جریانهای سیاسی پس از شهادت حضرت اباعبدالله
عصر بنیامیه دورانی پرآشوب و دارای تحولاتی بسیار بود. مناطق حجاز و عراق که از مهمترین مراکز تجمع مخالفان بنی امیه (حضور گسترده شیعیان در عراق و هواداران جریان زبیری در حجاز) محسوب میشد و این دو جریان مهم و تاثیر گذار پرچم مخالفت با امویان را افراشته بودند. در دوران خلافت اموی (بویژه پس از شهادت امام حسین بن علی (ع) و آشکار شدن چهره بنی امیه)، عراق شاهد خشم عمومی مردم در رویارویی با امویان و کارگزاران آنان بوده و قیامهای فراوانی از سوی شیعیان و نیز خوارج (که از گروههای مخالف با دولت مرکزی بودند؛ اما در میان تودههای مردم از اقبال چندانی برخوردار نبودند) در عراق طراحی و مدیریت شد. یکی از قیامهای مهم سرزمین عراق (اگر نگوییم مهمترین آن) توسط «مختار بن أبی عبید ثقفی» و هواداران وی در رویارویی با خلافت امویان و مروانیان و خون خواهی از شهیدان کربلا طراحی و ساماندهی شد. (۱)
مختار و خاندانش
مختار که فرزند چهره نامداری در صدر اسلام یعنی «أبو عبید بن عمرو بن عمیر بن عوف ثقفی» بود، در سال نخست هجری در منطقه طائف دیده به جهان گشود. پدرش ابوعبید، در روزگار رسول گرامی اسلام (ص) اسلام آورد؛ اما هرگز به دیدار پیامبر (ص) نرسید. (۲) مادرش نیز بانویی به نام «دومة» دخت عمرو بن وهب بن منبه از همان قبیله بنی ثقیف بوده است. از این رو، مختار هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر، ثقفی بود و از تیرهای شریف در میان عرب به شمار میرفت. او از بزرگان این قبیله سرشناس عرب بود و سخنوری و دلاوری بالایش نیز شهرت داشت.
عموی مختار یعنی سعد بن مسعود نیز چهرهای سرشناس بود. وی سمت فرمانداری مدائن از سوی امام علی بن أبی طالب (ع) را داشت و در زمان خلافت کوتاه امام حسن مجتبی (پیش از جریان صلح امام (ع) با معاویه و آغاز خلافت فرزند أبی سفیان در سال ۴۱ هجری)، بر مسندش ابقا شد. (۳) سعد بن مسعود هنگامی که امام مجتبی (ع) (در جریان آماده سازی ارتش عراق برای رویارویی با ارتش شام به سرکردگی معاویه بن أبی سفیان) توسط گروهی ناشناس از خوارج و یا اشخاص سست ایمان و دوچهره از لشکر خود مجروح شد، با شجاعتی ستودنی به حمایت از امام (ع) همت گماشت و در دفاع از حریم ولایت، جانفشانی کرد.(۴)
مختار خود نیز شخصیتی برجسته و دارای نفوذ فراوان بویژه در سرزمین عراق بود. آنچنان که مسلم بن عقیل پسر عمو، نماینده و فرستاده امام حسین (ع) پس از رسیدن به شهر کوفه، برای مدتی در خانه او اقامت گزید. این مساله، نشان از قابل اعتماد بودن مختار ثقفی در میان اهل بیت (ع) است؛ آن چنان که مسلم بن عقیل او را شایسته میزبانی یافته و قدم در خانه او گذاشته و برای مدتی منزل او محل رفت و آمد دوستداران اهل بیت (ع) در کوفه بوده است.
چرا مختار در کربلا نبود؟
پس از آنکه عبیدالله بن زیاد با حُکم یزید بن معاویه به کوفه قدم گذاشت و شرایط را به نفع امویان تغییر داد و توانست کوفیان را با تهدید و تطمیع از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده سازد. به همین دلیل مسلم غریبانه در شهر کوفه، دستگیر شد و به شهادت رسید. این میان مختار نیز سرنوشتی تلخ داشت و توسط کارگزاران ابن زیاد دستگیر و پس از ضرب و شتم به زندان کوفه افتاد.
مختار بن أبی عبید ثقفی که برای مدتی در زندان کوفه بسر میبرد، با میانجگری عبدالله بن عمر بن خطاب که از چهرههای مطرح آن روزگار بود، از بند رهایی یافت و از شهر کوفه خارج شد. مختار ثقفی که پس از آزادی، از کوفه تبعید و راهی مکه شد و مدتی را در جوار خانه خدا روزگار گذراند. (۵)
مکه در آن هنگام، تحت فرمان عبدالله بن زبیر بود و او نیز به شدت با امویان دشمنی میکرد و یزید را شایسته خلافت نمیدانست. (۶) پس از مرگ یزید بن معاویة در سال ۶۴ هجری، مختار شرایط را در کوفه مناسب یافت و از این رو به کوفه بازگشت. مختار بن أبی عبید در جریان قیام توابین با رهبر این جریان «سلیمان بن صُرَد خزاعی» همکاری نکرد و با آنکه از فنون نظامی و نبوغ جنگی بالا و قدرت مدیریتی قابل ملاحظهای برخوردار بود، از همکاری با نهضت توابین سرباز زد و حمایت خود را از آنان دریغ داشت. (۷)
آغاز قیام
پس از شکست توابین در سرزمین «عین الوردة» و شهادت تعداد بسیاری از خون خواهان امام حسین (ع) از جمله سلیمان بن صرد خزاعی، مختار ثقفی شرایط را برای تدارک قیام علیه دستگاه جبار و ستم پیشه اموی مهیا دید در این راه از ظرفیت ایرانیان که بسیاری از آنان از دوستداران اهل بیت رسالت (ع) بوده و از امویان دل خوشی نداشتند، بهره جست و قیام خود را با هدف مجازات قاتلان سالار شهیدان (ع) آغاز کرد.
قیام مختار در کوفه، حساسیتهای بنی امیه را از یک سو و زبیریان از سوی دیگر برانگیخت. در کوفه نیز پیروان آل امیه و آل زبیر تعداد قابل ملاحظهای بودند و بسیاری از قاتلان امام (ع) در کوفه و اطراف آن بسر میبردند. به همین دلیل، ساماندهی اوضاع آشفته کوفه و مهیا شدن برای نبرد با امویان، در آن شرایط کار دشواری بود که مختار توانست با بهره برداری از نبوغ بالایش و استفاده از چهرههای سرشناسی همچون ابراهیم بن مالک اشتر در تحقق این وظیفه مهم کامیاب شده و به موفقیتهایی نیز در تحقق اهداف خویش، دست یابد.
با شروع قیام مختار، زبیریان که توانسته بودند در کوفه به موفقیتهایی دست پیدا کنند، نفوذشان رو به کاهش رفت و «عبدالله بن مطیع» که از سوی خلیفه زبیری «عبدالله بن زبیر» به زمامداری و فرمانداری کوفه انتخاب شده بود، با شرایطی سخت مواجه و ناگزیر شد در قصر کوفه پنهان شود. مختار که قصدش رویارویی با زبیریان نبود و هدفش نبرد با قاتلان امام حسین بن علی (ع) و رویارویی با بنی امیه بود، به ابن مطیع امان داده و او را گرامی داشت و خطاب به او چنین گفت: هر جا که بخواهی میتوانی بروی. (۸)
پس از قدرت گرفتن مختار در کوفه، زمینه برای رویارویی با ارتش شام فراهم شد. از سوی دیگر، عبیدالله بن زیاد نیز بدستور مروان بن حکم خلیفه تازه به تخت نشسته اموی، رهسپار سرزمین موصل شد و خبر حضور وی، به مختار رسید. پس از آنکه ابن زیاد به موصل نزدیک شد، عبدالرحمن بن سعید (فرماندار مختار در موصل) به مختار چنین نوشت: «ای امیر، من تو را با خبر میسازم؛ عبیدالله بن زیاد وارد سرزمین موصل شده و سواره نظام و پیاده نظامش را به سوی من روان کرده است. من نیز به تکریت رفتهام تا نظر و دستور شما به من برسد. با درود.» (۹)
نبرد مختار با بنی امیه به شهادت منابع
مختار که چنین دید، نامهای به فرماندار خویش که در منطقه تکریت حضور داشت، نوشت و خطاب به او گفت: «نامه تو به من رسید و من هر آنچه را که در آن یادآور شدی، دانستم. آمدنت به تکریت، اقدامی بجا بود. همان جا بمان تا دستور من به تو برسد انشاءالله. سلام بر تو باد.» (۱۰)
آنگاه مختار ثقفی یکی از یارانش به نام «یزید بن أنس» را فراخواند و به او گفت، سه هزار تن از مردان جنگی را از میان هواداران مختار برگزیند و راهی موصل شود. هنگامی که یزید بن أنس عازم موصل شد و از شهر کوفه در حال خارج شدن بود، مختار و گروهی از مردم کوفه به مشایعت وی و لشکرش روانه شدند. مختار ثقفی به او سفارش کرد: هنگامی که با دشمن روبهرو شدی، با آنان جدل مکن و اگر فرصت برایت فراهم شد، آن را به تاخیر میانداز و باید هر روز خبر [اوضاع نبرد و میدان جنگ] را به من برسانی.
پس از آنکه یاران مختار به سپهسالاری یزید بن أنس با عبیدالله بن زیاد و یارانش روبهرو شدند، خون خواهان امام حسین بن علی (ع) به سرداری یزید بن أنس با شجاعت بسیاری با نیروهای تحت فرمان عبیدالله بن زیاد به جنگ برخاستند. در این پیکار، تعداد بسیاری از ارتش شام اسیر شده و یزید بن أنس نیز در اثنای این نبرد به قتل رسید. (۱۱)
پس از این رویداد که شکستی تلخ برای مختار به شمار میرفت، وی سردار نامدار خود «ابراهیم بن مالک اشتر» را به همراه ۷ هزار تن از یاران و هوادارانش، به نبرد با عبیدالله بن زیاد به موصل گسیل داشت. مختار خطاب به سردارش ابراهیم چنین گفت: هنگامی که به ارتش یزید بن أنس رسیدی، تو امیر آنان هستی. با آنان [و با کمک آنان] نزد فرزند زیاد و اصحابش بشتاب.
شورشهای داخلی
پس از آنکه ارتش عراق به سمت موصل روان شد و کوفه را ترک کرد، گروهی از قاتلان امام حسین بن علی (ع) همچون شَبَث بن رِبعی، محمد بن أشعَث بن قِیس، شمر بن ذی الجوشن و … که فرصت را مناسب یافتند، بر مختار بن أبی عبید شوریدند و تلاش کردند اوضاع شهر را در غیاب ابراهیم بن مالک أشتر به دست گرفته و از تداوم قیام مختار جلوگیری به عمل آورند و در حقیقت نوعی کودتا در شهر کوفه به انجام رساندند.
پس از آنکه خبر خروج شورشیان کوفه به مختار رسید، وی نامهای به ابراهیم ارسال کرد و از او خواست با سرعت به کوفه بازگردد. ابراهیم نیز پس از دریافت نامه مختار و اطلاع یافتن از اوضاع کوفه، با شتاب به کوفه بازگشت. مختار بن أبی عبید ثقفی توانست با درایت و موقعیت شناسی و کمک ابراهیم بن مالک اشتر، شورش دشمنان اهل بیت (ع) در کوفه را سرکوب کند. وی همچنین دستور داد اسیران از میان شورشیان را پس از آنکه از آنان عهد گرفتند با دشمنان مختار همکاری نکنند، آزاد نمایند.
منادی به دستور مختار در شهر کوفه بانگ زد: هر کس درب خانهاش را ببندد، در امان است؛ جز آنان که در ریختن خون آل محمد (ص) شرکت جستهاند. (۱۲) مختار پس از سرکوب این شورش، کوشید قاتلان امام حسین بن علی (ع) را شناسایی کرده و آنان را به مجازات رساند. افرادی همچون عمر بن سعد، شمر بن ذی الجوشن، حکیم بن طُفیل طائی و… توسط مختار و نیروهای وفادار به او، شناسایی شده و به قتل رسیدند. برخی نیز همچون محمد بن أشعث بن قیس، از معرکه گریخته و خود را به مصعب بن زبیر رساندند. مختار که نتوانست بر ابن أشعث دست پیدا کند، دستور داد خانه وی در کوفه را ویران کنند. تا آن هنگام مختار توانسته بود بسیاری از قاتلان امام حسین (ع) را به سزای اعمالشان برساند؛ اما هنوز یک نفر از سرشناسان باقی مانده بود: عبیدالله بن زیاد بن أبیه.
کشته شدن عبیدالله بن زیاد
پس از کنترل شهر کوفه و آرام شدن نسبی اوضاع، ابراهیم بن مالک به دستور مختار ثقفی، با سرعت از کوفه حرکت کرد تا پیش از آنکه ابن زیاد خود را به سرزمین عراق برساند، با او روبهرو شود. عبیدالله بن زیاد که از نیروهای وفادار به بنی امیه بود و پس از مرگ یزید و خروج حکومت از خاندان أبی سفیان، وفاداری خود را به مروان بن حکم اعلام کرد، با ارتشی انبوه از شامیان، برای تصرف حکومت در موصل عازم عراق بود. ابراهیم توانست خود را به ارتش عبیدالله بن زیاد رساند. در نبرد سختی که میان دو ارتش عراق به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر و شام به سرداری عبیدالله بن زیاد در منطقه «خازر» (ابتدای سال ۶۷ هجری) رخ داد، بسیاری از شامیان و هواداران بنی امیه به قتل رسیدند. در این جنگ، عبیدالله بن زیاد به همراه گروهی از فرماندهان شام همچون حُصَین بن نُمَیر، شُرَحبِیل بن ذِی الکلاع و … کشته شدند. (۱۳)
عبیدالله بن زیاد در این پیکار شکست خورد و خود نیز به قتل رسید. ابراهیم سرِ عبیدالله بن زیاد را به همراه دیگر فرماندهان شام که در این نبرد شکست خورده و کشته شده بودند، برای مختار به کوفه فرستاد. (۱۴)
نبرد با آل زبیر
با پیروزی ابراهیم بن مالک اشتر بر فرزند زیاد و به قتل رساندن وی، نفوذ مختار رو به گسترش نهاد و وی بر شمال عراق و مناطق پیرامونی آن تسلط یافت. مختار در آن هنگام برای مناطق تحت نفوذش فرماندار تعیین میکرد و میکوشید حکومت خویش در عراق را تثبیت کند. مختار در آن هنگام، با دو دشمن مواجه بود و همزمان ناگزیر بود با دو جریان مقابله نماید: آل زبیر در حجاز و آل امیه در شام.
پس از این پیروزی بزرگ، عبدالله بن زبیر از قدرت فزاینده مختار و هوادارانش در عراق احساس خطر کرد و برای جلوگیری از افزایش قدرت مختار در عراق، برادرش مصعب بن زبیر را به عراق گسیل داشت تا با مختار رویارویی کرده و قیام مختار را در هم شکند. مُصعَب بن زبیر (۱۵) نیز در همین سال (۶۷ هجری) به دستور برادرش عبدالله عازم عراق شد.
عبدالملک بن مروان خلیفه اموی که پس از قتل پدرش مروان به خلافت رسید، از هوش و خرد بالایی برخوردار بود. وی در آن هنگام در منازعه آل زبیر و مختار دخالتی نکرد و به انتظار نشسته بود تا ببیند نتیجه پیکار میان زبیریان و مختار به کجا منتهی شده و کدام جریان بر دیگری غلبه خواهد یافت.
جدا شدن ابراهیم بن مالک اشتر و شهادت مختار
مصعب بن زبیر از ارتشی سترگ و انبوه برخوردار شد و برای آنکه در رویارویی با مختار تنها نباشد، یکی از نخبگان نظامی عرب یعنی «مُهَلَّب بن أبی صُفرَة» نیز به کمک او شتافت. به همین دلیل او توانست به پیروزیهایی دست یافته و مختار بن أبی عبید ثقفی را که اشراف کوفه از تسلط وی بر سرزمین خود رضایت چندانی نداشته و بسیاری از آنان با مصعب همپیمان شده بودند، در قصر کوفه در محاصره قرار دهد.
متاسفانه ابراهیم بن مالک (که در اقدامی ستودنی با لشکر امویان به سرکردگی عبیدالله بن زیاد مقابله کرد و به پیروزی چشمگیری دست یافت)، در آن زمان از حمایت مختار خودداری کرد و به همین دلیل، نبرد مختار و مصعب نبردی نابرابر به شمار میرفت و فرجام آن، شهادت مختار بن أبی عبید ثقفی توسط زبیریان بود. (۱۶)
اما بیشتر یاران مختار بن أبی عبید ثقفی در این پیکار، از حمایت وی دست برداشته و به حُکم مصعب تن داده و تسلیم وی شدند. مُهَلَّب که از وفاداران به آل زبیر بوده و نقش مهمی در سرکوب قیام مختار ایفا کرد و از این رو، خدمت شایانی به خاندان زبیر و خلافت زبیریان کرده بود، به مصعب پیشنهاد کرد یاران مختار را که تسلیم شده بودند، زنده گذاشته و رها کند. اما اشراف کوفه با این دیدگاه مخالفت کرده و اصرار کردند تا همه یاران مختار کشته شوند. مصعب نیز در تصمیمی نابخردانه نظر اشراف کوفه را پسندید و دستور داد همه هواداران مختار را به قتل رسانند!
مصعب بن زبیر همچنین در اقدامی غیر انسانی، دستور داد دستِ مختار بن أبی عبید ثقفی را قطع کرده و در دیوار مسجد کوفه با میخ آویزان کنند. دست آویخته مختار، تا زمان فرمانداری حجاج بن یوسف ثقفی در شهر کوفه، بر دیوار آویخته بود. (۱۷)
به هر روی شهادت مختار ثقفی به معنای پایان قیام وی و آغازی برای حضور گسترده زبیریان در سرزمین عراق به شمار میرود؛ حضوری بدون رقیب. اگر چه حاکمیت فرزندان زبیر نیز در عراق چندان ادامه نداشت و مصعب بن زبیر نیز به نوبه خود پس از چندی توسط بنی امیه به قتل رسید.
شهادت مختار در سال ۶۷ هجری (در ابتدای خلافت عبدالملک بن مروان) روی داد و قیام وی نقطه عطف مهمی در تاریخ تشیع محسوب میشود و از مهمترین خیزشهایی به شمار میرود که در خون خواهی امام حسین (ع) انجام شد و به نتایج و موفقیتهایی نیز دست یافت. مختار توانست با تدبیر و هوش بالایی که از آن برخوردار بود، به توفیقهای برجستهای دست یابد و از جمله مهمترین آن، شکست دادن عبید الله بن زیاد و به قتل رساندن وی به همراه تنی چند از فرماندهان طراز اول و نامدار شام محسوب میشود.
پینوشتها
۱. التطور و التجدد فی الشعر الأموی، ص ۸۶
۲. سیر أعلام النبلاء، ج ۳ ص ۵۳۹
۳. بررسی تحلیلی صلح امام حسن (ع) و آغاز خلافت اموی، ص ۴۸- ۴۳
۴. الخلافة الأمویة ص ۵۹- ۵۷
۵. نهضت مختار ثقفی، ص ۱۴۸
۶. به گفته قِرمانی مورخ برجسته اهل سنت، عبدالله بن زبیر هنگامی که در مکه قیام خود را علیه یزید بن معاویه آغاز کرد، خلیفه اموی را به دلیل نوشیدن مشروبات الکلی، سگ بازی و کوچک شمردن امور دینی و بی توجهی به شرع، شایسته خلافت نمیدانست. (ر. ک: أخبار الدول و آثار الأول، ج ۲ ص ۱۱)
۷. خلافة عبدالملک بن مروان و دوره فی الفتوحات الاسلامیة، ص ۱۹
۸. الأخبار الطوال، ص ۲۹۲
۹. أیام العرب فی الاسلام، ص ۴۴۱
۱۰. همان، ص ۴۴۱
۱۱. همان، ۴۴۳- ۴۴۲
۱۲. الکامل فی التاریخ، ج ۴ ص ۲۲۵
۱۳. سیر أعلام النبلاء، ج ۳ ص ۵۴۵
۱۴. الکامل فی التاریخ، ج ۴ ص ۲۶۷- ۲۵۷
۱۵. مُصعَب بن زبیر، از فرزندان زبیر بن عوام بود که مادرش رباب دخت أنیف بن عُبید نام داشت. عبدالله بن زبیر بزرگترین پسر زبیر بوده و مادرش أسماء دختر ابوبکر است. زبیر بن عوام به جز عبدالله و مصعب، پسران دیگری نیز داشته است؛ از جمله: مُنذِر، عُروة، عاصِم و حمزة. مصعب بن زبیر حکومت کوتاهی در عراق برقرار کرد و در ادامه توسط بنی امیه در عصر عبد الملک بن مروان به قتل رسید. (ر. ک: نَسَب قریش، ص ۲۴۱- ۲۳۷)
۱۶. خلافة عبد الملک بن مروان و دوره فی الفتوحات الاسلامیة، ص ۲۵
۱۷. تاریخ ابن خلدون، ج ۵ ص ۷۰
فهرست منابع
۱- ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر ۱۹۶۵
۲- ابن خلدون، العبر و دیوان المبتدأ و الخبر، بیروت، دار الکتاب اللبنانی ۱۹۹۹
۳- ابراهیم، محمد، أیام العرب فی الاسلام، بیروت، دار الجیل ۱۹۸۸
۴- افتخار زاده، محمد رضا، نهضت مختار ثقفی، نشر معارف اسلامی ۱۳۷۵
۵- دکسن، عبد الأمیر، الخلافة الأمویة، بیروت، دار النهضة العربیة ۱۹۷۳
۶- دینوری، أحمد بن داود، الأخبار الطوال، قم، مکتبة الحیدریة ۱۳۷۹
۷- ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة ۲۰۰۱
۸- صلابی، علی محمد، خلافة عبد الملک بن مروان و دوره فی الفتوحات الاسلامیة، بیروت، المکتبة العصریة ۲۰۱۰
۹- ضیف، شوقی، التطور و التجدید فی الشعر الأموی، قاهره، دار المعارف ۱۹۵۹
۱۰- قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول، بیروت، عالم الکتاب ۱۹۹۲
۱۱- گودینی، محمد جواد، بررسی تحلیلی صلح امام حسن (ع) و آغاز
نظر شما