کتاب «آرش کمانگیر» میکوشد به پرسشی که همواره در میان دوستداران شاهنامه پرتکرار بوده است پاسخ دهد که چرا جای داستان آرش کمانگیر در شاهنامه خالی است؟
پاسخ نویسنده این کتاب کوچک به این پرسش که چرا داستان آرش کمانگیر در شاهنامه فردوسی نیامده، پاسخی یکسره نو و متفاوت است. اگرچه او نیز چنان که معمول است با روشی تاریخی به سراغ تاریخ اشکانیان و گزارشهای سکهشناسی و تاریخهای اوایل دوران اسلامی میرود، اما آنچه بهویژه این پاسخ را رنگی از هیجان و تمایز میبخشد آن است که داستان آرش کمانگیر از نگاه او، قطعهای از بخشی بزرگ داستانهای سنت شاهنامهنگاری محسوب میشود، سنتی که برای ایرانیان پیش از اسلام مانند تاریخی شفاهی و سپس نوشتاری به کار آمده است. نویسنده با کندوکاو در روایتهای گوناگون این داستان، نشان میدهد که چگونه اسطورهای کهن، در منازعاتِ قدرت و کشمکشهای مشروعیتیابی و مشروعیتزداییِ دستخوش دگرگونی میشود.
داستان آرش کمانگیر در متون کهن این چنین روایت شده است که زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، پس از به دست گرفتن بخشهای بسیاری از سرزمین ایران از سوی سپاه افراسیاب، قرار بر این گذاشته شد که از سوی سپاه ایران از سرزمین تبرستان، تیری رها شود و در هر جا به زمین فرود آید، مرز ایران و توران شناخته شود. بنابراین آرش کمانگیر، جوان دلیر ایرانی به بلندای کوه دماوند میرود تمام توان خود را در چله کمان مینهد و جان بر کف و با تمام توان تیری را از کمان رها میکند تیر به پرواز درآمد. این تیر در باور اسطورهایی از سوی ایزد باد همراهی شد و 10 روز پس از آن در کنار رودخانه جیحون بر درختی نشست و مرز ایران و توران را آشکار کرد. آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و بدین گونه مرزهای ایران گسترش یافته و جنگ پایان میپذیرد و آرش جان خود را در راه ایران فدا میکند.
شخصیت افسانهای آرش کمانگیر در فرهنگ معاصر ایران شخصیتی شناخته شده و محبوب است که چون قهرمان ملی گرامی داشته میشود. آرش بر آن میشود که جان خود را بر سر پرتاب تیری بگذارد که سرزمینهای در اشغال دشمن را به ایران بازمیگرداند. داستان از این قرار است که آرش با نهادن جان خود در تیر آن را به دورترین نقطه ممکن پرتاب میکند، با این قصد که سرزمینهایی را که تیر درمینوردد به قلمرو ایرانشهر بیفزاید.
شکی نیست که این داستان قرنها در شمار داستانهای محبوب بوده است اما در خلال فراز و فرودهای گوناگون قرن بیستم، داستان آرش کمانگیر بار دیگر زنده شده و هنرمندانی با گرایشهای مختلف سیاسی لایههایی سر آن افزودند که برگرفته از پیشفرضهای ایدئولوژیک هر یک از آنان بود. مشهورترین برداشت مدرن از افسانه آرش شعر آرش سیاوش کسرایی است.
باید نخست به این پرسش پاسخ داد که داستان آرش از کجا آمده است؟ داستان آرش را باید در شاهنامه جست توقعی دور از ذهن نیست زیرا این داستان بهطور کلی به مجموعه حماسههای ملی ایران تعلق دارد که شاهنامه مهمترین روایت آن به حساب میآید با این همه در کمال شگفتی میبینیم که داستان آرش در شاهنامه فردوسی نیست.
کهنترین روایت آرش کمانگیر در نوشتههای اوستایی آمده است؛ روایتی که به هسته مرکزی گونههای مختلف این داستان شکل داده است. نخستینبار در یشت هشتم اوستا در سرودی در ستایش ستاره تشتر با آرش کمانگیر مواجه میشویم: تشتر ستاره رایومند فرهمند را میستاییم که تند به سوی دریای فراخکرت تازد مانند آن تیر در هوا پران که آرش تیرانداز بهترین تیرانداز آریایی از کوه ائیریوخشوث به سوی کوه خوانونت انداخت. آنگاه آفریدگار اهورامزدا به او نفخهای بدمید آنگاه آب و گیاه و مهر دارنده دشتهای فراخ از برای او گرداگرد راهی مهیا ساخت.
این پرسش درباره شخصیت اسطورهای آرش قابل طرح است که ضرورت داستان آرش به گاه شماری تاریخ ملی ایران چه بوده است؟ همچنین میتوان روش کرد چرا روایتهای گوناگون با هم متفاوتاند و چرا کل داستان به متونی چون شاهنامه فردوسی راه نیافته است. علت انتقال دستان به قلمرو تاریخ ملی آن بود که اشکانیان با مصادره ارخشه (آرش) قهرمان اوستایی او را نیای خاندان سلطتی خویش اعلام کردند. فردوسی در آغاز بخش بسیار کوتاهی که به اشکانیان اختصاص دارد به این موضوع که آرش نیای اشکانیان بوده اشاره کرده است. «بزرگان که از تخم آرش بُدند / دلیر و سبکبار و سرکش بُدند»
پژوهشگران دوره اشکانی در واقع هیچگاه سخن فردوسی را نپذیرفتند، زیرا بیشتر پژوهشگران تاریخ ایران همچنان در پژوهش موضوعات تاریخی به روش پوزیتویستی وفادار ماندهاند. برای بیشتر آنان کتاب فردوسی اثری است آغشته به اسطوره، تخیل و سحر و جادو، اثری که قادر نیست به سادگی از آزمون معیارهایی که ژانرهای تاریخنگاری یونانی-رومی و یا شواهد باستانشناختی مقرر کردهاند سربلند بیرون بیاید. اما گفتن اینکه هیچکس به اشاره فردوسی پی نبرد و درباره آن تامل نکرد سخنی کاملا درست نیست.
درباره پیوند آرش با اشکانیان سند معتبرتری نیز در دست است. وجود کماندار مشهور بر سکههای سلطنتی اشکانی توجه برخی از مورخان این دوره را به خود جلب کرد و لوکونین از جمله نخستین کسانی بود که این کماندار را با آرش نیای افسانهای اشکانیان، یکی دانست. بهرغم این تعیین هویت که در آن چونوچرایی اساسی نشده است معمولا کمانداری که بر همه سکههای اشکانی است ارشک اول، بنیانگذار این سلسله قلمداد میشود بدون آنکه به نظر لوکونین که دهها شال پیش ابراز شده توجهی بشود.
شخصیت آرش نخست با مصادره آرش به عنوان نیای اشکانیان، از محدوده شخصیتی اسطورهای پا به عرصه تاریخ گذاشت. سپس با تبدیل آرش به نیای اشکانیان لازم شد که او بر بستری تاریخی جای داده شود. برای این کار آرش وارد دوران پادشاهی منوچهر شد و وظیفه انجام آن شاهکار قهرمانانه مهم تاریخی بر عهده او قرار گرفت. بعدها پس از کشته شدن دو تن از شاهان اشکانی در نبرد با قبایل سکا که به ایران هجوم آورده بودند، در افسانه نیای خاندان نیز بازنگری شد. این بار آرش مطابق با الگوی شاهان جان خود را در پرتاب تیر از دست میدهد و به این ترتیب با هر بار به اجرا درآمدن داستان آرش خاطره و یاد فداکاری آن دو شاه اشکانی نیز زنده میشود و مخاطبان آن را گرامی میدارند.
همچنین وجود رقیبانی که مدعی بودند آرش نیای آنهاست، همگام با تلاش فراگیر ساسانیان برای محو میراث تاریخی اشکانی موجب شد که این افسانه غیرسیاسی اوستایی به روایتهایی متفاوت با سویههای سیاسی تبدیل شود. نتیجه مستقیم دیگری که از رقابت بر سر آرش و ادعاهای مختلف درباره او حاصل شد این بود که افسانه او زنده ماند زیرا احتمالا گروههایی با وابستگیها و علایق متفاوت از روایتهای متفاوت این داستان حمایت میکردند و آن را به شیوهای که مورد نظرشان بود به اجرا درمیآوردند. اما راه نیافتن داستان به مجموعهای همچون اثر فردوسی یا نسبت دادن مشهورترین عمل قهرمانانه آرش به منوچهر در متن مینوی خرد همه را باید از منظر ارتباط داستان با گفتمان مشروعیت یابی ساسانیان نگریست.
نویسنده کتاب بر این باور است که این طنز روزگار است که شخصیت آرش به رغم تلاشهای گوناگونی که برای تغییر یا محو داستانش صورت گرفت، بار دیگر در عصر مدرن زنده میشود تا نقش قهرمانی ملی را بر عهده گیرد، قهرمانی که بابت فداکاری و جان دادنش در راه هدقی بزرگتر از خویش همچنان گرامی است.
ساقی گازرانی زاده ایران است و در دوران کودکی همراه خانوادهاش به آلمان و پس از گرفتن دیپلم، به آمریکا رفت. او در سال ۲۰۰۷ رساله دکترای خود را از دپارتمان تاریخ دانشگاه اوهایو، در رشته تاریخ اسلام با تمرکز بر ایران (از ورود اسلام تا حمله مغولان) نوشت. نسخه انگلیسی یکی از کتاب های او با نام روایتهای خاندان رستم و تاریخنگاری ایرانی در سال ۲۰۱۶ توسط انتشارات بریل منتشر و برنده جایزه انجمن جهانی ایرانشناسی شد.
کتاب «آرش کمانگیر» با زیر عنوان جای خالی داستان آرش در 56 صفحه، شمارگان دو هزار نسخه و قیمت 13 هزار و 800 تومان از سوی نشر مرکز منتشر شد.
نظرات