محمد عابدی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به مناسبت عید غدیر خم با مبنا قرار دادن کتاب «آسیب شناسی برداشتهای سیاسی از قرآن کریم» که در دست پژوهش است، به آسیب شناسی برداشتهای سیاسی از آیه «اکمال دین» پرداخت.
«آیه اکمال» از مهمترین آیاتی است که پاسخهای وحیانی به این پرسشهای بنیادین ارائه میدهد؛ اما به جهت اینکه سیاست با جوهره قدرت آمیخته است، پاسخ شفاف قرآن به این مسائل همواره توسط تئوری پردازان اصحاب قدرت در پیچ و خم ابهامات و شبهات متعدد گرفتار شده و آیه را بیارتباط با مسئله نصب امیرمومنان به ولایت توسط خداوند دانستهاند و اینکه آیه نشان نمیدهد که حق نصب به رهبری با خداست و یا اینکه مردم در مرحله مقبولیت و تحقق ولایت ولی نقش اساسی دارند، از این روی لازم است به آسیبهای منجر به ایجاد این ابهامات ارائه شود. این آسیبها به «انگیزه ها» یا به «قواعد فهم» مربوط است. این نوشته برخی از آسیبهای گروه دوم را تبیین می کند.
1- حمل بیقرینه واژگان آیه بر معنای مجازی:
واژگان قرآنی گاه در معنای حقیقی و زمانی معنای مجازی بهکار میروند. هنگام استعمال مجاز، باید قرینه صارفهای باشد تا مانع از اراده معنای حقیقی گردد و فقط زمانی میتوان معنای مجازی را اختیار کرد که قرینه لفظی یا غیرلفظی معتبر جهت انصراف از معنای حقیقی موجود باشد و باید بین معنای حقیقی و مجازی علاقه باشد تا امکان کاربرد لفظ در معنای مجازی را فراهم سازد. نمونهای از آسیب در این مورد درباره حمل معنای«الیوم» در آیه اکمال دین به «دوران» رخ داده است. فخر رازی دو نظریه در مورد الیوم در «....الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...» (مائده،3) ذکر میکند که طبق نظریه اول «الیوم» معنایی مجازی دارد، بدین صورت که به معنای دوران و یک برهه از زمان است نه یک قطعه کوتاه از زمان. نتیجه اینکه آیه نظر به روز خاصی و حادثه خاصی ندارد بلکه از شروع دوران عظمت اسلام و فرا رسیدن دوران یا و ناامیدی کفار خبر میدهد. در پاسخ گفته شده معنای حقیقی یوم روز است و معنای مجازی (دوران) نیازمند قرینه روشن است و فخر چنین قرینه ای ارائه نکرده است.
2- برداشت غلط از معنای «الیوم» به خاطر غفلت از سیاق آیه:
در مورد برداشت فخر رازی از «الیوم» (به معنای«دوران») که طبق آن دیگر به روز خاص (18 ذیحجه) و حادثه خاص (انتصاب امیر مومنان به ولایت) اشاره ندارد؛ از منظر قرینه لفظی «سیاق آیات» نیز میتوان آسیب مهمی را نشان داد، با این توضیح که:
الف. اگر منظور از الیوم «دوران ظهور اسلام و.....» باشد، ظاهر سیاق آیه این طور خواهد بود: 1- برخوردرای مسلمانان از دین ناقص 2- ترس مسلمانان از طمع کفار در این دین ناقص 3- نزول دین اسلامی(الیوم یعنی دوران ظهور اسلام) 4- امر خدا به نترسیدن مسلمانان با آمدن اسلام از کفار. این ظاهر سیاق، مخالف واقعیت یقینی خارجی است و گزینه اول غلط و خلاف واقعیت است، چون آنان قبل از ظهور اسلام دینی نداشتند تا کفار بخواهند در آن طمع کنند و خدا بخواهد آن را تکمیل کند و نعمتش را تمام نماید.
ب. از جهت دیگر چنین ادعایی با ترتیب و سیاق جملات (الیوم یئس...الیوم اکملت...) نیز ناسازگار است، زیرا اگر منظور از «الیوم» دوران ظهور اسلام باشد، اول باید خداوند میفرمود با ظهور اسلام دین را بر شما کامل کردم و بعد از آن سخن از یاس کفار به میان میآمد، چون یاس مترتب بر کامل شدن دین است، ولی عبارت آیه برعکس این است و ابتدا سخن از ناامیدی کفار به میان آمد بعد از اکمال دین یاد شد. پس «الیوم» باید به معنایی باشد که بعد از ناامید شدن کفار در آن روز، موجب کمال دین شود و آن این است که با انتخاب ولی و جانشین کفار از نابودی دین رسول ناامید شدند و به این وسیله دین با نصب ولی و تداوم دهنده به کمال خود رسید.
ج. همه خطرها جز «تداوم نیافتن دین بعد از حضرت» از بین رفته بود، در آغاز با مال و مقام تصميمهاى رسول خدا (ص) را سست و احمقانه قلمداد میکردند که آیه «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ» به آن اشاره دارد یا از راه مخالطه و سازش كارى وارد می شدند «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»؛ «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا» و ... که روايات وارده در شان نزول آيات مؤيد مطلب هستند و آخرين اميدى هم كه به زوال دين و دعوت داشتند اين بود كه به زودى دعوت کننده آن از دنيا مىرود، و پسری هم كه اهدافش را تعقيب كند ندارد، جمله: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» مطابق شان نزول به اين حقيقت اشاره دارد. ولی ظهور اسلام این آرزوها را به باد داد، جز يك راه؛ اینکه حضرت فرزند ذكورى كه جاى او را بگيرد ندارد، پس با مرگ او دين او نيز خواهد مرد. چون كمال دين از جهت احكام و معارفش، هر قدر هم که باشد، نمىتواند خود را حفظ كند و هر دينى كه از بين رفته به خاطر از بين رفتن حاملين آن دين و علماى آن بوده است.
د. نتیجه و برداشت از دو جمله میانی نتیجه همه قرائن قرآنی و مویدات عقلی و روایی آنها این است که تمام بودن یأس کفار زمانی درست است که خدا کسی را برای دین نصب کند که در حفظ و تدبیر کار دین و ارشاد امت، قائم مقام نبی شود، زیرا در چنین وضعیتی شاهد خروج دین از مرحله قيام توسط حامل شخصى، به قيام توسط حامل نوعى خواهند شد، و دين به حد كمال خواهد رسید، و از حدوث به بقاء درخواهد آمد. در این صورت نعمت اين دين تمام مىشود و اکمال دین (به جهت تبدیل از حدوث به صفت بقا) و اتمام، برای این نعمت است علامه بعید نمیداند که آیه 109 بقره «وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً...» به این معنا اشاره باشد و تصریح میکند این وجه، موید روایاتی است که میگویند آیه در روز غدیرخم یعنی 18 ذی حجه سال دهم هجرت، در مورد امر ولایت علی(ع) نازل شد و به این ترتیب دو جمله ارتباط واضح خواهند داشت.
با رهاسازی آیه از برداشتهای آسیب دیده سیاسی، میتوان از آن (به دلالتهای مختلف) در پاسخ به مسائل عمده سیاسی استفاده کرد؛ از جمله اینکه 1. حق جعل به حکومت و ولایت با خداست 2. مردم موظف به پذیرش ولی منصوب خدا هستند و در این حوزه اختیاری از خود ندارند 3. مردم نمیتوانند منصوب الهی را رد کنند 4. آنان در تحقق ولایت و امامت ائمه منصوب نقش دارند 5. با قبول و استقبال مردم است که ولایت ائمه، جامه تحقق میپوشاند و آنان موظف هستند از این ظرفیت و کارکرد خود در مسیر تحقق ولایت الهی استفاده کنند.
3- برداشت سیاسی درست (بر مبنای توجه به بی ارتباطی جملات):
اینک بهتر است روش فهم درست را با توجه به نظر علامه طباطبایی توضیح بدهیم که از آسیبهای مذکور به دور است. برای تبیین مراحل منتهی به برداشت مذکور چند مطلب باید مورد توجه باشد:
اول: دلایل نبود سیاق واحد بین جملات میانی با جملات دیگر:
الف. از لحاظ ساختار ادبی: صدر و ذیل آیه معنای متناسبی دارد و فارغ از عبارات میانی، کامل است. افزودن ذيل آیه (فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» به صدر آن (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ... ذلِكُمْ فِسْقٌ) نشان میدهد صدر كلامى تام است و در افاده معنا بر «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ...» توقف ندارد و آيهاى كامل است. پس «الْيَوْمَ يَئِسَ...» معترضه، است و در فهماندن معنايش نیازی به آن ندارد.
ب. از لحاظ محتوایی: 1. دو جمله میانی حادثهاي را گزارش ميكند كه مايه يأس دشمنان شده است. در حالی که (بر خلاف ادعای طرفداران وحدت سیاق) بيان چند حكم فرعي هرچند جديد و مهم و حتی همه فروعات فقهي و بالاتر از آن نزول قرآن نيز نميتواند مايه يأس آنها شود، چون آنها احكام قرآن را اسطوره ميدانستند و به مبارزه خود ادامه می داند. 2. لازمه کمال دین (یکی از دو جمله میانی) با نزول اين احكام در جمله اولی(ادعای طرفداران وحدت سیاق)، این است که هیچ حکمی بعد از آن نازل نشده باشد، ولی پيامبر (ص) بيش از دو ماه پس از نزول آيه زنده بود و آيات و احكامي هم نازل شد.3. اگر تحريم مردار، خون و... (جمله اول) مايه يأس دشمن و تكميل دين (جملات میانی) ميبود، بايد چنین جمله معترضهای همراه با آيات مشابه نيز نازل ميشد؛ به ويژه آنكه آيه كنوني به زعم آنان شامل حكم جديدي نیست. 4. تمام احتمالات در معنای مراد از «الیوم» که بر اساس ارتباط دو جمله میانی با جملات دیگر ارائه شده است، رد شده است، از جمله «اليوم» به معنای دوره، نه روز خاص: (دوره پيدايش دعوت اسلامى؛ دوره بعد از فتح مكه؛ قطعه زمان بين نزول سوره برائت و رحلت رسول (ص))، یا «اليوم» به معنای روز معين كه آيه نازل شد (روزی كه مكه فتح شد؛ روزی كه سوره برائت نازل شد؛ روز عرفه در حجة الوداع).
دوم: وجود سیاق واحد بین دو جمله میانی: این دو جمله مضمون نزدیک به هم، و مفهوم مرتبط دارند، ظاهر نیز وجود ارتباط نزدیک بین «یاس کفار از دین مسلمانان» و «اکمال دین مسلمانان» است. ترکیب محتوای دو جمله، مضمون واحدی دارد که اجزایش مرتبط و متصل به هم هستند و بین دو جمله اتحاد در سیاق هست. موید ادعا (جدایی «الْيَوْمَ يَئِسَ...» از صدر و ذيل آيه) این است که قریب به اتفاق روايات شأن نزول، صرفاً متعرض شأن نزول جمله میانی شده، نامى از اصل آيه نبردهاند؛ برخی روایات و روش علما و مفسرين در متصل دانستن دو جمله نیز موید ادعای مذکور معرفی شده است.
سوم. وجود قرائن معتبر بر مراد از دو جمله میانی: آیه در مفاد خود صراحت یا ظهور ندارد كه منظور از كلمه «اليوم» و «اکمال» چیست؟ وقتى درباره آن احتمالهاى بسيار مىرود، تعيين يك محتَمل، دليل مىخواهد، لذا باید سراغ قرائن رفت. اما همانگونه از قرائن روایی و... اهل سنت، وجه پذیرفتنی به چشم نمیخورد و همگی نقد شدند، علامه طباطبایی تعیین مراد از دو جمله میانی را با تفسیرقرآن به قرآن دنبال میكند که خلاصه دستاوردش چنین است:
1- « الْيَوْمَ يَئِسَ ...» دلالت دارد که كفار در دین مسلمانان یعنی اسلام طمع داشتند و اميد وار بودند زمانی به نحوی از بين برود و همين اسلام را هر زمان تهدید میکرد و دین هر زمان از جانب آنان در خطر بود و حق این بود که مومنان از آن برحذر باشند و بترسند، لذا سخن خدا « فَلا تَخْشَوْهُمْ ...» امنیت دادن به مومنان نسبت به خطری بود که با آن روبرو بودند.
2- قرائن قرآنی، «مصداق خطر» را روشن میکنند، اینکه خطر، «دشمنی با دین» بود. آیاتی نشان میدهند آنچه در نظر كفار مورد نفرت و انزجار بود دين مسلمانان بود؛ نه خود آنان. کفار هيچ غرضى و عداوتى با اهل دين نداشتند؛ مگر از جهت دين حق آنان. از آیاتی مانند «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ ...»؛ هم نتیجه گرفته میشود که تنها هدفشان اين بود كه از راه به فتنه انداختن مؤمنان و راه دادن نفاق و تفرقه بين جماعت آنان و گسترش شبهه و خرافات میان آنان برای افساد دينشان، اين شجره طیبه را از ریشه قطع، و این بنیان رفیع را از اساس نابود کنند.
نظر شما