بسیاری از نویسندگان تازهکار فکر میکنند که نویسندگان تثبیتشده، برای موفقیت باید فرمولی داشته باشند. این کتاب بیش از هر چیز دیگری این تصور را باطل میکند.
در همین خصوص نشر چترنگ به تازگی کتاب «طراحی و نوشتن داستانهای معمایی» نوشته پاتریشیا هایاسمیت را با ترجمه شاپور عظیمی روانه بازار کتاب کرده است.
پاتریشیا هایاسمیت رماننویسی است که به جهت نوشتن تریلرهای روانشناسانهای شهرت دارد و براساس بسیاری از آنها فیلم ساخته شده است. از آثار او در اروپا بیش از کشورش، آمریکا، استقبال شد؛ برخی معتقدند دلیلش این است که کتابهای هایاسمیت در قفسه درستی جای نگرفته و به جای آنکه در دسته بندی آثار ادبی قرار بگیرند، جزء آثار پلیسی جنایی به شمار آمدهاند. منتقدان ادبی در بررسی آثار هایاسمیت به این نیز اشاره کردهاند که او طرح و شخصیتپردازی را با مهارت در هم میآمیزد و داستان پلیسی جنایی در واقع به ابزاری برای به نمایش درآوردن دلمشغولیهای شخصی او بدل شده است. برخی نیز شخصیتهای آثار او را آدمهایی میدانند که عقلشان کاملا سرجایش است، اما زیر فشار شدید دست به اعمال دیوانهواری میزنند. حتی شخصیت ریپلی نیز، که از دیگر شخصیتهایی که او آفریده ناخوشایندتر است، برای خودش انگیزه دارد.
نخستین رمانش، بیگانگان در ترن را در سال 1950 نوشت و سال بعد آلفرد هیچکاک آن را با بازی فارلی گرینجر و رابرت واکر به فیلم برگرداند. این اثر که با نام غریبهای در قطار ترجمه شده است، دربارة گای دانیل هاینس جوانی است که در رشته معماری از شاخصهاست و همهچیز برایش مهیاست تا در آیندهای نزدیک پیشرفت کند. او ازدواج ناموفقی داشته و مدتی است جدا از همسرش زندگی میکند. همسر او، میریام، میخواهد طلاق بگیرد. گای قصد دارد پس از طلاق با دختری به نام «آن» ازدواج کند. در ابتدای داستان گای سوار بر قطار در حال بازگشت به زادگاه خود و سکونت همسرش است. او نگران است که آیا میریام به راحتی تن به طلاق میدهد یا با توجه به خلق و خویی که دارد او را آزار میدهد یا تلکه میکند. گای در قطار با مرد جوانی به نام چارلز برونو برخورد میکند. برونو کمی روانپریش است، داستانهای جنایی زیاد میخواند و چون از پدرش متنفر است مدام در حال کشیدن نقشه قتل اوست. در برخورد با گای و حرفهایی که رد و بدل میشود نقشه عجیبی به ذهنش میرسد و پیشنهاد میکند که او همسر گای را به قتل برساند و در عوض گای، پدرش را بکشد و بدین ترتیب با توجه به اینکه هیچکدام انگیزهای برای این قتلها ندارند، هرگز پلیس ردشان را نخواهد یافت.
در مقدمه کتاب آمده است: «این کتاب در زمره کتابهای «چگونه بنویسیم» قرار نمیگیرد. نمیشود شرح داد که یک کتاب موفق، که خواندنی هم باشد، چگونه نوشته میشود؛ اما چیزی که نوشتن را با حرفهای هیجانانگیز و سرزنده بدل میکند، این است که همیشه امکان شکست در این کار وجود دارد. بنابراین در این کتاب به یک اندازه به شکستها و موفقیتهایم پرداختهام، چون از شکست میتوان درس گرفت. با فاش ساختن شکستهایم که منجر به از دست دادن انگیزه و تلف شدن زمان و انرژی فراوانی در من شده، شاید بتوانم کاری کنم که نویسندگان دیگر دچار رنجی مشابه نشوند. در شش سال ابتدایی کارم اصلاً موفق نبودم، اما پس از آن چند چیز خوشایند اتفاق افتاد. من به بخت و اقبال اعتقادی ندارم، آما آن را همچون عامل تأثیرگذاری میدانم که فرد میتواند به دنبال برود یا روی آن حساب کند. شاید بخش اعظمی از بخت و اقبال یک نویسنده این باشد که شهرت به وقتش سراغ او بیاید. این چیزی است که در این کتاب از آن حرف خواهم زد.»
در ادامه این مقدمه میخوانید: «بسیاری از نویسندگان تازهکار فکر میکنند که نویسندگان تثبیتشده، برای موفقیت باید فرمولی داشته باشند. این کتاب بیش از هر چیز دیگری این تصور را باطل میکند. هیچ رازی برای موفقیت در نوشتن وجود ندارد، مگر چیزی به نام فردیت یا آنطور که گفته میشود، شخصیت. به همان دلیل که هر فردی با دیگری فرق دارد، تنها این امکان وجود دارد که فردی بتواند تفاوتش را با بغلدستیاش شرح دهد. این چیزی است که من فرصت مناسب جان و روان مینامم. این اما راز و رمزی در خودش ندارد و صرفا نوعی آزادی یا آزادی سازمانیافته است. طراحی و نوشتن داستانهای معمایی کاری نمیکند که سختتر کار کنید، اما امیدوارم کاری کند آنهایی که قصد نوشتن دارند، از پیش بدانند چه چیزی درونشان است.»
کتاب «طراحی و نوشتن داستانهای معمایی» اثر پاتریشیا هایاسمیت با ترجمه شاهپور عظیمی در 11فصل و 129 صفحه با شمارگان 700 نسخه به بهای 25 هزار تومان توسط نشر چترنگ به چاپ رسیده است.
نظر شما