پژوهشگر تاریخ معاصر درباره اسناد و مدارکی که در رابطه با حوادث و رویدادهای انقلاب از جمله واقعه 17 شهریور موجود است، گفت: این اسناد که از سوی ساواک منتشر شده، غالباً معتبر است، اما کامل نیست، زیرا برخی حوادث اتفاق افتاده که ساواک در ثبت آنها غفلت کرده، لذا میشود گفت که این اسناد ضعیف است، اما انحرافی نیست.
۱۷ شهريور ۵۷ هم برگی زرين از تاريخ پرافتخار اين انقلاب است كه اگر حوادث اين روز مهم، رقم نمیخورد، بیشك خبری از پيروزی انقلاب اسلامی نبود؛ روزی كه در میدان ژاله تهران، باران سرب و گلوله بر سر مهمانان خدا فرو میریخت؛ مهمانانی كه از آزمون رمضان، پارسا و پاکیزه گذشتند و به شکرانه این نعمت، نماز فطر را با هم به جای آوردند.
به مناسبت سالروز این قیام تاریخی و سرنوشت ساز پای صحبتهای قاسم تبریزی، نویسنده، سندشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر نشستيم و با او به گفتوگو پرداختيم، مشروح گفتوگو را در ذیل میخوانید.
از سالهای ابتدایی وقوع حماسه 17 شهریور تاکنون، وضعیت تألیف کتابهای مرتبط با این موضوع از نظر کمی و کیفی چگونه است؟
در سه بخش کارهایی صورت گرفته از جمله انتشار اسناد در جلد دهم و یازدهم کتاب «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک» که اسناد تاریخی قبل و بعد از 17 شهریور را منتشر کرده که برای تحلیل این موضوع بسیار خوب است، ضمن اینکه تظاهرات و درگیریها در شهرستانها و استانها حالت فراگیر داشته و دوم اینکه همایشها و نشستهای تخصصی بسیاری درمورد 17 شهریور برگزار شده که به صورت کتاب منتشر شده و سوم اینکه در روزنامههای کیهان، اطلاعات و جمهوری اسلامی طی سالهای 1358 تا 1362 مطالبی درج شده، اما بصورت متن کامل نیست و در برخی کتابها هم که با موضوع انقلاب اسلامی منتشر شده، مطالبی درباره 17 شهریور آمده که شامل تحلیل اسنادی، مشاهدات و بررسیهای سیاسی و تاریخی است.
اسناد مربوط به واقعه 17 شهریور از نظر صحت، راستیآزمایی و اعتبار سندی چه وضعیتی دارند؟
اسناد ارتش، شهربانی و نخستوزیری متأسفانه انتشار پیدا نکرده است، مجموعه اسناد ساواک منتشر شده که به لحاظ اعتبار از جایگاه خاصی برخوردار است، بخصوص که منابع از نقاط مختلف کشور عموماً گزارشها را ارائه میکردند، اما این گزارشها کامل نیست، زیرا برخی حوادث و رویدادهایی اتفاق افتاده که ساواک غفلت کرده یا احیاناً منبعی نداشته یا منبع، جرأت نداشته که در صحنه حضور داشته باشد، لذا میشود گفت که این اسناد ضعیف است، اما انحرافی نیست، چون باید اینها را به عنوان گزارش امنیتی و اطلاعاتی ارائه میدادند و اسناد و گزارشات هم سری بود، حتی محرمانه یا خیلی محرمانه نبود که در دسترس بخشی از نیروهای سیاسی آن دوره قرار بگیرد، ولی مسلماً شهربانی، کلانتریها و پلیس میتوانستند گزارشاتی داشته باشند که باید منتظر بود آنها هم منتشر شود و متأسفانه در این قضیه کوتاهی شده است.
آیا منابع مستند و معتبر در دسترس پژوهشگرانی که امروزه قصد تحقیق در این زمینه را دارند، قرار دارد؟
اینکه به صورت مستقل در قالب دو یا 5 جلد کتاب به این موضوع پرداخته شده باشد وجود ندارد، ولی در مجموعه خاطرات شخصیتها، زندگینامه آنها، تاریخ انقلاب اسلامی و اسناد به این موضوع پرداخته شده است. تقریباً میشود گفت 80 درصد منابع را در اختیار داریم و اگر انتشار اسناد شهربانی، نخستوزیری و ارتش هم اضافه شود، مسلماً 20 درصد خلأ هم پر خواهد شد.
آیا با گذشت 40 سال از قیام 17 شهریور، اسناد جدید و طبقهبندی شده در دسترس پژوهشگران قرار گرفته یا هنوز برخی اسناد از دسترس خارج هستند؟
90 درصد اسناد مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی تا سال 1357 قابل انتشار است. ممکن است برخی اسناد، هنوز هم معضل امنیتی داشته باشد. وزارت اطلاعات تاکنون بیش از دو و نیم میلیون سند در اختیار محققان قرار داده و بعضی از نهادها هم اسنادشان را به سازمان اسناد ملی واگذار کردهاند و بیانیهها و اعلامیهها هم بخشی از این اسناد محسوب میشوند. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی نیز مجموعه اسنادی دارد که آنها را بصورت کتابهای تحلیلی منتشر میکند، ولی این نوع فعالیتها را باید به عنوان مقدمه تلقی کنیم، زیرا هنوز نیاز بیشتری به اسناد و زندگینامه رجال، شخصیتها، خاطرات شخصیتها و تحلیلهایی که برخی مورخان و صاحبنظران انقلاب اسلامی میتوانند ارائه دهند، احساس میشود.
وظیفه نویسندگان در قبال انقلاب اسلامی چیست؟
این موضوع نیاز به جریانشناسی تاریخنگاری انقلاب اسلامی دارد. در این عرصه یک جریان، مارکسیستها هستند که با نگاه چپ و مارکسیستی نوشتهاند و مینویسند، اما معیار اینها ماتریالیسم تاریخی و نگاه الحادی است و دوم جریان ناسیونالیستی است که عمدتاً اینها هم محدودنگری از نظر بینش و نگرش دارند، خصوصاً که اینها قائل به پایان حاکمیت شاهنشاهی نبودند و تحلیلهایشان را با توجه به مبانیشان مطرح میکنند. سوم جریان تاریخنگاری شاهنشاهی است که در داخل و خارج کشور، مباحثی در این زمینه دارند که به تبرئه حاکمیت و رجال پهلوی، جریان فراماسونری، صهیونیستی و آنچه شاکله حکومت پهلوی را شکل میدهد، میپردازند، اینها هم در نوشتن وارونه و تحریفگونه عمل کردهاند.
چهارمین جریان، جریان غربیها در مراکز ایرانشناسی و شرقشناسی در آمریکا، انگلستان و اروپا هست که در مسأله حاکمیت پهلوی، یک نوع مشارکت و مشاورت داشتند. در دوره محمدرضا پهلوی، شاهد حضور 35 هزار مستشار آمریکایی هستیم که اینها در خیانت، کشتار و کارنامه پهلوی، شریک و متهم هستند، لذا در تاریخنگاری به وارونهگویی و تضاد میپردازند و جریان پنجم، جریان تاریخنگاری انقلاب اسلامی است که اینها خوشبختانه به دلیل اینکه حاکمیت را بدست گرفتند، مراکز اسناد در اختیارشان است و این اتفاقی است که تا به حال در هیچ کشوری سراغ نداریم که پس از سقوط یک حکومت، سیستم اطلاعاتی، اسناد مربوطه را منتشر کند.
موضوع دیگر این است که چون ماهیت و هویت رهبر انقلاب، اسلامی بوده و از سال 1341 که نهضت انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی(ره) آغاز شد، هم مبانی اعتقادی وجود داشت و هم نیروهایی که راهبری را بر عهده داشتند، نیروهای اسلامی بودند، لذا دارای خاطرات و مشاهدات و صاحبنظر هستند و همچنین تحلیلهایی که اینها ارائه میدهند بر مبنای واقعیت است.
جریانشناسی تاریخی و تاریخ معاصر را باید با بررسی و نقد ارائه دهیم، زیرا در برخی خاطرات، واقعیات گفته نشده، به عنوان مثال پناهندگانی به سایرکشورها مهاجرت کردهاند که زمانی با پهلوی مشارکت داشتند و الان در اختیار غربیها هستند و مشخص است به گونهای مینویسند که انقلاب را محکوم کنند، بنابراین جریانشناسی امروز برای مخاطبان یک ضرورت است و در ذیل این جریانشناسی ما به بررسی، تحلیل و نقد تاریخنگاران هم میپردازیم. افرادی که به عنوان تاریخنگار پناهنده شدهاند، ملاحظات منطقهای خود را دارند و در مجموعه آثاری که از آنها دیده میشود، شاهد غرضورزی و وارونهگویی هستیم.
نظر شما