ابوالفضل محمدی در ابتدای گفتوگوی خود با ایبنا با بیان اینکه در کتاب «آن بیست و سه نفر»، علاوه بر خاطراتی کلی از 23 نفر مورد اشاره، خاطرات انفرادی رزمندگان نیز آورده شده است، گفت: همچنین در محتوای این کتاب شیوه مبارزه با صدام و همچنین اتفاقاتی که در اسارت رخ داد بیان شده است.
وی با اشاره به اینکه کتاب تا حد زیادی در بیان خاطرات آن بیست و سه نفر موفق عمل کرده است، گفت: البته برخی از موارد در کتاب اصلا ذکر و روایت نشده است، اما در مجموع نگارش خاطرات آن دوران اتفاق مثبتی در انتقال فرهنگ دفاع مقدس است.
محمدی ادبیات دفاع مقدس را طلایی توصیف کرد و گفت: طلایی بودن ادبیات جنگ به این جهت است که سربازان آن دوران هنوز زنده هستند و میتوانند صحبت و بیان خاطره بکنند.
وی با بیان اینکه کشورمان امروز صاحب ادبیات بالنده مقاومت و پایداری است که محصول گران خون شهداست، اضافه کرد: باید این میراث گرانبها را قدر بدانیم.
این راوی دفاع مقدس با اشاره به اینکه جنگ ما نه امکانات و تجهیزاتی داشتیم و نه جنگی را آغاز کردیم، گفت: ما تنها دفاع کردیم و این دفاع، یک دفاع مقدس بود. باید همه اتفاقات جنگ و ایثارگریهایی که در جنگ شده، ثبت شود.
وی ادامه داد: روایات سالهای دفاع مقدس را باید همانگونه که اتفاق افتاده، نقل کرد، چرا که دفاع مقدس آنقدر بزرگ و تأثیرگذار است که اگر حقایق آن گفته شود، به اندازه کافی تأثیر خواهد داشت و نیازی به بزرگنمایی و تحریف نیست.
محمدی با اشاره به اینکه بخش اعظم دفاع مقدس مغفول مانده است، اضافه کرد: قطعا در کشور ظرفیتهای بسیاری برای بیان خاطرات و روایات دفاع مقدس وجود دارد که باید شناسایی شده و از آنها استفاده شود.
یادآوری میشود، کتاب «آن بیست و سه نفر» اثر احمد یوسف زاده حاوی خاطرات بیست و سه نوجوان است که توسط ارتش بعث، در عملیات بیت المقدس به اسارت درآمدند و دیکتاتور عراق سعی داشت از این نوجوانان برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند.
این گروه کم سن و سال بین ۱۳ تا ۱۷ سال سن داشتند و اکثراً از تیپ ثارالله کرمان اعزام شده بودند و در اردیبهشت ۱۳۶۱ در مرحله مقدماتی عملیات بیتالمقدس در مناطق مختلف جبهه اسیر شدند.
صدام پس از آگاهی از این موضوع و دیدن گزارش اسارت قوای ایرانی به دلیل شکست در خرمشهر سعی میکند از این ماجرا سوءاستفاده و به نفع خود بهرهبرداری تبلیغاتی کند و دستور میدهد که آنها را از بقیه اسرا جدا کنند و به کاخ وی بیاورند.
در دیداری که این نوجوانان با شخص اول عراق داشتند، وی سعی میکند تا با ناراحت شدن از این موضوع که اینها کودکانی بیش نیستند که به زور به جنگ فرستاده شدند، با آنها احساس همدردی کند.
در همان زمان صدام به دختر کوچکش «حلا» میگوید که شاخه گلهایی را به آنها بدهد و بعد با آنها عکس یادگاری میگیرد و میگوید که بزودی با موافقت کمیته بینالمللی صلیب سرخ آنها را به ایران برمیگرداند.
مطبوعات عراق پس از این ماجرا فیلمها و عکسهایی از آنها منتشر میکنند و در تیتر روزنامههای عراق جمله معروف صدام را مینویسند: «کل اطفال العالم اطفالنا» همه بچههای دنیا بچههای ما هستند.
این ۲۳ نفر که در موضع انفعالی قرار گرفته بودند اعتصاب غذا میکنند تا به جمع دیگر اسیران بازگردند و در نهایت پس از اتفاقات زیادی به خواسته خود رسیدند، ولی تا روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ در اسارت ماندند.
نظر شما