مهدی سرایی گفت: یوسا با انتشار «روزگار سخت» مجدداً نشان داد که این بازمانده غولهای ادبی دهه 60 میلادی اگرچه هشتمین دهه عمر خود را سپری میکند ولی هنوز هم در اوج قرار دارد.
معمولا رمانهایی که از یوسا خواندهایم، بیشتر ترجمه انگلیسی افرادی چون گرگوری راباسا و هلن لین بوده که به فارسی ترجمه شدهاند. بهنظر میرسد ترجمه شما از اسپانیایی به فارسی برای مخاطب ایرانی تجربه جدیدی باشد و بتواند ترجمهای از زبان اصلی کتاب را به مخاطب ارائه دهد. این مهم کمتر در ترجمه رمانهای غیر انگلیسی انجام میشود.
درباره ترجمه کتابهای یوسا از زبان انگلیسی باید نقل قولی از آقای علی صلحجو در کتاب «از گوشه و کنار ترجمه» را بازگو کنم. آقای صلحجو معتقد است نویسندگانی که در ایران به پُست مترجمان حرفهای و کاربلد خوردهاند، مورد استقبال مخاطب قرار گرفتهاند و بخت آن را داشتهاند که به قول معروف در بازار کتاب ایران بدرخشند. از این بابت جای بسی مسرت و خوشبختی است که آقای عبدالله کوثری سراغ یوسا و دیگر نویسندگان جریان موسوم به شکوفایی (El boom) رفتهاند و ترجمههای بس شگرف و عالی از این آثار ارائه کردهاند. اما درباره ترجمه آثار اسپانیایی از زبان انگلیسی و دیگر زبانها (فرانسوی) نیز همانطور که بارها آقای کوثری و مرحوم فرزانه تکرار کردهاند این آثار بدست مترجمان سرشناس و کاربلدی به زبان انگلیسی ترجمه شدهاند. مرحوم فرزانه در مصاحبهای عنوان کرده بود که گابریل گارسیا مارکز گفته است که ترجمه انگلیسی انجام شده از شاهکارش بهتر از نثر اسپانیایی آن است. البته آقای علیاکبرفلاحی نیز که استاد زبان اسپانیایی است ترجمه مرحوم قاضی از دن کیشوت را با متن اصلی مطابقت داده بود و معتقد بود که زبان آقای قاضی در ترجمه این اثر به مراتب زیباتر از زبان میگل دِ سروانتس اسپانیایی زبان است. در ترجمه یک اثر همیشه زبان مقصد مورد توجه قرار میگیرد نه زبان مبدأ، زیرا مخاطب به دنبال زبان مقصد است. درباره ترجمه این اثر از زبان اسپانیایی نیز باید بگویم که این اثر آنقدر زیبا و پُر کشش بود که بعد از خواندن مقدمه کتاب «روزگار سخت» شیفته آن شدم و تصمیم به ترجمه آن گرفتم. امیدوارم عیشی که من در طول ترجمه این کتاب داشتم به مخاطب نیز منتقل شود.
مهدی سرایی
یوسا در جایی گفته بود که دیگر نمیتواند رمانی همچون «گفتوگو در کاتدرال» بنویسد و روند کارهایش هم این را نشان میداد. اما «روزگار سخت» بازگشت شکوهمند یوسا در 84 سالگی بود. «روزگار سخت» خصلتی تماما رئالیستی دارد و در اوج استادی و چیرگی قلم یوسا نوشته شده است. شما هم «روزگار سخت» را بازگشت یوسا به دوران اوج میدانید؟
رمان «گفتوگو در کاتدرال» پیچیدهترین اثر یوسا از نوع روایت است. یوسا در کتاب Conversación en Princeton با حضورش در دپارتمان ادبیات آمریکای لاتین این دانشگاه به بحث و بررسی آثارش پرداخته است. در این اثر عنوان میکند که بیش از 70 شخصیت در رمان «گفتوگو در کاتدرال» حضور دارند و به همین دلیل آن را تکرارنشدنی میداند. از سوی دیگر باید توجه داشت که این اثر یوسا یکی از آثاری بود که در اواخر دهه 60 میلادی و همزمان با واپسین سالهای ادبیات شکوفایی منتشر شد. ادبیات شکوفایی در ایران بیشتر با کتاب «صد سال تنهایی» مارکز و رئالیسم جادویی (Realismo mágico) شناخته میشود اما این جریان فارغ از مارکز صداهای دیگری هم داشت که از ابتدا روی روایت داستان تمرکز داشت. ادبیات آمریکای لاتین از دهه 30 میلادی با بورخس چرخشی در روایت داستان را تجربه کرد و در مسیر تکامل قرار گرفت. این چرخش در دهه 60 میلادی به دوران شکوفایی (Boom) رسید. نخستین آثارla ciudad y los perros (شهر و سگها) یوسا و La muerte de Artemio Cruz (مرگ آرتمیو کروز) فوئنتس بودند که همزمان در سال 1962 منتشر شدند. در ادامه Rayuela (لیلی بازی) خولیو کورتاسار در سال 1963 منتشر شد. این آثار صداهای جدیدی در ادبیات آمریکای لاتین بودند که بسیار مورد توجه قرار گرفتند؛ زیرا روایت داستان در آنها مبنایی غیرخطی داشت. در سال 1967 Cien años de soledad(صد سال تنهایی) مارکز منتشر شد و دو سال پس از انتشار آن کتاب Conversación en la catedral(گفتوگو در کاتدرال) منتشر شد. این خط سیر تاریخی نشان میدهد که چرا یوسا از ناتوانی تکرار اثر سترگش سخن گفته است زیرا آن را در اوج جریان شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین نوشت و در دهه 70 میلادی این جریان دیگر ادامه نیافت. البته یوسا در دهههای بعد آثار متوسطی نوشت که از جمله آنها «خاله خولیا و میرزابنویس» و «ماهی در آب» بود و در سال 2000 با انتشار «سور بز» بار دیگر بر سر زبانها افتاد. از سال 2000 به این سو نیز با انتشار کتابهایی همچون «دختری از پرو» و «قهرمان فروتن» و «پنج کنج» بار دیگر از دوران اوج فاصله گرفت اما در سال 2019 با انتشار «روزگار سخت» مجددا نشان داد که این بازمانده غولهای ادبی دهه 60 میلادی اگرچه هشتمین دهه عمر خود را سپری میکند ولی هنوز هم در اوج قرار دارد و تکنیکهایی که در روایت این اثر به کار برده است گواه این موضوع است.
یوسا در اکثر رمانهایش به کشورش پرو و به طور کلی به آمریکای جنوبی، نظر دارد و همواره این توجه را با ساخت پیچیده قدرت در این قاره پیوند داده است. در «روزگار سخت» هم یوسا آمریکای جنوبی را به مثابه یک شخصیت به کار گرفته است،در این باره کمی توضیح دهید.
هر نویسندهای تجربه زیستی خود را دارد که آبشخور داستانها و روایتهاش میشود. یوسا همچون دیگر نویسندگان آمریکای لاتین دغدغه توسعه و پیشرفت کشورش را دارد. او حتی در سال 1990 کاندیدای ریاست جمهوری شد، همچون دیگر نویسندگان این قاره که از دوره دومینگو فاستینو سارمینتو- نویسنده کتاب «فاکوندو؛ توحش و تمدن» در میانه قرن 19 میلادی- دست به این تجربه زدهاند. یوسا در این اثر به دنبال چرایی همهگیر شدن کمونیسم و چپگرایی افراطی در آمریکای لاتین است که همچون بختکی بر روی این کشورها سایه انداخته و با تغییر روسای جمهور به قدرت میرسد یا به انزوا میرود و یا ناگهان همچون ونزوئلا با شعارهای پوپولیستی سالها بر سر قدرت میماند. از این رو یوسا شخصیت اصلی رمانش را قاره آمریکای لاتین معرفی میکند؛ زیرا کودتای آمریکا در سال 1954 در کشور کوچک گواتمالا تمام این کشورها را تحت تاثیر قرار داد. چند نسل از جوانان این قاره در آرزوی رسیدن به رویای محال تلاش کردند تا همچون فیدل کاسترو از کوهستان به دولت هجوم آورند و دولت جدیدی را بنا کنند. یوسا معتقد است اگر آمریکا دست به این کودتای نظامی نمیزد، روند مدرنیزاسیون و دموکراتیزاسیون در آمریکای لاتین برای نیم قرن به تاخیر نمیافتاد؛ زیرا در همان ایام کودتا چهگوارا(مرد شماره دو انقلاب کوبا) در گواتمالا بود و به نتایجی دست یافت که آن گونه کوبا را به سوی چپ افراطی سوق داد.
یوسا در سالهای 1970 چرخشی ناگهانی از مارکسیسم به لیبرالیسم داشت و تقریبا این رویه در کارهایش مشهود است. اما در «روزگار سخت» یوسا مستقیما سرمایهداری و ایالات متحده را نشانه میرود. اگرچه در کارهای قبلیاش همواره از این کشور بسیار زیبا، با تاریخ غنی ولی مملو از بی عدالتیها نوشته است ولی انگار در «روزگار سخت» دیدگاهی چپ محور را دنبال میکند، درست است؟
یوسا همانطور که در کتاب خاطراتش «خاله خولیا و میرزابنویس» اشاره میکند در دهه 60 میلادی همچون دیگر نویسندگان و روشنفکران آمریکای لاتین چپگرا بود و اخبار و رویدادهای کوبا را لحظه به لحظه رصد میکرد و اعتراف میکند که از مقلدان سارتر بود. اما از سال 1967 میلادی یوسا بر سر موضوع هبرتو پادیا(Heberto padilla) شاعر کوبایی از کمونیسم دلزده شد. این شاعر کوبایی که وفادار به انقلاب بود با سفر به روسیه شوروی تردیدهایی در دیدگاهایش نسبت به چپگرایی ایجاد شد که رژیم فیدل سریعا او را دستگیر کرد. برخی از نویسندگان مهم آمریکای لاتین همچون مارکز ترجیح دادند چشم بر روی این کار ببندند اما برخی همچون یوسا زبان به انتقاد گشودند و به لیبرالیسم روی آوردند و مدافع جامعه باز شدند. گرچه در این اثر یوسا به انتقاد از آمریکا و سیاستهایش در آمریکای لاتین میپردازد اما باز هم از لیبرالیسم و چند صدایی در کشورهایی همچون آمریکا دفاع میکند. او عنوان میکند که بهترین آرشیوهایی که دربارۀ دخالت آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین وجود دارد، متعلق به آمریکاست و نویسندگانی همچون استیون کینزر(نویسنده کتاب مشهور «همه مردان شاه» و «برادران دالس») هستند که بهترین کتابها را درباره این دخالتها نوشتهاند. از این رو اگر چه در این کتاب انگشت یوسا به سوی سیاستهای آمریکاست اما همچنان مدافع جامعه باز و دموکراسی است.
در جایی از کتاب آمده است که «تبدیل اقدمات ملموس و واقعی به افسانه و داستان؛ این تاریخی بود که آن را میخواندیم.» نکته مهمیست انگار کار یوسا پرده برداشتن از چهره فاسد و شرور قهرمانان دروغین است. امتداد کارهای او که این را نشان میدهد، نظر شما چیست؟
دقیقا همین طور است. در این رمان قهرمانان داستان در پشت نقابی پنهانند که یوسا در پی برداشتن آن است. برای مثال آربنز که قربانی سیاستهای آمریکا و طمع یونایتد فروت میشود، لکه ننگی در کارنامهاش دارد که هنوز هم پاک نشده است و آن اتهام کشتن رقیبش پیش از انتخابات ریاست جمهوری در سال 1950 است. یا کاستیو آرماس که در مقام ناجی و با تشریفات ویژه وارد کشورش میشود، همان خائنی است که با پناه بردن به آمریکا به ارتش و کشورش خیانت کرده است.
گویا اساسا شر و خشونت است که «روزگار سخت» را پیش میبرد. شخصیت اصلی داستان در نیمه شر ماجرا قرار گرفته و محوریت اصلی با اوست.
یکی از دورنمایههای آثار یوسا خشونت است و این در دیگر آثارش نیز به خوبی مشهود است و اینکه این خشونت چگونه به صورت جمعی و فردی بروز مییابد و دیگران را متاثر میکند. او معتقد است که اساسا اگر شری نبود نیمی از ادبیات جهان نیز چیزی برای عرضه نداشت. به همین دلیل به طعنه عنوان میکند که نویسندگان سوئیسی که در رفاه مطلق هستند در جستوجوی فجایع هستند تا دستمایه داستانهایشان کنند.
موضوعات و شخصیتهایی که یوسا به آنها میپردازد به شکل ویژهای با واقعیت گره خوردهاند و با پیگیری آثار او متوجه میشویم که شخصیتها برای او در یک رمان تمام نمیشوند. در همین رمان «روزگار سخت» ما با تروخیو روبهرویم که رمان مهم «سور بز» حول شخصیت اصلی او شکل گرفته است.
البته در تمام رمانهاش اینطور نیست. تروخیو یک استثناست. شخصیت تروخیو که 30 سال در کشور دومینیکن خدایی میکرد آنقدر جذابیت دارد که شاید رمانهای دیگری باید در وصف او نوشته شوند.
و در آخر آیا ترجمههای دیگری از شما، در دست چاپ هستند؟
انتخاب یوسا در گام اول برای ترجمه شرایط را برای انتخابهای بعدی سخت میکند. در حال مطالعه آثار دیگر هستم اما به نظرم باید غور بیشتری در این ادبیات انجام داد و شتابزده عمل نکرد.
این کتاب در ۳۷۵ صفحه و با تیراژ ۱۱۰۰ نسخه و قیمت پشت جلد ۶۹۰۰۰ تومان، از سوی نشر نیماژ روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما