احمد گلمحمدی در نشست سرای اهل قلم مطرح کرد:
کتابی که مشروطه را به عنوان تجربه پایدار زندگی اجتماعی مطرح کرده است
احمد گلمحمدی گفت: در کتاب «تکاپو برای آزادی؛ روایتی دیگر از انقلاب مشروطه ایران» به عنوان تجربه پایدار زندگی اجتماعی مطرح شده است.
نگارنده در کتاب «تکاپو برای آزادی؛ روایتی دیگر از انقلاب مشروطه ایران» ستایشگر آزادی است و مشروطیت را به علت گشودن چنین افقی به روی ایرانیان به مثابه حرکتی رهاییبخش مینگرد و قصد دارد روایتگر تکاپوی آزادیخواهی ایرانیان در برابر خودکامگیهای زمانه خود باشد. این کتاب بیشتر داستان تلاش نخبگان ایرانیان است که از بستر تحولات واقعی جامعه ایران سربرآوردند. جامعهای که به علت تنگناها و موانع ساختاری چنان که باید نمیتوانست در گذار از خودکامگی به آزادیخواهی مشارکت گسترده داشته باشد.
انقلاب مشروطه یک انقلاب نخبگانی بود نه یک انقلاب اجتماعی. شکاف بین نخبگان و جامعه چنان ژرف بود که مانع از همگرایی و همافزایی نیروهای اجتماعی میشد. همین امر دامنه این دشواری را بازمیتاباند اما امروز گویی این چرخه دگرگون شده است. تجربه زیسته زنان و مردان ایرانی نشان میدهد که در رفتار آزادیخواهانه نه تنها از زمامداران بلکه از جامعه روشنفکری نیز پیشی گرفته است و از این رو سرنوشتی متفاوت در انتظار اوست.
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان ملاییتوانی بود که در نشست نقد و بررسی کتاب «تکاپو برای آزادی؛ روایتی دیگر از انقلاب مشروطه ایران» بیان کرد. وی ادامه داد: طی 25 سال گذشته بهگونهای مستقیم اندیشیدن و تفکر کردن درباره مشروطه یکی از دغدغههای اصلی من بوده است. مشروطه یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ ایران است زیرا دورهای تازه را در تاریخ ایران آغاز کرد و مسایلی را دچار چالش کرد که پیش از این سابقه نداشته است.
وی افزود: مشروطه و انقلاب مشروطه یک لحظه خاص در خاطره قومی ملت ایران است که از زمان پیش و پس، خود را متمایز میکند. مشروطه استعارهای است از وضع کنونی ایرانیان. ما با سخن گفتن درباره مشروطه به یاد مسالههای تاریخی خواهیم افتاد و در این کتاب یادآوری همین نکته مهم است که 114 سال پیش رخ داد. تاریخنگاری انقلابها یکی از مسائل مهم است و انقلاب همواره وجه شدیدترین تضادها در درون یک ملت است که از پس آن قطببندی سیاسی بزرگ رخ میدهد و با خشونت و درگیری سعی میکند جریان قبلی را از صحنه سیاست حذف کند و اسطورهها و ارزشهای تازهای را جایگزین سنتها و روشهای پیش کند.
ملاییتوانی ادامه داد: انقلاب عرصهای است برای روایتهای چندگانه و متضاد و انقلاب نفی وضع گذشته است و هم عرصهای برای اندیشیدن برای آینده است. انقلابها مساله تنگاتنگی با تاریخ دارند. در انقلاب مشروطه ایران این مساله چند برابر میشود و به دلیل تعارضی که در روایت مشروطهخواهان با روایتهای رسمی پدید آمد که ما نتوانیم با یک روایت متحدالشکل روبهرو باشیم.
این پژوهشگر تاریخ افزود: بهطور کلی رغبت و انگیزه اندکی در میان پژوهشگران تاریخ معاصر برای انقلاب مشروطه وجود داشته است اما میبینیم که ادبیات تاریخنگاری ما بسیار ضعیف است. در این زمینه چند دیدگاه وجود دارد. نخست اینکه مشروطهخواهان ناتوان از استقرار یک دولت باثبات و مقتدر بودند تا بتوانند روایت کنشگران و بازیگران و دستاندرکاران انقلاب را به یادگار بگذراند و چون دولت مستقر و باثباتی نداشتیم روایت رسمی از مشروطه نداریم.
بیدرنگ یک دهه پس از مشروطه با جریان تجزیهطلبی با آرمان مشروطه شاهد هستیم بخشی از تندروترین سخنرانان مشروطه را به تجدیدنظر واداشت که یکی از آنها تقیزاده بود که یکی از تندروترین رهبران مشروطه بهشمار میرفت. همچنین سرخوردگیهای گستردهای میان مشروطهخواهان پدید آمد چه رهبران مشروطه و چه منتقدان و مخالفان آنها که به این نتیجه رسیدند که مشروطیت قابل دوام نیست.
وی افزود: همچنین در دولت مطلقه و مقتدر پهلوی اول و دوم فضایی برای گفتمان مشروطه پدید نیامد و منتقدان دموکراسی و آزادیخواهی را به سمت اسلام سیاسی سوق دادند. مساله بعدی گفتمان رسمی تاریخنگاری اسلامی است که انقلاب مشروطه به عنوان پدیدهای سیاسی و ایدئولوژیک نگریسته شد و در آن بخشی از رهبران برجسته شدند و باعث شد تا تعارض درباره مشروطه پدید بیاید. وقتها و فرصتهای بسیاری پدید آمده که باید این تنگناها را بررسی کنیم. در این کتاب فارغ از مساله ایدئولوژی و نوعی تاریخنگاری نسبت به انقلاب مشروطه پدید آمده و روایت مستقلی از انقلاب مشروطه را ارائه میدهد.
ملاییتوانی افزود: طرح این روایت در کنار مناقشههای سیاسی صحنه را تنگ کرده بوده و انتشار آن کار مشکلی بود و برخی از ناشران از انتشار آن اجتناب میکردند اما پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی با اندکی تغییر در مطالب به همان شکل کتاب را منتشر کرد. شاید از کتابی که قابل فهم باشد و بتواند بخش مشروطیت را وارد فضاهای عمومی کند بهرهمند نشدیم و باید بکوشیم کتابی بنویسیم که مطالب این کتاب بتواند از سوی غیرتاریخیها نیز جذاب باشد.
سپس احمد گلمحمدی گفت: دیدگاه من به این کتاب به دو دلیل مهم روششناختی است. نخست اینکه صاحب اثر فرد خبرهای است و سالها در حوزه مشروطه کار کرده است. دلیل دوم اینکه اهمیت فوقالعادهای برای پایبندیهای متدلوژیک بوده است. ما در حوزه علوم انسانی عامدانه و غیرعامدانه پایبندی متدلوژیک نداشتهایم و اگر معیارهای استانداردهای جهانی به نفع ما باشد آن را برجسته میکنیم زیرا تبدیل به شبه علم شدهایم.
وی افزود: از ویژگیهای خوب این کتاب این است که نگاه متفاوتی به مشروطه داشته است و این نوع نگاه نادر است. در این کتاب مشروطه به عنوان تجربه پایدار زندگی اجتماعی مطرح شده است و اگر انقلاب مشروطه را به عنوان تجربه پایدار زندگی اجتماعی تلقی کنیم کار بسیاری ارزشمندی انجام دادهایم.
گلمحمدی ادامه داد: هم خود مشروطهخواهان و هم روایتگرایان پهلوی اول و دوم وجه مشترکی داشتند که مشروطه را اینگونه ببینیم. مشروطه شکست خورد زیرا نگاه توطئهگرایانه داشت و هم نگاه ایدئولوژیک. همچنین انقلاب مشروطه را یک توطئه سیاسی شکست خورده میدانستند و این کتاب دراین باره بسیار مهم است. انقلابها همواره فراز و نشسب بسیاری داشته و در بسترهای مختلف تجربه زیسته ما برجستهتر خواهد شد. تجربه مشروطهخواهی از یک وجه بر این مساله دلالت دارد.
وی افزود: ویژگی بعدی اثر این است که توسل به الگوی صحیحتر از انقلاب مشروطه دارد و نویسنده بر این باور است که جنس انقلاب مشروطه متفاوت است. جایگاه مدرنیته یک نقطه عطفی دارد و استوار کردن انقلاب مشروطه و مدرنیته کار ارزشمندی است که به روایتهای آن اهمیت میدهد. گفتمانهای مسلط رسمی به نوعی میخواهند با مدرنیته فاصله بگیرند ما با مدرنیته میتوانیم زندگی جمعی را سامان دهیم.
گلمحمدی سپس به نقد کتاب نیز پرداخت و گفت: در این کتاب مفهوم و گاهشمار با هم ادغام شده است. اگر فهرست کار را ببینید مفاهیم محوری و گاهشماری در کنار هم قرار گرفته شده است. اگر برخی کاستیها در این کتاب دیده میشد اعتبار کار بیشتر بود. نکته بعدی طرح الگوی نظری است که عنوان آن سبکتر از خود عنوان فرعی است. نکته دیگر نقد به لحاظ متدلوژیک است که در سطح سادهتر باید بگویم برخی از فصول کتاب یک دفعه تمام شده است و ما انتظار داریم که نویسنده ما را به فصل جدید رهنمون شود.
وی در پایان سخنانش افزود: نگاه ما به انقلاب مشروطه باید متفاوت باشد زیرا انقلاب مشروطه پایان نیافته است و باید با قلمهای متفاوت به این رویداد تاریخی نگریسته شود.
محمدسالار کسرایی نیز در بخشی از این نشست گفت: مهترین مساله کتاب این است که نویسنده از نوشتن تاریخی رسمی بیرون آمده است و در آن فرایند به موضوع آزادی پرداخته است و این نکته بسیار جالب است. این کتاب تاریخ به معنی شدن است به جای اینکه تاریخ حوادث باشد و موضوعی است که به پیش میرود و مساله تاریخ امروزی هم همان است و در این 80 سال اخیر تلاش شده انقلاب مشروطه بررسی شود. همچنان مساله اصلی جامعه ایران همان مسالهای است که در مشروطه با آن مواجه بودهایم؛ روایت یک مساله از بسط آزادی و آزادی را به مساله عمدی تبدیل میکند و این بهترین زیست کتاب است.
وی افزود: نکته بعدی جسارتهای خاصی است که در این کتاب وجود دارد و آسان نیست به مسایلی که در مشروطه وجود داشته پرداخته است، بهویژه درباره مخالفان مذهب مشروطیت صحبت میشود. باید بیشتر به این مخالفان پرداخته و از زوایایی دیگر مطرح شود. نکته بعدی مدرنیته و ورود ایران به یک عرصه تمدنی جهانی است که مساله بسیار مهمی است. یکی از مفهوم تاریخی مدرنیته آزادی است. بنابراین آزادی مساله اصلی میشود و تاریخ متوقف نمیشود.
این تاریخپژوه ادامه داد: ملاییتوانی در پی گذر از تاریخنگاری یک واقعه است و خود را محدود به این نمیکند که تاریخنگاری کند اما عمیقتر پرداخته است و روایت اجتماعی از تحولات ایران ارائه میدهد که روایت جالبیتری از صحبتهایی است که نوشته شده است.
کسرایی افزود: مشروطه ایران دربرگیرنده دو رویداد است و ما با دو مشروطه مواجه هستیم. پایگاه اجتماعی رهبران مشروطیت اول با مشروطیت دوم کاملا متفاوت است که ملاییتوانی به آن اشاره کرده است. در سال 1906 رهبران مشروطه اول تا سال 1908 که رهبران مشروطه دوم حضور داشتند انسانهای متفاوتی بودند و به لحاظ پایگاه اجتماعی نیز دیدگاه متفاوتی داشتند.
وی ادامه داد: برخی رهبران نظامی و کسانی که در دربار محمدعلی شاه بودند جای صحبت بیشتری دارد و به باور من ورود تفکر چپ به عرصه منازعات اجتماعی ایران مسیر تحولات ایران را منحرف کرده است. حتی خواستها و تقاضاهای رادیکال آنها مسیر تحولات را تغییر داد و تفکر چپ با ورود به عرصه اجتماعی ایران مسیر تحولات اجتماعی را با دشواری مواجه کرده است.
وی به نقد کتاب نیز پرداخت و گفت: ملاییتوانی یکی از کارهایی که باید در چند صفحه مینوشت این بود که تکلیف خود را با نوشتههای دیگران روشن کند، همچنین بهتر بود به دستهبندی از آثاری میپرداخت که درباره مشروطه نوشته شده است. باید از یک منظر روششناسی تکلیف خود را با سایر نوشتههای دیگری که در این زمینه ارائه شده روشن کند. مبهم بودن روششناسی کتاب یکی از مواردی است که از نکات ضعف کتاب است برای همین است که در فصلی مطالب کتاب زود تمام میشود و در فصلی دیگر نوشتههای کتاب گسترش پیدا میکند. به همین دلیل است که مبهم بودن روششناسی کتاب به اصل داستان لطمه زده است.
کسرایی ادامه داد: الگوی نظری بحث در این کتاب ناقص است اگر مدرنیته را به عنوان الگوی داستان قرار دهیم روایتهای مختلفی در این زمینه وجود دارد. نکته دیگر برخی از ابهامات است که در این کتاب وجود دارد. مانند کسانی که جنگهای ایران و روس را آغاز ایران به عصر مدرن مطرح کردند و اما آقای عباس امانت در کتابش گفته ایران از روزگار صفویه وارد عصر مدرن شده است. از این مساله نمیتوان گذر کرد وقتی روایتهای مختلف در این باره وجود دارد.
وی به نکته بعدی نقد خود درباره کتاب پرداخت و گفت: در این اثر تیترهای زیادی وجود دارد که این مساله به متن کتاب لطمه وارد کرده است. متن تاریخی باید همبسته باشد بهویژه هنگامی که فرایند آزادی را در یک دوره تاریخی بررسی میکند. اگر بخشی از تیترها حذف میشد متن کتاب زیباتر بود. تاریخنگاری مشروطه به معنی شدن است و مساله تاریخ ایران همچنان آزادی است و خواستهایش مشروطیت است.
کسرایی در پایان سخنانش افزود: فرایند اندیشیدن در ایران دچار تحولات و ویژگیهای خاصی شده است و همچنان میتواند بخشی از آن خواستهایش مشروطیت باشد.
نظر شما