سر ابن زیاد را مختار به همراه هدایایی برای حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین (ع) فرستادند. هنگام وارد کردن سر نحس آن ملعون، حضرت مشغول صرف غذا بودند. لذا سجده شکر به جای آوردند و در ادامه فرمودند: «روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند، او غذا میخورد.
من از خدا خواستم تا از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم، همچنانکه سر پدرم مقابل او بود و غذا میخورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی ما را کرد.» سپس به اصحاب فرمودند تا همگی سجده شکر به جای آورند. این روایت در «امالی» شیخ طوسی، «ذوب النُّضار في شرح الثّار» اثر شيخ جعفر بن محمد بن جعفر بن هبةالله معروف به ابن نما حلى و جلد ۴۵ «بحارالانوار» درج شده است.
اما خبر کشتن ابن زیاد به دست ابراهیم بن مالک اشتر در «تاریخ طبری» درج شده است. ترجمه تاریخ طبری به فارسی ۴۲ سال پس از درگذشت او یعنی به سال ۳۵۲ هجری آغاز شد. انشای دیگری از این کتاب به قلم شیوا و فارسی روان ابوعلی محمد بلعمی، وزیر منصور بن نوح سامانی نیز اکنون در دست ماست.
در این انشا بلعمی به تصحیح برخی روایتهای طبری نیز پرداخته است. به دلیل همین تصحیح و اضافات بود که کتاب بلعمی بعدها به عنوان یک اثر جداگانه مورد پذیرش قرار گرفت. از انشای ابوعلی بلعمی نسخ متعددی بر جای مانده است. دکتر محمد سرور مولایی با تصحیح یکی از نسخههای این انشا متعلق به گنجینه نسخ خطی مجموعه آستان قدس رضوی که ۲۲۴ ورق دارد و حوادث میان سالهای ۱۵ تا ۱۳۲ هجری دربر دارد، کتاب «قیام سیدالشهدا حسین بن علی(ع) و خونخواهی مختار؛ به روایت طبری و انشای ابوعلی بلعمی» را به مرحله طبع رساند.
این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۵۹ توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت (وزارت علوم فعلی) در ۱۲۴ صفحه و شمارگان سه هزار نسخه منتشر شد. این کتاب بعدها از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بازچاپ شد.
محتوای کتاب با خبر بیعت خواستن یزید و مخالفت امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر آغاز شده و با روایت مصاف لشگر مختار ثقفی با مصعب بن زبیر و قتل مختار به پایان میرسد. روایت قتل ابن زیاد را به نقل از فصل «اخبار ابراهیم بن مالک الاشتر و قتله عبیدالله بن زیاد» را از بخش «خونخواهی مختار» این کتاب بخوانید:
و مختار ابراهیم بن مالک الاشتر را به شام فرستاد – به حرب عبیدالله بن زیاد – با هفت هزار مرد. ابراهیم سپاه به موصل برد. چون لشکر روی بر روی آورد، آن شب فرو آمدند و دیگر روز حرب کردند و نخستین حمله بر ابراهیم آوردند. لشکر ابراهیم هزیمت شد و خلق کشته شد.
ابراهیم در پیش لشکر خود باز آمد و گفت یا مردمان، از اینجا تا کوفه بسیار راه است، همی کجا شوید که همه کشته شوید و ایشان را باز گردانید و حمله بردند و لشکر شام شکسته شد و خلق بی اندازه بکشتند و ابراهیم بن الاشتر، عبیدالله بن زیاد را بکشت و به دو نیم کرد یه یک ضربت. و فتحنامه نوشت و با سر عبیدالله به مختار فرستاد.
پس مختار آن سر را پیش نهاد، همانجا که عبیدالله بن زیاد سر حسین نهاده و پیش از آنکه خبر فتح به مختار آمد – به دو روز پیش – بیرون آمده بود سوی شام به ساباط فرو آمده و به لشکرگاه نشسته و مردمان را خطبه کرده و گفته که من بدان بیرون نیامدم تا شما را به حرب برم و لکن من شما را پیش خبر فتح باز آوردم که ابراهیم فتح کرده است و عبیدالله بن زیاد را کشته امروز یا فردا خبر فتح آید و دیگر روز رسول ابراهیم آمد و سر عبیدالله با فتحنامه آورد... و مختار بدان شاد شد و جزیره – همه – به ابراهیم بن مالک الاشتر داد.»
نظر شما