سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۰
داستان خوب، همه‌ ماجراست

یادداشت؛

داستان خوب، همه‌ ماجراست

وضعیت فعلی سینما؛ «بازنده»

نگاهی به وضعیت سینما در چند دهه اخیر نشان می‌دهد، مشکل اصلی کمبود متن خوب است و در سایر عرصه‌ها در میان عوامل تولید فیلم دست پری داریم. از کارگردان تا بازیگرها همه باکیفیت هستند، اما داشتن متن خوب همواره پاشنه آشیل سینمای ایران بوده است. برنده اصلی در «بازنده» متن خوبی است که برای نوشتنش دقت بسیاری به کار بسته شده است. حسین‌پور یک متن خوب را برای اقتباس انتخاب کرده است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - زینب مرتضایی‌‎فرد: بعضی چیزها جذابند. مثل معماها. مثل پیدا شدن سروکله پلیس‌ها وسط یک داستان یا فیلم. بعضی چیزها مهمند. مثل گم‌شدن چیزی یا کسی. مثل بچه‌ها و اتفاقات مربوط به آن‌ها. بعضی اتفاقات هیجان دارند و آدم می‌خواهد یک‌نفس تا آخر دنبالشان کند و بدود تا نقطه پایان. خود نقطه پایان. بعضی هیجان‌ها شیرین نیستند. اصلاً شاید اغلبشان. آدم می‌دود پی یافتن چیزی که برایش نگران است و نمی‌تواند بدون دانستن آن‌چه گذشته، بدون یافتن آن‌چه که نیست شده، نفس راحتی بکشد. چیزهای زیادی هست که نفس ما را در سینه حبس کند و در ما حس همراهی ایجاد کند. کجا؟ در زندگی خودمان. در اتفاقاتی که برای اطرافیانمان رخ می‌دهد و خیلی چیزهای دیگر. اخبار رسانه‌ها، کتاب‌ها و فیلم‌ها و.... به همین دلایل است که «بازنده» ما را دنبال خود می‌کشد و از همان ابتدا با گم‌شدن یک نوزاد، درگیرمان می‌کند و می‌داند ادامه مسیر را چطور پیش ببرد که کنجکاوانه پی کشف حقیقت ماجرا باشیم.

پخش این مینی‌سریال معمایی جذاب به نویسندگی و کارگردانی امین حسین‌پور به تازگی در پلتفرم فیلیمو به پایان رسیده و بحث درباره آن در فضای مجازی هنوز داغ است. واکنش‌ها نسبت به این مینی‌سریال بیشترمثبت است و می‌توان گفت تجربه خوبی در ژانر آثار تصویری پلیسی برای مخاطب ایرانی رقم خورده است. ژانری که همیشه می‌تواند افرادی از طیف‌های مختلف را به دنبال خود بکشاند، اما طی چند دهه گذشته در ایران اغلب درگیر کلیشه بوده است. کلیشه‌هایی که تصویری ثابت از پلیس ارائه کرده و بیشتر واقعه‌محور پیش رفته‌اند.

در «بازنده» اما قضیه فرق می‌کند، آن‌قدر که به نظرم می‌توان گفت، داستان خوب همه ماجراست. همه‌اش هم نه؟ بله. حق با شماست، اما اجازه بدهید به دلایلی بگویم داستان خوب همه ماجراست و بر این حرفم تاکید کنم. هیچ فیلم و سریالی نمی‌تواند، بدون داشتن یک داستان قوی از آغاز به پایان برسد و در میانه مسیر مخاطبانش را از دست ندهد. در واقع تمام آن‌چه که در یک اثر تصویری می‌بینیم، از نظر منطقی پایه در داستان دارد و به همین سادگی است که خط داستان می‌تواند روی گسل‌هایی بنا شود و با چند لرزه کوچک حتی، مخاطبانی را از ادامه تماشا منصرف کند.

نگاهی به وضعیت سینما در چند دهه اخیر نشان می‌دهد مشکل اصلی کمبود متن خوب است و در سایر عرصه‌ها در میان عوامل تولید فیلم دست پری داریم. از کارگردان تا بازیگرها همه باکیفیت هستند، اما داشتن متن خوب همواره پاشنه آشیل سینمای ایران بوده است. شاید البته در سطح جهان هم چنین دشواری‌ای وجود داشته باشد، که نوشتن اساساً کار دشواری است. خلق یک جهان داستانی شبیه به زندگی واقعی، جهانی که منطق خاص خود را دارد و باید بتواند رابطه‌ای محکم ایجاد کند میان ذهن نویسنده و بی‌شمار مخاطب.

برنده اصلی در «بازنده» متن خوبی است که برای نوشتنش دقت بسیاری به کار بسته شده است. حسین‌پور یک متن خوب را برای اقتباس انتخاب کرده است. رمان «زن همسایه» نوشته شاری لاپنا که در ایران چندان مورد توجه قرار نگرفته بود، اما احتمالاً این روزها کتاب‌خوان‌های اهل فیلم و سریال بروند سراغش، که اگر بروند از مواجهه جالب کارگردان با این رمان هم لذت خواهند برد.

حسین‌پور توانسته درست تصمیم بگیرد که کجا و تا کجا به متن وفادار بماند و کجا از آن فاصله بگیرد و خط خودش را پیش ببرد. علاوه بر این باید کار مهمش را در ساخت شخصیت‌ها و پیچیدگی‌های آن‌ها ستود. این نویسنده و کارگردان جوان، بازی‌ها را ابتدا روی متن درست پیاده کرده و بعد هم توانسته با گرفتن بازی‌های خوب از بازیگران، درگیری‌های لازم را میان مخاطب و اثرش ایجاد کند. او معما را به خوبی می‌شناسد و از همین زاویه است که توانسته از مخاطبانش کارآگاه‌هایی بسازد که در سایه نقش کمرنگ پلیس، بخواهند به کشف واقعیت بپردازند.

او مانند اغلب آثار ژانر پلیسی در ایران در صدد ارائه تصویر خوب از پلیس نبوده و این را باید نقطه قوتش دانست. حسین‌پور در چیدمان شخصیت‌ها حواسش هست که پلیس اساساً باید آدم خوب ماجرا باشد. بخش خاکستری مایل به سفیدی که همراه مخاطب پی حقیقت می‌گردد و می‌خواهد سر از اتفاقاتی دربیاورد که در سمت خاکستری رو به سیاه ماجرا جریان دارد. ما در «بازنده» مدام در تلاشیم برای برنده شدن. کاری که شخصیت‌ها هم در صدد انجامش هستند و همه می‌خواهند نبازند، لااقل بیشتر از این نبازند، اما ما همه درگیر یک اتفاق محال می‌شویم. ما همه بازنده‌ایم و یک متن خوب، برنده!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها