حالا درست 15 سال از روزهایی که به آبادان برگشته، میگذرد. این راوی آبادانی تاکنون آثاری چون: «گنجینه رنج» (روایت سختیهای زندگی شخصی خودش در دوران جنگ)، «زنان صبور سرزمین من» (حکایت زندگی شرایط سخت جنگ خانمهای جوانی که تازه ازدواج کرده بودند)، «نیمکتهای خالی» (داستان زندگی بسیجیان شهید نوجوان)، «خانم کارکوب» (داستان مادر دو شهید، یک مفقودالجسد و یک جانباز)، «ملاصالح قادری» (در مورد زندگی مجاهد نستوه ملا صالح که بیبدیل زندگی بسیار سختی را گذرانده بود و فیلم آن 23 نفر برگرفته از این کتاب تالیف آقای یوسفزاده یکی از آن 23 نفر است) را به رشته تحریر درآورده است. آخرین کتابی که راضیه غبیشی نوشته است، «به شرط عاشقی»، درباره پاسدار جانباز شهید مدافع حرم حاج «سیاح طاهری» است.
وی در حال حاضر سه کتاب دیگر با عناوین: انسان مبارز خرمشهری، زندگی یک شهید، شهید جانباز منصور افشانی را در دست چاپ دارد. غبیشی که هماکنون به علت عمل جراحی، یک ماهی در بستر بیماری افتاده است، با حوصله و سعه صدر به سوالات ما به مناسبت هفته دفاع مقدس به شرح ذیل پاسخ داد.
به نظر شما کتابهای حوزه دفاع مقدس در ارائه تصویری روشن به نسل جوان تا چه اندازه تاثیرگذار بودهاند؟
به اعتقاد من بر نسل نوجوانِ گذشته تاثیرگذاری بیشتری نسبت به نسل امروزی داشته است. با توجه به تبلیغات بیگانه و فضای مجازی جوانان جذب این شبکهها شده و به این مقوله و اسطورهها اهمیت کمتری میدهند. این برمیگردد به عملکرد ضعیف مسئولان فرهنگی در سراسر کشور و بهخصوص استان خوزستان که میزبان جنگ بوده بهویژه شهرستان آبادان که همواره فرهنگ در این شهر یتیم واقع شده و هیچ اهمیت و ارزشی به این شهر داده نمیشود. منِ نویسنده را تنها در هفته دفاع مقدس میشناسند؛ و روزهای دیگر به بوته فراموشی سپرده میشویم. نمونه این بیتوجهی اکران فیلم «ملاصالح قادری» در سینما مهر آبادان بود. اگر پسرم بهطور اتفاقی تبلیغ فیلم را ندیده بود، با خبر نمیشدم. من که نویسنده کتاب این اثر بودم، ازسوی هیچکدام از عوامل فیلم و مسئولان دعوت نشدم. درحالیکه به جرات میگویم که شاید اگر این کتاب نبود، هیچ وقت کارگردان این فیلم موفق به خلق صحنههای زیبای زندگی زندگی «ملاصالح» نمیشد.
آیا کمیت و کیفیت کتابهای چاپ شده بهخصوص با محوریت تاریخ شفاهی در پرونده 40 ساله از شروع جنگ توانسته این رسالت را بهخوبی انتقال دهد؟
قطعا پاسخ من منفی است. گنجینههای با ارزش یا در سینه رزمندهها و ایثارگران دَلَمه بسته و یا در زیر خروارها خاک مدفون شده است و مابقی آن نیز در منگنه فشارهای اقتصادی فشرده، مچاله و نابود شدهاند. در این وانفسا یک قلم متعهد و بیغرض که لحظه لحظهی تاریخ دفاع مقدس را لمس کرده، میتواند در این مسئولیت نقشآفرینی کند. نویسنده 25 سالهای که تنها با دیدن فیلمها و خواندن کتابها قصد نوشتن در این حوزه را دارد، وقتی نتوانسته حقایق این دوران را لمس و درک کند، قدر مسلم نمیتواند آثار با کیفیتی در این عرصه به مخاطبان عرضه کند.
چگونه میتوانیم از تحریف واقعیتهای جنگ جلوگیری کنیم؟
سوال خوبی است. باید دردکشیده و فعال این عرصه را پیدا کنیم. فردی که جنگ را دیده، ترسیده، لرزیده و با گوشت و پوستش این واقعیتها را لمس کرده، بهزیبایی میتواند حوادث آن دوران را به تصویر بکشد. اما کسی که تنها ایفاگر نقش شنونده خاطرات آن دوران بوده، نمیتواند بهدرستی حقایق جنگ را بنویسد. حالا در بین این دو دسته بعضیها فقط دنبال چُرتکه انداختن هستند. باید امانتداری باشد که بتواند ارزشهای دفاع مقدس را بهروشنی به مخاطب بشناساند. وقتی فردی خودش لرزیده، گریه کرده و با موجِ خمپاره پرت شده است، میتواند اثری جاودانه و تاریخی چون «ملا صالح قادری» خلق کند. با اینکه در آبادان تنها دو نویسنده بانو حوزه دفاع مقدس وجود دارد، اما متاسفانه مسئولان منطقه آزاد اروند و دیگر مسئولان این شهرستان این حقیقتها را نمیبینند و مورد بیتوجهی قرار میدهند! هرچند امثال من اجرشان را از خداوند گرفتند. اما در این میان ایثارگری چون «ملا صالح» بارها با خوشرویی و لبخند مهربانش قدردانی کرده است. البته این نکته را هم باید متذکر شوم که افرادی در دوران دفاع مقدس حضور داشتند اما در نوشتن توانا نیستند.
پس از گذر چهل سال، آیا توانستهایم به یک پختگی و انسجام در به تصویر کشیدن تاریخ دفاع مقدس برسیم؟
در به تصویر کشیدن این آثار تا اندازهای موفق بودهایم. از دل خانواده رزمندهها و بچههای بسیجی امروز در نقش شهدای مدافع حرم متبلور شد. یقینا تاثیر حماسههای دوران دفاع مقدس بوده که این قشر ایثارگر حماسهساز، مدافع حرم شدند. اگر عشق و ایثار در راه حق، اهداف دفاع مقدس، انقلاب و نظام نبود، این همه حماسهها رقم نمیخورد. هرچند هنوز به نقطه تاریخ اشباع این دوران نرسیدیم و جای کار زیادی دارد. همه حماسهها و گنجینههای درون سینه رزمندگان و ایثارگران بر روی کاغذ پیاده نشده است.
اینگونه استنباط میشود که روایتگران جوان در روایت کردن ناگفتههای دوران دفاع مقدس عملکرد موفقی نداشتهاند. با این موضوع موافقید؟
پس از جنگ 10 سال راوی بودم. خانوادههای زیادی از سراسر ایران برای بازدید مناطق جنگی آبادان و خرمشهر به اهواز میآمدند. من و همسرم برای روایتگری همراه آنان به آبادان میآمدیم. اما بهشدت مورد کملطفی افراد اعزامی که از استانهای دیگر آمده بودند، قرار میگرفتیم. ما را بهعنوان انسان زجر کشیدهای که سرشار از واقعیتهای جنگ و خاک جبهه خورده است، نمیدیدند. بههمراه آنان جوانی را که سنش بین 25 تا 26 سال بود، به عنوان راوی معرفی میکردند. وقتی از نحوه آموزش راویها سوال میکردم، میگفتند: «از طریق کلاسهای آموزشی، کتاب و فیلم آموزشهای لازم را فرا گرفتند». درحالیکه ما در جایگاه شاهدان و راویان زنده حضور داشتیم و به دعوت خودشان آمده بودیم؛ اما ما را به عقب میراندند.
آن راویان جوان در به تصویر کشیدن روایات جنگ غلو میکردند و متاسفانه آبادان و خرمشهر را به بدترین شکل ممکن برای شنونده توصیف میکردند. به یاد دارم وقتی خانم دانشجویی را برای دیدن آبادان همراهی میکردم، میگفت: «شنیدم خرمشهریها دزدند به ما گفتند شبها از خوابگاه بیرون نرویم». یا اینکه میگفتند: آبادانی همه رقاصاند برای همین که دور تا دور خانههایشان دیوار ندارند و خیلی از یاوهگوییهای دیگر که در این مجال نمیگنجد. برای راهیان از جنگ فقط غم و غصه را روایت میکردند و از حماسهها نمیگفتند. در نهایت راهیان با اذهان مشوشی برمیگشتند و ما را نیز در گوشهای پیاده میکردند ما مجبور بودیم جلوی ماشینها را بگیریم تا یکی ما را به منزل برساند. این دستمزد من راوی و همسر شهیدم بودم.
شنیدهایم مستندی از داستان زندگی شما هم پس از چند سال در هفته دفاع مقدس امسال اکران میشود.
بله، این مستند که برشی از زندگی شخصی من در دوران دفاع مقدس به کارگردانی «حبیب باوی ساجد» است که پس از چند سال کار روی آن آماده ارائه به صدا و سیمای آبادان است. این فیلم در هفته دفاع مقدس و در روزی که به نام بانوان نامگذاری شده است، از صدا و سیمای آبادان و به احتمال زیاد از شبکه سراسری یک و سه پخش میشود.
نظر شما