شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۵
مریم معترف: اگر خلاقیت نداریم، اقتباس کنیم!

مریم معترف می‌گوید: آموزش درست را وارد نمایشنامه‌نویسی کودک و نوجوان کنیم، اگر خلاقیت نداریم، اقتباس را وارد نمایشنامه‌نویسی‌کنیم البته کسی هم که اقتباس می‌کند باید نوشتن هم بلد باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در سومین شماره از پرونده «نمایشنامه‌نویسی کودک و نوجوان»، با مریم معترف به گفت‌وگو نشستیم. مریم معترف که در سال‌های گذشته مدیریت اداره تئاتر و خانه نمایش را به عهده داشته، به خوبی با فضای تئاتری کشور و نقصان‌ها و کمبودهای آن آشنا است. معترف در سال‌های اخیر نمایش‌های «داستان‌های من و تو، رستم و شاهنامه» و «سفر پرماجرای قصه نوح» را در حوزه تئاتر کودک و نوجوان به صحنه برده که با استقبال فراوانی از سوی کودکان و خانواده‌ها روبه رو شد. گفت‌وگو با او را درباره معضلات نمایشنامه‌نویسی کودک و نوجوان در ادامه می‌خوانید:
 
 از نظر شما، به عنوان یک کارگردان آثار کودک و نوجوان و کسی که به هر حال سال‌های زیادی است که در تئاتر کشور فعالیت دارد، راز موفقیت یک نمایشنامه کودک و نوجوان، که بتواند مخاطب پر جنب و جوش  را روی صندلی سالن متمرکز نگه دارد چیست؟
به نظر من سوژه و نوشتار نمایشنامه باید طوری باشد که کودک بتواند با قهرمانان آن همذات‌پنداری کند، و البته متن هم اوج و فرود لازم را داشته باشد. نمایش کودک باید بتواند در عین سرگرم کردن او اموزش صحیح در مسائل مختلف را به او بدهد. البته نوع اجرا هم برای جلب توجه کودک مهم و اساسی است. بطور مثال من چند سال قبل که چند نمایش در حیطه بزرگسال روی صحنه بردم، احساس کردم شاهنامه شاهکار ادبی و حماسی و ایران، در بین کودکان و نوجوانان ما بسیار مهجور است. با آقای حسن باستانی که چند نمایش دیگر که از شاهنامه کار کرده بودم را نوشته بودند؛ مطلب را با طرحی که داشتم در میان گذاشتم و ایشان با وام گرفتن از فرم نمایش‌های ایرانی مانند تعزیه، نقالی، سیاه‌بازی و خیمه شب‌بازی نمایشنامه‌ای نوشت که از کودکی تا نوجوانی رستم را در بر می‌گرفت. برای ساخت عروسک‌های نمایش خانم فائزه فیض  از وسایل بازیافتی استفاده کردند و بالاخره این نمایش در تالار هنر روی صحنه رفت و بااستقبال خوب مخاطب روبرو شد و چندسال بعد هم که این نمایش را در فرهنگسرای بهمن روی صحنه بردم این استقبال تکرار شد. در هر صورت باید بگویم، کودکان قصه را دوست دارند و راز موفقیت یک نمایشنامه این است که قصه خوب داشته باشد. همچنین قابلیت اجرایی خوبی هم داشته باشد. یعنی دست کارگردان در اجرا با فرم‌های مختلف را هم باز گذاشته باشد. این کار در واقع با کمی مطالعه از طرف نمایشنامه‌نویسان ما قابل اجرا است و همه این‌ها را می‌شود با کمک بزرگان ادبیات و مراجعه به آثار آنها به دست آورد. نمایشنامه باید قصه قدرتمندی داشته باشد. داستانی  که ابتدا، انتها و وسط دارد.
 
در مورد همین نکته آخر که اشاره کردید؛ اینکه نمایشنامه باید ابتدا، میانه و پایان داشته باشد... آیا نمایشنامه کودک و نوجوان هم با پیروی از نمایشنامه بزرگسال نیازمند ساختار و ساختمان معین است؟ یا این دست نمایشنامه‌ها سبک‌تر و راحت‌تر هستند؟
با تغییر ژانرها ساختمان و ساختار تغییر نمی‌کند. ساختار همان است و فقط نوع بیان و قصه فرق می‌کند. مثلا شعر ساختاری دارد که برای کودک و بزرگسال فرقی ندارد. مفهوم و محتوی شاید فرق کند ولی ساختار همان است. وقتی در ساختار یک نمایشنامه گره افکنی ، بحران، نقطه اوج ، پایان و سایر عناصر را داریم! خب چه فرقی دارد که نمایشنامه بزرگسال باشد یا کودک! در نمایشنامه کودک هم همان تعلیق و فراز و فرود وجود دارد. یا مثلا در بحث ساختمان بالاخره هر اثری باید آغاز و میانه و پایان داشته باشد.

              
            
                                                  سفر پرماجرای قصه نوح

چه راهکارهایی برای نمایشنامه‌نویسان جوان ما در حوزه تئاتر کودک و نوجوان وجود دارد؟
اما در مورد نمایشنامه‌نویسی کودک باید بدانیم که لذت بردن تنها از اثر نمایشی کافی نیست. کودک باید با دیدن نمایش به فکر فرو برود منظورم افکار فلسفی و بزرگ نیست. در حد همان سن و افکار کودکی خودش و  کار بعدی را که می‌آید ببیند با آگاهی بیشتری ببیند. نمایشنامه‌نویس باید با بیان هوشمندانه نکاتی را به کودک آموزش دهد. به طور مثال برنامه‌ای دیدم که با بیان زیبا درباره موضوع فشار خون به بچه ها آموزش می‌داد خیلی هم تصاویر جذابی خلق کرده بودند یا مثلا نحوه پخت نان را برای کودکان توضیح می‌دادند من در اینجا نمی‌خواهم آن ایده‌ها را پیشنهاد کنم فقط منظورم این است که خلاقیت در معرفی موضوعات به راحتی همه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.  آموزش درست را وارد نمایشنامه‌نویسی کنیم. بعضی‌ها فقط می‌خواهند سرو ته قضیه را هم بیاورند. فقط نخواهیم چیزی را بنویسیم و اجرا کنیم. اصلا اگر خلاقیت نداریم اقتباس را وارد نمایشنامه‌نویسی کنیم. البته کسی هم که اقتباس می‌کند باید نوشتن را بلد باشد.

افسانه‌هایی در دنیا  هست که سال‌هاست مورد توجه هستند ولی هیچ وقت هم کهنه نمی‌شوند. مثل همین داستان‌های «هانس کریستین اندرسن» ببینید طرز تفکرش در مورد کودک چه بود. یا اصلا چرا راه دور برویم کودک داستان‌های اطراف خودمان، ادبیات فلکلور شهرهای مختلف ما سرشار از ایده و طرح و داستان است فقط نمایشنامه‌نویس باید آن را بپروراند و در قالب نمایشنامه بریزد. در این باره قبلا هم کار شده است. مثلا کارهایی که صمد بهرنگی با  افسانه‌های آذربایجان کرد. خوشبختانه ادبیات کلاسیک ما در این زمینه بسیار غنی است.
متاسفانه گاهی نمایشنامه‌نویسان ما تنبل هستند. در واقع کارگردان هستند و وارد حوزه نمایشنامه‌نویس می‌شوند. فکر می‌کنند چون مخاطب کودک است هرکاری می‌توانند بکنند. مثلا خودشان یک چیزی بنویسند و همان را هم کارگردانی کنند! در صورتی که کسی که برای کودک می‌نویسد باید در این زمینه مطالعه داشته باشد. کودک را بشناسد. خودش کودکی کرده باشد. کودک درون نمایشنامه‌نویس باید سرزنده و زیبا باشد.
 
شرایط بیرونی چگونه بر کیفیت کار نمایشنامه‌نویس تاثیر مثبت یا منفی می‌گذارد؟
 ما در این سال‌ها بین کار کودک، خردسال و نوجوان فرق نگذاشته‌ایم. همه را باهم به یک سالن برده ایم البته شاید بشود گاهی برای این ها  کار مشترک کرد ولی در واقع باید با مسائل هرکدام  تخصصی برخورد کرد. باید بدانیم برای چه قشری می‌شود از  فانتزی استفاده کرد یا مثلا مبحث مهم مشارکت دادن بچه‌ها در اجرا برای چه گروهی بهتر جواب می‌دهد و تاثیر گذار است. اینکه برای جلب توجه همه گروه‌های سنی سریعا به رقص و رنگ و لعاب متوسل بشویم درست نیست باید برای نمایشنامه نویس فضای مطالعه فراهم شود. در کنارش کارگاه‌های نویسندگان بزرگ برگزار شود. با یک مطالعه ساده و یک کنجکاوی مختصر نمایشنامه‌‌نویس می‌تواند ایده‌های زیادی را در اطراف خود پیدا کند. مثلا معرفی مخترعین به زبان ساده، یا مثلا خط چیست، از کجا آمده چطور اختراع شده است. یک زمانی تئاتر کودک ما  داشت رشد می‌کرد که به تبع آن نمایش‌نامه‌نویسی هم رشد می‌کند. ولی کمبود سالن اجرا باعث شد که نمایش‌ها دو اجرایی شود. یعنی بعد از یک اجرا بلافاصله گروه بعدی اجرا داشت. در واقع نفس اهمیت و هدف از اجرای تئاتر کودک فراموش شد. خب این باعث می‌شد دکور هرز بشود، لباس و گریم همه از بین می‌رفت و در واقع شاهد افت کیفیت در این حوزه بودیم.

             

کارگردان هم می‌تواند به کمک نمایشنامه‌نویس بیاید؟
 بله نقش کارگردان مهم است. اگر کارگردان و نمایشنامه‌نویس باهم تفاهم داشته باشند که چه بهتر! کارگردان با ایده‌های اجرایی حوب در کنار نمایش‌نامه‌نویس می‌تواند به اجرا  بال و پر بدهد.
 به طور مثال ما در نمایش «قصه‌های منو رستم و شاهنامه» از عروسک‌های بازیافتی استفاده کردیم. پدرها و مادرها پس از اجرا می‌آمدند بیرون و با اشتیاق می‌خواستند بدانند که چطور عروسک بسازند! کتاب‌های شاهنامه را در بیرون از سالن عرضه می‌کردیم که همه دوست داشتند. که این هم سرگرمی و تفریح است و هم به نوبه خود نوعی آموزش غیر مستقیم است. خب وقتی کارگردان بتواند خانواده را با اجرای خود راضی نگه دارد، آنها همیشه به دیدن تئاتر می‌آیند و با رونق تئاتر طبعا نمایشنامه‌نویس هم جدی‌تر به کار خودش می‌پردازد.

با همین موضوع بخوانید:

چرا در کتاب‌های درسی نمایشنامه نداریم؟

بی‌مهری به نمایشنامه‌نویس؛ معضل نمایش کودک و نوجوان!




 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها