مهرشاد کاظمی از بهداشت و درمان مردم تهران در دوره قاجاریه سخن گفت؛
سازوکار مجلس حفظالصحه و قرنطینه در روزگار قاجار چگونه بوده است؟
مهرشاد کاظمی روز گذشته در صفحه مجازی خانه اندیشمندان علوم انسانی درباره تاریخ بهداشت و درمان مردم تهران در دوره قاجاریه با تکیه بر سفرنامههای خارجی سخن گفت.
وی افزود: آب و هوا با نام تهران هم مرتبط است چرا که به گفته بیشتر مورخان و ادبای معاصر و متاخر بر این نقل قول متفق هستند که کلمه «ته» به معنای گرم و «ران» به معنای مکان و جا بوده است که به معنای جای گرم است و این کلمه در مقابل شمیران به معنای جای خنک آمده است. بیشتر مورخان اولیه آب و هوای تهران را خوب توصیف کردهاند و هوای تهران را در تابستانها بسیار گرم دانستهاند.
وی سپس در مثالهایی به آب و هوای تهران میپردازد و ادامه داد: زکریا قزوینی در سال 600 هجری در کتاب خود مینویسد: تهران روستایی است پر جمعیت و بزرگ، باغ و باغاتش زیاد و میوه باغات تهران بین میوهها ممتاز است به ویژه انارش. یاقوت حموی در سال 621 میگوید که تهران باغهای درهم فشرده دارد. رازی در کتاب هفت اقلیم مینویسد تهران به دلیل نهرها و درختها و باغهای استثناییاش از دیگر شهرها و دیارها جداست. حمدلله مستوفی نیز درباره هوای تهران میگوید که هوای تهران خوشتر از ری است و در حاصل مانند آن. کلاوی خوی، سیاح اسپانیایی اولین جهانگردی است که درباره تهران مطلب نوشته است. وی در سال 806 اوایل تابستان به تهران آمده درباره آب و هوای تهران مینویسد که تهران در تابستان گرمای بسیاری دارد. پیتر دلاوله در زمان شاه عباس اول درباره آب و هوای تهران میگوید تهران از قزوین وسیعتر است و باغهای بسیاری دارد و همه رقم میوه در این شهر وجود دارد.
کاظمی ادامه داد: تهران به دلیل واقع شدن در کوهپایههای البرز ناحیه پرآبی است و یکی از امتیازاتی است که مورد توجه شاه طهماسب صفوی قرار گرفت و وی دور تهران را در سال 961 حصاری به نام طهماسبی کشید که بتواند در صورت تهدید و مشکلات برای پایتخت آن روز یعنی قزوین امدادرسانی کند.
این پژوهشگر گفت: بعد از اینکه تهران پایتخت میشود با رشد جمعیت مواجه میشود و مساله تامین آب شرب بسیار اهمیت پیدا میکند. اهمیت آب در این شهر تا به این اندازه است که سنگلج و عودلاجان از نام آب گرفته شده و بسیاری از کوچهها و خیابانها با پسوند و پیشوند آب است مثل سرچشمه و آبسردار. بسیاری از شغلها نیز با نام آب همراه است مانند گرمابهداری، سقاباشی، میراب و مقنی و...
کاظمی گفت: استفاده ناصحیح از آب در تاریخ این شهر مشکلاتی را به وجود آورده که این مهم از دید مورخان ایرانی پوشیده نمانده است. توماس هربرت در سال 1628 میگوید تهران هوای لطیف و رقیق دارد به ویژه هنگام برآمدن آفتاب اما تهران در جای بسیار گرم و طاقتفرسایی است. آنچه که به طور متفقالقول همه گذشتگان میگویند که آب و هوای تهران در تابستانها گرم و در پاییز مطلوب نبوده است.
وی افزود: درباره بهداشت و کیفیت آب حمدلله مستوفی میگوید که هوایش متعفن و آبش ناگوراست. الیویه سیاح فرانسوی که در زمان آقا محمدخان به تهران آمده و گیاهشناس هم بوده وی مینویسد: «علاوه بر ناسازگاری هوا و بدی آب طعم آب مانند مرداب است و این از بابت سستی و کوتاهی است که در پاک کردن قنوات و مجاری آبهاست که درست پاک نمیشود.» کنت دوسرسی سیاح فرانسوی نیز میگوید: «آب که یکی از لوازم زندگی است در شهرها به قدری بد است و کسانی که برایشان مقدور است از خارج از شهر آب تهیه میکنند.» پولاک هم میگوید: «چاه آب در تهران وجود دارد اما آبش شور و تلخ است و بیشتر به درد شستشو میآید» اما در مقابل میگوید که «آب اصفهان گوارا است مادام کارلاسرنا در سال 1877 به تهران آمده و مینویسد در کناره دهانه چاهها که از آب آن مردم میآشامند زنانی چمباته زده و لباس میشویند و از آنها سوال میکنم در این روزهای رختشویی آب چه مزهای دارد؟»
وی ادامه داد: تقسیم آب تهران به صورت گوناگونی ذکر شده است و آبها بیشتر در مسیرهای روباز قرار میگرفته که در واقع سیاح روسی بارون كلمنت اوگوستوس دوبد میگوید دو نهری که ازکوههای نزدیک جریان دارد تمام هتران و حومه را سیراب کند و شهروندان تهرانی برای هر یک رشته باریک آب ارج مینهند.
کاظمی افزود: لیدی شیل میگوید: «وضع آب در محوطه بازار به قدری ناجور است که اجبارا روزانه آب آشامیدنی مردم را از نقاط دیگر میآورند. سفارتخانه ما که در منتهی الیه تهران و در باغ ایلچی قرار دارد باید محافظین متعددی برای حفاظت از آب میگذاشتند که مواظب باشند که آب به سوی دیگر نرود و دست نخورده به مقصد برسد.» پولاک نیز میگوید: «تهران احتیاجات خود را از شش قنات مختلف رفع میکند که از دامنههای البرز میآید و ابتدا به خانه اغنیا و بعد به خانه فقرا میرسد و فقرا قالب اوقات فدای اغنیا میشوند و در تابستان که احتیاج به آب بیشتری است تهران گفتار بیآبی است.»
وی به مورد بسیار عجیبی نیز درباره قوانین بهداشتی در آن روزگار اشاره کرد و گفت: جامعه مسلمان دوره قاجار بدون توجه به اصل قوانین بهداشتی فقط به ظاهر، دستورات بهداشتی اسلام را رعایت میکردند و خرافات و اوهام بسیاری به نام دین و مذهب وارد اعتقادات آنها شده است و اگر کسی مخالفت میکرد مورد لعن و نفرین قرار میگرفت. علیاصغر شمیم در کتاب «ایران در دوره قاجار» میگوید بسیاری از مردم بر این باورند که بهشت جای اغنیا نیست و هر مسلمانی که لباسش آلوده به شپش نباشد به بهشت راه نمییابد و یا وجود چند شپش در بدن مستحب است. همه باورها و دیدگاههای خرافی در زمینه بهداشت و درمان مهترین مانع رسیدن به جامعه سالم است که خواسته و ناخواسته گریبانگیر مردم شده است و هر ساله با شیوع بیماریهای مختلف مسری و غیرمسری جان مردم را میگیرد.
وی سپس بر اساس سفرنامهها به وضعیت خیابانهای تهران در آن دوره پرداخت و گفت: پولاک در سال 1851 درباره وضعیت خیابانها مینویسد: «برای نظافت خیابانها هیچ عملی انجام نمیشود این را دلیل به میل و دلخواه سبزیکارها گذاشتهاند که زباله را برای کود ببرند. دل و روده و باقی مانده حیوانات ذبح شده به کوچه افکنده میشود پس از این بخت بلندی است که سگها از کمینها بیرون بیایند و کوچهها را تمیز کنند و استخوانها را در خندق شهر میاندازند. تپههای کوچکی در شهر است که کثافتها سالیان سال لایه به لایه قرار داده شده و بوی عفونت وحشتناکی از این موارد گندیده دیده میشود. این مساله سکونت در تهران را در فصل تابستان برای اروپاییان طاقتفرسا میکند. عفونت بعد از عید قربان بیداد میکند زیرا در چنین روزی گوسفندان بسیاری قربانی میشود و پشتکار سگان و شغالان هم یاری ندارد که از عهده لاشهها برآیند.»
کاظمی افزود: اهالی تهران نسبت به بهداشت محیط بی تفاوت بودهاند و کمترین کاری برای نظافت منزل توسط آنها و دولت انجام نمیشود. پروب ژوبر در سفرنامه خود مینویسد: «ایرانیان بیشتر به اندرون خانه خود علاقهمند هستند و به آرایش بیرون آن توجهی ندارند. این رفتار در معماری و ساخت خانهها هم مشاهده میشود و گِلی و نازیبا است و درون خانهها وضعیت بهگونهای دیگر است. شمار زیادی از حمام نشاندهنده توجه به پاکیزگی شخصی است و سیاحان اروپایی زیادی در این مورد مطلب نوشتهاند. جمیز موریه مینویسد 150 کاروانسرا و به همین میزان حمام در تهران وجود دارد. بهداشت اکثر حمامها مناسب نبوده به ویژه که آب خزینهها دارای آلودگی بوده و سالی سه مرتبه تعویض میشده است!»
وی سپس به بیماری در تهران آن دوره اشاره و آن را به دو بخش قبل از پایتختی و دیگری بعد از پایتختی تقسیم کرد و گفت: اولین مورد بیماری است که شاه عباس در سال 996 در تهران به آن مبتلا میشود که 50 روز به علت ناخوشی در این شهر میماند و جمله معروف که میگوید تهران را لعنت کردم مربوط به این دوره بوده است. مورد دیگر در دوره کریم خان زند در سال 1142 است که بیماری وبا شیوع پیدا کرده و کریم خان مجبور میشود به گفته کتاب «تاریخ گیتیگشا» به سمت شمیران برود. در تاریخ روزشمار اعتمادالسلطنه در کتاب «مرآتالبلدان» آمده است که آقا محمدخان میخواهد تهران را تصرف کند با مشکل این بیماری روبهرو میشود و اردوی خود را جابجا میکند به طرف چشمه علی دامغان میرود و بعد از بیماری مجدد میآید و به تهران حمله و آن را فتح میکند.
وی افزود: در کتاب مرآتالبلدان تاریخهای زیادی میتوان گفت که بیماری وبا در تهران شیوع پیدا میکند و بسیاری از مردان و مسئولان و شاهزادهها را میکشد. گفته شده در سال 1245 وبا در تهران بروز کرد و فریدون میرزا که از شاهزادههای قاجاری بود میمیرد. همچنین در سال 1264 هم همینطور تعدای دیگر کشته میشوند و سال به سال پشت سر هم به همین شکل میگذرد.
کاظمی به تحول بهداشت در تهران نیز اشاره کرد و گفت: تحول واقعی دانش طب با تاسیس دارالفنون آغاز میشود و آبلهکوبی منظم و سیستماتیک در پناه اندیشه امیرکبیر انجام میشود و این کار صورت میگیرد و کسانی که مسئولیت این را داشتند میگویند طبیبان مایهکوب با حقوقی کافی به استخدام درآمدند و این وظیفه آنها بود که چگونه طب مدرن به جامعه ایرانی وارد شد. در دوره امیرکبیر این کار انجام شد اما متاسفانه بعد از مرگ وی دوباره مورد فراموشی قرار میگیرد.
وی افزود: بدون تردید یکی دیگر از شاخصهای تاثیرگذار شخص خود امیرکبیر است که با تاسیس مدرسه نظام میخواست مدرسه طب را به او پیوست دهد. مدرسه درالفنون سال 1268 قمری افتتاح شد و در آغاز در 7 شعبه درس تدریس میشد و دکتر پولاک طب و جراحی و مسیو فوکتی داروسازی را تدریس میکرد. در دارالفنون یک آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی هم وجود داشت.
کاظمی به کتابهای دستنویس در دوره قاجار اشاره کرد که در درالفنون نگهداری میشد و گفت: در سال 1851 دکتر شلیمر هلندی به ایران آمد که 14 دستنویس در موضوعات مختلف در زمینه پاتولوژی و فارماکولوژی و طب کودکان نوشت و این کتابها در دارالفنون وجود داشت. پولاک هم 10 کتاب دستنویس درباره آناتومی و وبا و طب داخلی داشت. پزشکان ایرانی مثل ابوالحسن خان و رئیسالطبا نیز در دارالفنون طبابت داشتند و مطالبی را درباره بیماریها نوشتهاند. در روزنامه وقایعالاتفاقیه نیز آمده است که شاگردان دکتر پولاک در آزمایشگاه دارالفنون موفق به ساختن برخی جوهریات فرنگی شدند مثل نمک فرنگی و اکسید دوزنگ. به نظر میرسد دکتر فوکتی نخستین کسی است که میتوانسته بیماران را بیهوش کند و برای بیرون آمدن سنگ مثانه به بیماران کمک کند.
وی افزود: نهاد دیگری که تاثیر بسیاری در سلامت و بهداشت مردم داشت مجلس حفظالصحه بود این مجلس را تولوزان دکتر فرانسوی برای بیماریهای واگیر در سال 1285 قمری برای تصمیمگری وضعیت بهداشت ایران بنیان نهاد و او شاگردانش کوششهایی برای واکسیناسیون و ساخت قرنطینه و آگاهیبخشی در این زمینه انجام دادند. این مجلس 40 سال بعد جایگاه ارزشمندی در دولت پیدا کرد و بودجهای نیز دریافت کرد. پزشک فرانسوی میگوید که 15 هزار نفر از مردم تهران واکسیناسیون رایگان شدند.
کاظمی در پایان سخنانش گفت: با وجود مشکلات و بیماری مردم دانشآموختگان برگشته از فرنگ و پزشگان فرنگی در تهران حضور داشتند که روند بهداشت در کشور فزونی یافت. در سال 1290 اولین بیمارستان در تهران ساخته شد که این بیمارستان بعد از سفر ناصرالدین شاه از فرنگ است که توسط ناظماطبا پدر استاد سعید نفیسی که یکی از پزشکان دربار بود انجام میشود. بیمارستان مریضخانه دولتی (سینا) در نزدیکی میدان حسنآباد است و در اولین سال تاسیس این بیمارستان 2398 نفر مریض را معالجه میکنند. با تاسیس بیمارستان تغییری در سیستم بهداشتی به وجود آمد و باعث شد که مردم به طب و داروسازی مدرن توجه کنند اما هرگز داروی گیاهی به دست فراموشی سپرده نشد و تا به امروز هم وجود دارد. بعد از دوره مشروطه نیز تحول بسیاری در بهداشت به وجود آمد و رشد قابل توجهی در زمینههای پزشکی و کاهش بیماریها صورت گرفت.
نظر شما