیون برای پخش گسترده و برای عامه مردم ضبط میشود. این یک تعریف اولیه است ولی جامع نیست. البته تلویزیون انواع دیگر درام را میتواند به خودش راه بدهد. مثل سریالهای تلویزیونی و فیلمهای داستانی. پس در اینجا باید در واقع مختصری به این تعریف اضافه کنیم.
تفاوت عمده تئاتر در معنای کلاسیک با سینما وحدت موضوع است. یعنی ما وقتی در صحنه تئاتر یک موضوع را شروع کردیم، به طور معمول آن را به سرانجام مشخصی میرسانیم. اما در سینما برش وجود دارد. خانه به بیابان برش داده میشود و ممکن است موضوع قبلی دنبال نشود و دنباله به تعویق بیفتد. اما در تئاتر کسی را که وارد صحنه کردیم و مثلا به خانهای وارد شد، باید موضوع را تا پایان پی بگیریم. رخدادها در تلهتئاتر هم رخدادهایی در حال وقوع و زمان حالیاند ، حتی اگر فلشبک باشند که به طور پیوسته جلوی چشم مخاطب به سرانجام معلومی هدایت میشوند و مانند سینما با برشهای مختلف قطع نمیشوند. قاعده بر آن است که تلهتئاتر این پیوستگی رخداد را در موقع ضبط با سه دوربین (یا بیشتر) به حس و حال یکدست و بدون قطع موضوع و بازیگران نیز تسری دهد. اغلب وحدت صحنهای و مکانی رعایت میشود.
در واقع تئاتری را میتوان تلویزیونی بنامیم، که با زبان رسانه تلویزیون و با استفاده از ابزارهای فنی و هنری آن برای مخاطبین پخش میشود. اما فصل مشترکش با تئاتر صحنهای علاوه بر بازیگران و درام پیوستگی مکان، زمان و موضوع است. الف در نقش ب وقتی جیم آن را تماشا میکند. پس داستانگویی و درام، تماشاگر و بازیگر ارکان اصلی نمایش هستند که در تلهتئاتر هم حضور دارند. با این تفاوت که در نمایش تلویزیونی زبان فنی تصویر به جای چشم تماشاگر تصمیم میگیرد. درنمایش صحنهای چشم صاحباختیار تماشاگر خودش انتخاب میکند اما در تلهتئاتر، زبان بصری و خاص تلویزیون و سینما مشخص میکند که در یک لحظه چه اطلاعاتی داده شود و چه چیزی پنهان بماند. اینها موجب میشود ما با رسانهای متفاوت از تئاتر صحنهای مواجه باشیم و نوع متفاوتی از تئاتر و نمایش را تجربه کنیم.
چطور تصمیم به نگارش این کتاب گرفتید؟ در واقع چه ضرورتی را در اینباره حس کردید؟
من کارمند تلویزیون بودم و مایل بودم بدانم در کجا دارم کار میکنم. اغلب کتابهایی را که درباره و در زمینه تلویزیون منتشر میشد میخواندم. کتابهایی که درباره تلویزیون وجود داشت دو دسته بودند یک دسته آن را به عنوان وسیلهای فنی بررسی میکردند و دیگری کتابهایی که از منظر رسانهای اجتماعی به آن میپرداختند در واقع نگاه جامعهشناسی به مخاطب که خیلی هم مفیدند. کتابی که تلویزیون را با خاصیتهای هنری ببیند کم بود و یا نبود. الان هم تلویزیون آن قدر بر خبر، بر سیاست و هدایت افکار عمومی و بر جنبههای سرگرمکننده نازل متمرکز شده که دیگر جایی برای اندیشهورزی تماشاگر بر روی آثار هنرمندانه و والا باقی نمانده تا مثلا انتشارات سروش دست به نشر کتابهای هنرپژوهانه بزند.
آن سالها هم به وجه هنری تلویزیون توجه کمی میشد. تلویزیون در کلیت خودش دو کارکرد دارد. یکی ژورنالیستی که اخبار و تحلیلهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را انعکاس میدهد و دیگر کارکرد هنری آن است که جنبه فرهنگپروری و اقناع و تربیت ذوق زیبائیشناسی و تولید و تعمیق معنای هستی را برعهده دارد. پرداختن به موسیقی، به نمایشگاههای نقاشی به تئاتر و نمایشهای حاوی معنا و بار اندیشمندانه و مستندهای تلویزیونی و از این قبیل. آن موقع فکر کردم کتاب درباره این حاکم است. بهترین و شاخصترین نوع اثر هنری که در تلویزیون میتوان ارائه کرد، تلهتئاتر است. شاخصترین آنها هنر درام است که از جوهره هنرمندانه پربارتری برخوردار است. سریعتر و صریحتر با مخاطب حرف میزند و اثرگذار است. گشتم آن موقع به جز کتاب «عباس جهانگیریان» (فرهنگ تئاترهای تلویزیونی) که بیشتر تاریخ تلهتئاترها را بیان میکند و البته کتاب باارزشی است، کتاب دیگری در این زمینه نبود.
جایگاه تئاتر تلویزیونی در کشور ما چگونه است؟
استراتژیهای تلویزیون خیلی از سبک و سلیقه مدیران تبعیت میکند. در شبکه چهار سیما، یک دوره درخشان پخش تئاتر تلویزیونی داشتیم. آثار شاخص و فاخری هم توسط هنرمندان بنامی کارگردانی شد. همه اینها را البته در کتاب آوردهام. از زندهیاد اکبر رادی، اسماعیل خلج، محمود استادمحمد، بهزاد فراهانی، محمد رحمانیان و خیلی از نویسندگان خوب دیروز و امروز از شکسپیر، چخوف، ایبسن، دورنمات، یونسکو، استاین بک، سارتر و خیلی از نویسندگان اسم و رسمدار دنیای نمایش کار شد! کارگردانهای نامآور زیادی هم در تلویزیون کارهایشان را نمایش دادهاند که فهرستی بلند بالاست. «داریوش مودبیان» با کمک «حسین فردرو» و «مسعود فروتن» کوشش زیاد و قابل توجهی برای برگرداندن تئاترها به زبان رسانه انجام دادند. اما بعدا در شبکه چهار سیما شوراهایی بوجود آمد. عدهای آمدند همه اینها را تعطیل کردند و الان چندین سال است که دیگر چیزی به نام «تلهتئاتر» در تلویزیون ایران نداریم!
بر اساس آنچه در کتاب شما آورده شده، تئاتر تلویزیونی در ایران چه تاریخچهای دارد؟
قبل از انقلاب و در حدود سال 37 تلویزیون معروف به کانال 3 با صاحبامتیازی «ثابت پاسال» درست شد و درسال 1345 تلویزیون ملی ایران افتتاح شد. اوایل تلویزیون فقط پخش داشت. بعد تصمیم گرفتند تئاترهای روی صحنه را دعوت کنند تا در تلویزیون آثارشان را ارائه کنند؛ ولی چون امکان ضبط نبود گروههای تئاتر به شکل زنده اجرا میکردند و مردم تئاتر را زنده میدیدند و اگر فردا عدهای میخواستند یا تقاضا میکردند آن را دوباره ببینند، گروه باید دوباره آن را اجرا میکرد. بعدها که امکان ضبط تئاتر را پیدا کردند، در استودیوها اجرا و ضبط میشد. نمیتوانم این تاریخچه را خلاصه کنم همهاش به صورت مفصل در کتاب هست. فقط مایلم بگویم اولین نمایش ضبطشده و ثبتشده در آرشیوها، نمایش «شهر آفتاب مهتاب» از زندهیاد استاد «علی حاتمی» است که استاد «عباس جوانمرد» کارگردانی کرده است. به هر حال تئاترشهر که افتتاح شد، اولین اجرای آن «باغ آلبالو» چخوف به کارگردانی «آربی آوانسیان» بود که همان موقع ضبط شد ولی متاسفانه پخش نشد.
حذف تلهتئاترها از تلویزیون چه پیامدهایی منفی برای فرهنگ جامعه ایرانی دارد؟
شما اگر یک نانوائی را تعطیل کنید صدای اهل محل درمیآید. اما تعطیلی نهادهای فرهنگی صدا ندارد. کلیدی را میزنید و چراغ را خاموش میکنید آنوقت ساکنان اتاق بلند میشوند و میروند به اتاق دیگری که چراغش روشن است. حالا این «دیگری» هرجا و مال هرکس میتواند باشد. انگشتی که دست میبرد و کلید کتاب یا فیلم یا نمایشی را خاموش میکند نقش فرهنگساز نقش پدرانه خود را به دیگری وامیگذارد.
بچهها چند اتاق را که عوض کردند یادشان میرود اتاق اصلی و زادگاه کجا بود. آن دست خاموشگر تاوان، پادافرهاش را در سقوط اخلاقی، بیریشگی و بیهویتی نسلها خواهد دید. چراغ که خاموش شد خودِ خاموشکننده هم کور خواهد شد.
تعطیلی تئاتر در هر شکلش مصیبت است. هیچ هنر والائی تا حمایت نشود تا به رسانههای جمعی راه نیابد فراگیر و محبوب نخواهد شد. تلویزیون با این کارش هم به خودش و هم به فرهنگ جامعه لطمه زد. معیار جاهلانهاش هم این بود که تئاتر تلویزیونی مخاطبانش کمتر از کمدیهای نازل و خرجش بیشتر است. میبینید که در این معادله فرهنگ هیچ جائی ندارد. پس خاموشش کنید و تمام. بگذریم.
الان که با پدیده کرونا مواجه هستیم! تئاترها تعطیل شدهاند و هنرمندان نه تنها در مضیقه مالی هستند، تاب تحمل خانهنشینی را هم ندارند. تلویزیون اگر تلهتئاترها را تعطیل نکرده بود میتوانست همه هنرمندان را مشغول به کار کند. میشد برای تماشاگر میلیونی تئاتر پخش کرد. هم مردم در این شرایط خانهنشینی با تئاتر آشنا میشدند هم به فرهنگ عمومی جامعه چیزی اضافه میشد. میتوانستند با تبلیغ درست و وسیع - آقایان که راهش را خوب بلدند ! کاری کنند که یک آدم معمولی تئاتر ندیده هم در خانهاش پای تلویزیون بنشیند و تئاتر ببیند! گفتم اساسا هیچ هنری در بین مردم گسترده نمیشود، مگر اینکه بیاید در یک رسانه جمعی. مادام که کنسرتهای کلاسیک تماشاگران محدودی در تالارها داشت مختص خواص بود. اما الان که از تلویزیونها پخش میشود یا در شبکههای اجتماعی توزیع میشود یک هنر جمعی شده است.
الان بهترین فرصت برای تئاتریها بود که در تلویزیون ملی باشند و تلویزیون برای عمومیت دادن به تماشای تئاتر قدمهای اولیه را بردارد. نمیدانم چرا سیمای ایران آستین بالا نمیزند و گروهها را دعوت نمیکند! در کشور ما هنوزهم که هنوز است برای تئاتر تماشاگر خاص داریم. هنوز نتوانستیم عامه مردم را وارد تئاترکنیم و عادتش دهیم به تئاتر دیدن! در کشورهای دیگر دیدن تئاتر کاری مفرح برای خانوادههاست. اما در کشور ما این اتفاق هنوز نیافتاده. گرچه که تلهتئاتر جایگزین تئاتر صحنهای نمیشود؛ با این حال تلویزیون دریچهای برای معرفی هرکدام از هنرهای زیبا به عامه مردم است. تلویزیون به هر حال در گوشه هر خانهای هست. این فرصتی است برای صداوسیما که از مخاطب میلیونی برای معرفی انواع هنرها نه فقط تئاتر استفاده کند. اما متاسفانه تلویزیون خودش را از تئاتر محروم کرده است.
نظرات