نوشتن این داستانها چه مدت زمان برد و موضوعاتی که در این داستانها به آنها پرداختید چگونه در ذهنتان شکل گرفت؟
من این کتاب رو تقریبا در طول سیزده سال نوشتهام؛ داستانهای کتاب به مرور زمان نوشته شده و بارها و بارها چه به دلیل ممیزی چه به دلیل تغییر دیدگاه خودم بازنویسی شدند. در نتیجه موضوعات این کتاب واقعا در طی زندگی من شکل گرفتند. مسلما حوادث روزمره، وضعیتی که در جامعه بودند و همین طور علاقهام به ژانر تخیلی مایههای اصلی کتاب بودهاند.
محوریترین نقطه اتصال این داستانها چیست؟
در واقع شخصیتها نقطه اتصال داستانها هستند. شخصیتهای شمد، شالجوم، شامورطی و هیولای ریزان که هر کدام در داستانهای کتاب به صورت متفاوتی حضور دارند؛ در واقع این کتاب روایت آرکتایپ هر کدام از این شخصیتهاست، با این وجود محوریترین نقطه اتصال داستان همان دم و دستگاه شالجوم هیولاساز است که کتاب هم عنوانش را از همانجا میگیرد.
آیا در این داستانها حقیقت و تخیل با هم آمیخته شدهاند؟
تمام این داستانها قطعا تخیلی هستند و ربطی به واقعیتها ندارند. حقیقتی اگر هست تاثیرش است بر نویسنده و بعد هضم شده آن به صورت یک داستان کاملا تخیلی نوشته شده است.
روایت کتاب روایت معمول داستانی نیست و هرچه پیش میرویم زبان داستان در هم پیچیدهتر میشود آیا این مساله برای مخاطب حوصلهسربر نیست؟
در این کتاب سعی کردهام زبان فارسی را از گذشته به امروز بیاورم. البته نمیدانم چقدر در انجام این کار موفق بودهام. روایت داستانها اگر بخواهید کتاب را سریع ورق بزنید خیلی سرراست نیست و از مخاطب قدری (و نه خیلی زیاد) حوصله طلب میکند تا با داستانها همراه شود، اطلاعاتی را که میخواند تا حدودی در ذهن داشته باشد و هنگامی که قطعه دیگری از اطلاعات را دید بتواند مسیر ناگفته پارههای داستانی را در ذهنش تکمیل کند.
شما در خلال داستانها به مطالب تاریخی هم اشاره کردهاید، آیا هدفتان انتقال مطالب تاریخی به مخاطبان بوده؟
داستان ارجاعات نمادینی به شخصیتهای تاریخی دارد اما هدف من بیان حادثه تاریخی نبوده است. صرفا تاثیراتی از حوادث وجود دارند، نظیر شخصیتهایی شبیه خیام، یا وضعیت کوپنی در دوران جنگ، یا ارجاعات محوی به وضعیت متروی تهران در دهههای هشتاد و نود. خب این ارجاعات به صورت مستقم نیست بلکه صرفا رایحهای آشناست که مخاطب را با بوم داستان پیوند دهد و بوم داستان هم همانیست که مخاطب فارسی زبان ساکن بوم ایران تجربهاش کرده. به نظرم توانستهام بوم داستان را آشنا کنم با بومی که مخاطب داستان میشناسد.
برای نوشتن این داستانها چقدر از افسانهها استفاده کردهاید و این افسانهها را از چه منابعی استخراج کردید؟
ارجاع مستقیم به افسانه مشخصی در داستان نکردهام؛ اما افسانههای مختلفی را به صورت قلب شده در داستان آوردهام مثلا افسانه یاجوج و ماجوج، ارجاعاتی به موجودات خیالی نوشته بورخس، وضعیت آخرالزمانی که در کارهای لاوکرفت دیده میشود نمونههایی هستند از ارجاعات به افسانهها که در این کتاب مورد استفادهام بودهاند. ارجاعاتی هم به داستانهای صادق هدایت دارم، نظیر پیرمرد خنزرپنزی که در داستان اول حضور دارد.
میزان استقبال مخاطبان از این کتاب چگونه بودهاست؟
من از میزان استقبال مخاطب راضی نیستم اما شکایتی هم ندارم. در این وضعیت فعلی که خواندن داستان اولویت هزارم مردم زمانهام است هفتاد درصد نسخ کاغذی کتاب فروش رفته و تعدادی هم به صورت آنلاین فروخته شده است که از چند و چونش اطلاعات دقیقی ندارم. آنهایی که خواندهاند یا خیلی خوششان آمده یا حسابی از کتاب بد گفتهاند. کمتر از مخاطبان کتاب دیدهام که واکنش میانه به آن داشته باشند. به نظرم با توجه به اینکه روایت کتاب، روایت معمول داستانی نیست و تا حدی پیچیده است واکنشها دور از انتظارم نبودهاند.
با توجه به اینکه این کتاب در زمره ادبیات ژانری قرار میگیرد، میزان توجه به ادبیات ژانری در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
ادبیات ژانر شق مدرنی از ادبیات است؛ اینجور نیست که ادبیات ژانری گسستی از واقعیت باشد؛ به نظرم ادبیات ژانری بسط واقعیت است. تخیل و گمانهزنی در واقعیت بسترساز واقعیت آینده خواهد بود، حتی اگر در بادی امر به نظر بیاید که این تخیلات کاملا سرخوشانه و بیمعنی هستند. خب چه در داستان رئال چه در داستان گمانهزن (که نام مناسبی برای اطلاق به ادبیات ژانریست) میتوان داستان عامهپسند داشت یا داستان ادبی. موضوع اینست که در گونه گمانهزن هنوز تعداد آثار ادبی به نسبت عامه پسند بسیار کماست و به نظرم خیلی جای کار دارد که نویسندگان این ژانر سعی کنند که آثارشان در کنار جذابیت تخیلی غنای ادبی هم داشته باشد. به نظر من ادبیات ژانری رفته رفته در کشور ما جدی گرفته میشود. هنوز متولدین دهه پنجاه به قبل چنین ادبیاتی را خیلی جزء ادبیات بزرگسال نمیدانند، اما این رویه رو به تغییر است. در ده سال گذشته، نویسندههای بسیار جدی و مستعدی قلم خود را در ورطه ادبیات ژانری آزمودهاند و کارهای خیلی خوبی هم در این زمینه به چاپ رسیدهاند. ادبیات ژانری در همه جای دنیا جزء ادبیات پرطرفدار محسوب میشود و قرار است مخاطبان زیاد و بازار مناسبی داشته باشد؛ فکر میکنم در ایران هنوز به نصف پتانسیل خودش هم نرسیده باشد. البته در حال حاضر تعدادی از ناشران تخصصی کتب ادبیات ژانری را کار میکنند.
نشر پیدایش، کتاب «خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی» را در 180 صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت 24 هزار تومان منتشر کرده است.
نظرات