سیدمحمد خلیلی یزدی که سالها کارمند بانک بوده و با وجود قبولی در دانشگاه تهران به دلایلی نتوانسته ادامه تحصیل دهد، به سبب علاقه شدید به کتاب، کتابخانهای در منزلش راهاندازی میکند که بعد از فوت، کتابخانه شخصی وی توسط خانوادهاش به مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران در قم اهداء میشود. کتابخانه اهدایی مرحوم خلیلی یزدی شامل ۴۱۹ عنوان کتاب در ۷۰۵ جلد است؛ کتابهایی با موضوعات دینی، مذهبی، آموزشی و مجلات علمی و پژوهشی، از جمله سری کامل «مجله دانشمند» در این مجموعه اهدایی دیده میشود. بهبهانه این اقدام نیکاندیشانه با «پریسا خلیلی یزدی» فرزند مرحوم خلیلی به گفتوگو نشستیم.
با توجه به علاقه و انس مرحوم خلیلی یزدی به کتاب، میخواهم بدانم این علاقه چه زمانی و چگونه در میان سایر اعضای خانواده شکل گرفت؟
تقریبا از کودکی این علاقهمندی به کتاب در ما شکل گرفت. پدرم دوست داشت ما (فرزندان او) در هر زمینهای فعال باشیم. یادم هست زمانی که تازه کامپیوتر به بازار آمده بود، پدر کتابهای آموزشی مربوط به این موضوع را برایمان تهیه میکرد و دوست داشت ما بهروز باشیم. حتی گاهی اوقات برنامهنویسی میکرد و به برادرم برنامهنویسی را آموزش میداد.
این مسئله چقدر به رشد و بلوغ فکری شما در خانواده کمک کرد؟
دقیق نمیتوانم عرض کنم، اما بیتاثیر نبوده است. مثلا خاطرم هست ما - به خصوص برادرم - از بچگی کتابخانه خانه را به صورت یک کتابخانه عمومی درآورده بودیم و کتابها را شمارهگذاری میکردیم. این کار به این خاطر بود که مثل کتابخانههای سطح شهر کتابها را به بچههای همسایه امانت دهیم؛ و این کار را انجام میدادیم.
پس در منزل شما کتاب یک کالا دکوری نبود؛ برعکس بعضیها که از آن برای چیدمان داخلی خانه استفاده میکنند.
درست میفرمایید. از یک طرف پدرمان که علاقه زیادی به کتاب داشت و از طرفی چون مادرمان فرهنگی بود، کتاب در منزل ما خیلی ارزشمند و از جایگاه فاخری برخوردار بود. شاید ما بچهها کمتر مثل پدر و مادرمان به کتاب علاقهمند بودیم ولی در هر حال، کتاب ارزش زیادی برایمان داشت.
جدای از علاقه شخصی مرحوم پدرتان به کتاب، هدفشان از نگهداری کتاب در خانه و ایجاد کتابخانه چه بود؟
مرحوم پدر معتقد بود یک روزی این کتابها به ما کمک میکنند و به یاری ما میآیند. بنابراین همیشه میگفت این کتابها را ببرید استفاده کنید و برایم بیاورید. به عبارتی کتاب را کلید حل مسائل و راهگشا فرض میکرد. به نظرم یکی از اهداف ایشان برای خرید و نگهداری کتاب همین بود.
پدرتان چقدر از زمان روزانه خود را به کتاب خواندن اختصاص میداد؟
چون کارمند بانک بود، وقت زیادی برای مطالعه نداشت، اما اوقات فراغتش را حتما با کتاب خواندن پُر میکرد، یا کاری را که در خانه انجام میداد، جوری انتخاب میکرد که حتما یک کتاب مربوط به آن موضوع وجود داشته باشد و از آن استفاده کند.
بیشتر چه کتابهایی را مطالعه میکرد و چه کتابهایی در کتابخانهاش دیده میشد؟
پدر هر مطلب علمی، فرهنگی یا دینی جدیدی را دوست داشت، لذا سراغ اینگونه موضوعات میرفت؛ از ساخت اولین آبشیرینکنها تا کامپیوترهای جدید. کتابهای هنری خیاطی، گلدوزی، تعمیر وسایل خانگی، موسیقی، زبان انگلیسی و... هیچ کتابی برای ایشان بدون استفاده نبود، واقعا مطالعه میکرد و از آنها بهره میبرد.
چرا کتابخانه پدرتان را اهدا کردید؟ آیا وصیت خود پدر بود؟
نه، وصیتی در این مورد نداشتند. احساس کردیم شاید در خانه بیاستفاده باشند و چون بابا خیلی کتاب خواندن را دوست داشت، با این کار خواستیم این چرخه کتابخوانی تداوم داشته باشد و روح بابا از این موضوع خشنود شود.
چرا مرکز اسناد و کتابخانه ملی قم را برای اهدای کتابخانه مرحوم پدرتان انتخاب کردید؟
از آنجا که کتابهای قدیمی زیادی در کتابخانه ایشان بود، با دوستان و کسانی که مطلع بودند مشورت کردیم و در نهایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در قم را پیشنهاد دادند.
خیلیها معتقدند که اگر فقط نیمی از کتابهای حبس شده در خانهها اهدا شوند، بخش عمده کمبود کتاب در جامعه حل خواهد شد. به نظر شما اهدای کتاب یا کتابخانههای شخصی چقدر به رشد فرهنگی جامعه کمک خواهد کرد؟
با اهدا کتاب این اتفاق حتما خواهد افتاد و منابع کتابخانهها هم غنیتر خواهد شد. در مورد بخش دوم سوالتان هم عرض کنم کتاب و کتابخوانی بستر ارتقا فرهنگ جامعه را فراهم میکند. اگر کتابی تاکنون توسط یک نفر خوانده شده است، حالا توسط چند نفر یا شاید چند صد نفر خوانده میشود. همین امر به رشد آگاهی و فرهنگ جامعه کمک خواهد کرد.
چه راهکاری برای گسترش این امر خداپسندانه (اهدا کتاب) پیشنهاد میدهید؟
شاید در ازای کتابهایی که اهدا میشود، اگر امتیاز مطالعه رایگان در کتابخانهها یا استفاده از کتابهای جدید به اهداکنندگان در نظر گرفته شود، این فرهنگ بیشتر توسعه پیدا کند. البته ما انتظار این کارها را نداریم و صرفا به عنوان پیشنهاد خدمتتان عرض کردم.
نظر شما