یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۷
نوشتن داستان به زبان فارسی ملاک است، نه جغرافیای سکونت نویسنده

مسعود بربر مجری جلسات مجازی داستان‌خوانی با حضور نویسندگان، که حالا نزدیک به 200 شب از آن در ایام همه‌گیری کرونا برگزار شده است، گفت: در دعوت از نویسندگان، نوشتن داستان به زبان فارسی ملاک من بوده است، نه جغرافیا، استان و کشور سکونت او.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، «مسعود بُربُر»، روزنامه‌نگار، داستان‌نویس و پژوهشگر ادبی حوزه روایت است. از او یک رمان به نام «مرزهایی که از آن گذشتی» توسط نشر ثالث و یک مجموعه داستان به نام «اینجا خانه‌ی من است» توسط انتشارات کتاب آمه منتشر شده است. بُربُر از اولین روزهایی که به صورت رسمی اعلام شد کرونا در ایران فراگیر شده است، قصد برگزاری نشست داستان‌خوانی در فضای مجازی کرد و تا به حال نیز نزدیک به 200 عنوان از آن نشست‌ها برگزار شده است. این نویسنده تنها به دعوت نویسندگان ساکن پایتخت و نام آشنا اکتفا نکرد و بسیاری از نام‌های ناآشنا، نو قلم‌ها و کتاب اولی‌ها در این برنامه، داستانی خواندند.
 
بُربُر در گفت‌وگویی با خبرنگار ایبنا با اشاره به اولین شب‌های برگزاری این برنامه به صورت مجازی و بیان این نکته که هجدهم اسفندماه، اولین شب داستان‌خوانی را آغاز کردیم؛ زمانی که دولت، هنوز اعلام قرنطینه نکرده بود، گفت: پیشینه جلسات داستان‌خوانی ما برمی‌گردد به حدود پنج سال پیش که در کافه کتاب «آمه» به‌صورت حضوری برگزار می‌شد. یکی از دوستان مترجم یا داستان نویس هر هفته مهمان ما بود و به نقد و بررسی و گفت‌و گو می‌پرداختیم؛ حضور در برنامه آزاد و رایگان بود و حدودا 2 ساعت به درازا می‌انجامید. حدود پنج سال این برنامه طول کشید تا با آمدن «کرونا»، من و همسرم پیش از اعلام رسمی قرنطینه به این نتیجه رسیدیم که در خانه بمانیم و در تلاش بودیم که کمی از بار در خانه ماندن را برای مردم، سبک و آسوده‌تر کنیم.

همسرم پیشنهاد داد چرا برنامه‌ها را به‌صورت مجازی، آنلاین و هر شب برگزار نکنیم. به این صورت هم هر شب یک داستان از هر نویسنده می‌خوانیم و هم خیلی از نویسندگان که ممکن است فقط اسمشان را شنیده باشیم و یا حتی نامی از آن‌ها را ندانیم با ایشان آشنا خواهیم شد و گفت‌وگو خواهیم کرد. ضمن اینکه هر شب یک داستان خواهیم خواند؛ برای یک آدم عاشق کتاب چه چیزی بهتر از این. اینگونه شد که برنامه آغاز شد. البته که من گمان نمی‌کردم مدیریت شرایط بیماری همه‌گیر کرونا به این صورت پیش برود که کرونا و تعطیلی‌های فرهنگی هنری بیش از نیم‌سال طول بکشد. به هر حال طول کشید و ما هنوز هستیم و چند شب پیش یکصد و نودمین جلسه از اولین جلسه مجازی داستانخوانی ما برگزار شد.
 
وی افزود: در ابتدا، برنامه از دید من بسیار مخاطب محور بود. قرنطینه شرایط سختی را بر مردم تحمیل کرده بود و عادت نداشتند به چنین جوی. تلاش من هم این بود که بهترین و شاخص‌ترین نویسنده‌ها بهترین داستان‌شان را برای ما انتخاب کنند و بخوانند. اما جلوتر که آمدیم، مردم با قضیه قرنطینه بیشتر کنار آمدند و بیشتر یک عادت شد. تلاش کردیم تنوعی از ادبیات داستانی ایران را پیش روی مخاطب بگذاریم. این تنوع نه فقط از منظر قدرت و ضعف نویسندگی، بلکه ما نویسنده‌های شناخته‌ شده و دوستان نوقلم را در یک لیست قرار دادیم. کما اینکه اگر دقت کنید، هرچه به سوی ابتدا می‌رویم بیشتر سهم کسانی که خود من نوشتن‌شان را دوست دارم در حضور در جلسه بیشتر بود. اما به مرور سعی کردیم تنوع ایجاد شود و از هر طیف فکری در شب‌های ما حضور داشته باشند. این تنوع می‌تواند از جنس قوی‌ها، نوقلم‌ها، چیره‌دست‌ها و بزرگان ادبیات باشد؛ می‌تواند هم از جنس ادبیات متعهد، قصه‌گو، ادبیات تجربه‌گرا، فانتزی و... باشد. حدس من این است که همین نسبت که هر هفته از هر نوع و تجربه داستان‌نویس در برنامه ما حضور داشته باشد و بدون وارد کردن هیچ‌گونه سلیقه‌ای این أمر صورت پذیرد. حتی از ادبیات گمانه‌زن، مذهبی و... که کمتر در جریان اصلی ادبیات داستانی ایران قرار می‌گیرد. گمان من این است که چنین ترکیبی در هر هفته داشته باشیم. حتی تلاش دارم یک گوینده، صداپیشه و یک مترجم را هم به ترکیب برنامه اضافه کنم. مگر اینکه به دلایلی به نتایج دیگری برسم در این سهم بندی.
 
این پژوهشگر ادبی ادامه داد: واقعیت این است که اگر همراهی بینندگان و نویسندگان در این شب‌ها نبود، قطعا این برنامه زودتر از این‌ها متوقف می‌شد. گمان می‌کنم شب سوم بود که یادم آمد این داستان لهجه جنوبی دارد و من حتی اگر می‌خواستم این لهجه را بازسازی کنم در خوانش، قطعا نمی‌توانستم به‌خوبی نویسنده آن یعنی «مریم منوچهری» انجامش بدهم. به ذهنم رسید که به ایشان زنگ بزنم و از ایشان بخواهم که خودش بیاید. تماس گرفتم و ایشان استقبال کرد و این جرقه‌ای بود که من برای هر برنامه و هر شب، نویسنده‌اش را دعوت کنم که خودش داستان را بخواند و به مرور فهرستی تهیه کردم که زمان بندی برنامه ریزی داشته باشد. یک روز هم که با «محمد طلوعی» تماس گرفتم، ایشان خارج از تهران بود و تقریباً به اینترنت دسترسی نداشت و با شرایط بسیار دشواری یک ویدئو برای من ضبط کرد و آن را تا چند لحظه پیش از آغاز برنامه در آن شب برایم ارسال کرد و من موفق شدم آن را برای مخاطبان پخش کنم. دوستان دیگری هم به همین شکل همراه شدند و راستش برایم واقعاً غیرقابل پیش‌بینی بود. گمان می‌کردم باید کلی برای آن‌ها استدلال بیاورم؛ نه‌تنها این طور نبود، بلکه استقبال خوبی نشان دادند. عده زیادی از مخاطبان این برنامه هم از خانواده خود نویسندگان، اهالی قلم و ناشران و کتاب بازان بوده‌اند. اما برای من خیلی جالبتر است که هیچ آشنائی با ادبیات داستانی ما نداشتند و ندارند. به‌طور مثال یک شبی برنامه‌ای داشتیم که مهماننمان، شخصی نزدیک به یک چهره تلویزیونی بود، مخاطبی آمده آن را ببیند که در پیرو همان برنامه به ادبیات داستانی ایران علاقه‌مند شده است. طبیعتا نویسندگانی بودند که درخواست من را به دلایل خودشان رد کرده‌اند یا تمایلی نداشتند، قطعا تصمیم‌شان محترم است و برای من بسیار طبیعی است که یک نویسنده تمایل به حضور در شبکه‌های مجازی نداشته باشد و تعریف و تمجید من از نویسندگان دیگر، دال بر گلایه از نویسندگانی که نیامدند نیست.
 
او با اشاره به جریان غالب در ادبیات داستانی ایران هر دهه بیان کرد: به طور حسی می‌توانم بگویم مهم‌ترین ویژگی که در مجموع داستان‌هایی که تا به الآن خوانده شده وجود دارد، اولا «تنوع» بود. ما در دوره مشروطه که آغاز دوره مدرن داستان‌نویسی در ایران است وجوه مشترکی می‌بینیم. در دهه 20 و یا 30 هم یک جریان غالب وجود دارد. در دهه 50 یک جریان غالب در ادبیات داستانی ایران داریم. بعدتر‌ها در دهه 70 و 80 جریان غالبی داریم که بروز و  ظهور پدیده داستان‌های کافه - آپارتمانی را می‌بینیم که تقریبا جریان غالب اکثریت داستان‌های آن دوره است. اگرچه نمونه‌های متفاوتی از نویسندگان دیگری وجود دارند؛ اما جریان غالب عمدتا همین است.

چیزی که درباره دهه 90 می‌توان در همین شب‌های داستانی راجع به آن قضاوت کرد، ظهور چند صدایی و تنوع بسیار جالب توجه است. برای جریان ادبیات داستانی دهه 90 به هیچ عنوان من با شناختی که از ادبیات داستانی ایران دارم نمی‌توانم جریان یک دست یا نسبتا یک دست و با ویژگی‌های مشخص ذکر بکنم. یعنی به نظرم ویژگی عمده داستان‌نویسی این دهه «تنوع» است. اما یک‌سری موارد هست که می‌توانم بگویم اقبال به آن‌ها بیشتر بوده است؛ آن هم «ساده‌نویسی» است. برخلاف دهه 70 به بعد که نوعی از نثر فاخر و مطنطن رایج شده بود میان نویسندگان ما که از نمونه‌هایش می‌توان از نویسندگانی چون «ابوتراب خسروی»، «شهریار مندنی پور» و یا «منیرالدین بیروتی» نام برد. چیزی که می‌توانم بگویم، این است که داستان ایرانی دست کم در این نزدیک به 200 شبی که پشت سر گذرانده‌ایم، داستان‌های ساده‌خوان‌تر و با نثر روان‌تری است. در درجه دوم می‌توانم بگویم اگرچه داستان‌های ساختارگرا و تجربه‌گرا داریم اما آن پیچیدگی‌های فرمی کم شده است. ما شاهد داستان‌های قصه‌گوتری بودیم. دیگر این که خیلی از نویسندگان علاقه پیدا کرده‌اند در فضای کاملا رئالیستی بنویسند. اگرچه باز همین شاخصه جالبی است که تعداد زیادی هم به نوعی عناصر فراواقعی و یا عنصری که داستان را دچار اعوجاج واقعیت می‌کند رو آورده اند. داستان‌هایی که سر تا پایش واقع گرا است، اما یک تصویر یا ماجرای دور از منظق واقع گرایانه را در آن شاهد هستیم.
 
این نویسنده با بیان اینکه هیچ اعتقادی به دسته‌بندی نویسندگان از لحاظ جغرافیای سکونت‌شان ندارد، ادامه داد: اساسا در داستاننویسی به هیچ تفکیک غیرداستانی اعتقاد ندارم. من داستان‌نویسان را به مرد و زن بودن‌شان قضاوت نمی‌کنم. ساکن ایران یا خارج ایران، ساکن پایتخت و یا دیگر استان‌ها... من عمدتا در انتخاب‌ها به چنین تفکیکی اعتقادی ندارم و برای من نوشتن داستان، به زبان فارسی ملاک بوده است. حتی اگر دقت کنید نویسندگانی را داشته‌ایم که اصالتا افغانستانی بوده‌اند، مثل «عالیه عطائی» که ما در گفت‌وگو و پرسش و پاسخ ملاکی را با عنوان محل تولد و اصالت نویسنده نداشتیم. در حالی که شما اگر به گفت‌وگو‌های پیشین ایشان توجه کنید، تمام پرسشگران در مورد افغان‌ها، نسبت‌شان با مسائل افغان‌ها و مهاجران افغان‌ها پرسیده‌اند! من در مورد داستان خانم عطائی، با ایشان گفت‌وگو کرده‌ام. سهم شهرستان و غیرشهرستان هم قائل نیستم. معتقدم ما نویسندگان بسیار خوبی در سراسر ایران داریم.  راستش را بگویم خیلی از مسائلی که من در گفت‌وگو با نویسندگان ساکن استان‌های جز تهران از زبان‌شان شنیده‌ام، در خود تهران هم وجود دارد. اما تفاوت این جاست که تا پیش از کرونا، محفل‌های داستان خوانی در تهران وجود داشت که نویسندگان غیر تهرانی از آن محروم بودند.

خوشبختانه با آنلاین شدن چنین برنامه‌هایی این مرز هم از بین خواهد رفت. «پیمان اسماعیلی» از استرالیا در برنامه زنده من شرکت می‌کند، یکی از چهارمحال و بختیاری و یکی از مشهد و یکی هم از تهران. معتقدم این تفکیک اشتباه است و همه ایرانیان سهم مشترکی در داستان ایرانی دارند. گمان می‌کنم سهمیه‌بندی کردن و توجه ویژه داشتن به جای جای مختلف ایران، ظلم به نویسندگان همان منطقه است. ما باید همه را با داستان‌شان بسنجیم. کما اینکه الآن مشکل ما ایرانیان در حوزه ادبیات، ترجمه نشدن آثار است و رقابت نکردن با آثار خارجی. و معتقدم اگر محدودیت اشتباهی برای ترجمه آثار غیر فارسی زبان ایجاد شود، محدود کردن ذائقه مخاطب است. به گانم در کل با نگاهی به لیست افرادی که در این برنامه شرکت کرده‌اند تلاش من را در این جهت در خواهید یافت.
 
او افزود: در فضای مجازی نویسندگان مختلف با یکدیگر آشنا می‌شوند و صدای یکدیگر را می‌شنوند. ممکن است کسی، نویسنده هم سو و یا هم فکر با خودش را بیابد. ممکن است از یکدیگر ایده بگیرند و یا به حضور یکدیگر دلگرم باشند. واقعیت این است که پیکره جریان اقتصادی داستان‌نویسی و نشر چنان نحیف است که چیزی به نام رقابت میان داستاننویسان وجود ندارد. ما هر داستانی را معرفی کنیم و یا هر یک نفر را بتوانیم داستان خوان کنیم، یک مخاطب و مصرف کننده کل ادبیات داستانی ایران است. پس صدا‌های پراکنده در سراسر جهان که از ادبیات داستانی ایرانی وجود دارد را چنین نشست‌هایی می‌تواند هم‌گرا  و معرفی کند. ممکن است به سر انجام یک انجمن برسد، ممکن است یک محفل ادبی ملی شکل بگیرد و از همه مهمتر، نویسنده‌های جای‌های مختلف کشور، چرا که از تجربه زیستی متفاوت خود می‌نویسند باعث تنوع فضاهای متفاوت در داستان ایرانی بشود. این جغرافیا و فضای متفاوت می‌تواند روی همه نویسندگان ایرانی تأثیر بگذارد. اختلاف نگاه‌ها در این شب‌ها بسیار به چشم آمده؛ این که نویسندگان واقف باشند صداها و نگاه‌های متفاوتی وجود دارد به نظرم خیلی ارزشمند است و به غنا و تنوع ادبیات داستانی ما کمک می‌کند. ضمن این که ممکن است ناشران هم، نویسندگانی را بیابند که به نظرشان چاپ آثارش می‌تواند شکوفا شود و استعداد نسل‌های پسین باشند. به نظر می‌آید این یک تریبون آزاد برای تمام نویسندگان فارسی زبان است. اگر یک نویسنده یا داستان ندیده و یا مهجور بوده از طریق این برنامه دیده و شنیده بشود گمان می‌کنم اتفاقی که باید، افتاده است.
 بُربُر تصریح کرد: صدا و سیما بسیار داستان زدوده است. کوچک ترین ارتباطی میان این رسانه و بدنه داستان نویسی این کشور و جود ندارد. طبیعتا این نادیده انگاشتن داستاننویسی توسط رسانه ملی و قهر کاملش با آن منجر شده است و فضای مجازی می‌تواند هرچه سریع تر و بهتر این خلع را پر کند. من نه برنامه ساز هستم و نه مجری؛ صرفا بر اساس شناختی که از نویسندگان داشتم این مجموعه برناممه را ترتیب دادم. امیدوارم که برنامه‌سازان خوب ما از این فضا استفاده بکنند و داستاننویسان هم با فضای مجازی آشنا بشوند. گمان می‌کنم ادبیات داستانی در فضای مجازی جان تازه‌ای در پیکره نحیف ادبیات داستانی این کشور می‌اندازد و می‌توانیم شاهد رونق و اقبال به کتاب و داستان ایرانی باشیم. آن وقت است که می‌توانیم نویسندگانی را داشته باشیم که می‌توانند بانگارش کتاب معاش زندگی خود را بگذرانند و همه وقت‌شان را به داستان نویسی اختصاص بدهند. اگر قرار است ما یک مخاطب درخور برای ادبیات داستانی داشته باشیم، باید نویسندگانی را هم داشته باشیم که به صورت مداوم تنها به داستان و داستاننویسی می‌پردازند. با رشد فضای مجازی و این مسئله دارد چنین بستری را ایجاد می‌کند. برنامه‌های گفتوگو ، نقد و داستانخوانی دارد بیشتر پا می‌گیرد و فکر می‌کنم این خیلی اتفاق خوبی خواهد بود و منجر به رونق ادبیات داستانی ما خواهد شد.

وی ادامه داد: نگاه من به داستان بیشتر درون مایه است. زیاد به دنبال دسته بندی کردن و شاخه بندی کردن نیستم. بارها و بارها در داستان‌های خوانده شده عناصری را دیده ام ارتباط میان آن‌ها برای من تازه و آموزنده بوده، حتی باعث شده که بروم آثار دیگر آن نویسنده را بخوانم تا به دنبال این نگاه بگردم. ولی کار دسته بندی و پژوهشی را انجام نداده ام، اگرچه که به نگاه و شهودی از جغرافیای ادبیات داستانی ایران رسیده باشم. اما می‌دان همین حالا چند نفر از دوستان هستند که چنین مسئله ای برایشان با دنبال کردن این شب‌ها ایجاد شده است. می‌دانم کارهائی در این زمینه کردهاند و امید وارم به شکل پژوهشی جدی به چاپ در بیاید و خروجی خوبی از آن داشته باشیم. واقعیت اما خود من، با وجود شهود ضمنی که داشتم بیشتر توجه به ارتباط عناصر درون متن با یکدیگر نشان داده ام. از همه مهمتر برای من، جهان هر داستان مهم بوده است.
 
وی با اشاره به مهم ترین مانع در برگزاری این برنامه‌ها بیان کرد: ضعف و اختلال اینترنت بزرگترین مانع ما بوده است. این موضوع یکی از آزاردهندهترین موضوعات برای مخاطبان و میهمانان بوده است. بارها صدا و تصویر و گفتوگو قطع شده است. اگر شرایط کاری خوب در این وضعیت کرونا زده برای هنرمندان و نویسندگان ایجاد نمی‌شود، اگر دولت نمی‌تواند شرایط حمایتی برای مردمی که قطعا به خاطر مدیریت نادرست دچار این شرایط شده اند فراهم بکند، حداقل این است که مانعی برای کار ما نتراشد و اجازه بدهد ما خودمان و به یاری خودمان فعالیت‌ها را پیش ببریم. به طور مثال فعالیت‌ها، رویداد‌ها و کلاس‌ها را آنلاین کنیم. قطعا انتظار می‌رود در چنین شرایطی، دولت به تجهیز زیرساخت‌های اینترنت کشور کمک بکنند به جای این که به دنبال طرح‌هایی باشد که در هدف قطعی و محدود کردن اینترنت باشد.

 وی در پایان افزود: تصورم بر این است که این جلسات به صورت آنلاین ادامه پیدا کند، چرا که نمی‌خواهم این امکان حضور از نویسندگان دیگر نقاط ایران و جهان گرفته بشود. حتی اگر بعد از اتمام کرونا جلسات به صورت حضوری برگزار بشود، امکان دسترسی آنلاین به ان وجود خواهد داشت تا همه بتوانند از آن بهره ببرند. تلاش ما این است که این برنامه مستقل بماند. مگر این که تأمین مالی اتفاق بیفتد از سوی حمایت مخاطبان. تلاش من این است که به جز مخاطبم وامدار و بدهکار هیچ کس نباشم.

داستان برای ایرانیان همواره سخن رهایی بخش بوده است. این را از «قصه‌های هزار و یک شب» می‌توانیم شاهد باشیم تا به «شهرناز و ارنواز ضحاک». اما به هر حال گویای این است که ایرانیان با داستان خودشان را زنده نگه می‌داشتند. گمان می‌کنم بقای ما به خواندن و نوشتن داستان وابسته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها